- يک ماه در اصفهان
گزارش سفر تاريخی علّامه امينی قدس سره
نگارش: فرهنگ نخعی
گزينش و تحقيق: محمّد بيدقی
باسمه تعالی
مقدمه محقّق:
از دير باز هجرتها و مسافرتهای پيامبران و اولياء الهی از يک منطقه به منطقهای ديگر با حكمت و تدبير بوده و تقدير الهی در آن مشهود بوده است و هميشه مايه خير عظيم و منشأ بركات بسيار قرار گرفته است، آنسان كه ابراهيم و هاجر عليهماالسلام با هجرتشان به حجاز و معجزه جوشيدن زمزم با تشنگی اسماعيل عليهالسلام، آن سرزمين برای هميشه امن و آباد و مايه آرامش زائران بيتالله الحرام گرديد و آنسان كه وجود شريف خاتمالانبياء محمّد مصطفی صلی الله عليه و آله يكبار با سير در آفاق و انفس و ملكوت آسمانها ]سوره مباركه اسراء، آيه 1. (سُبْحن الَّذی اَسْری بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلى الْمَسْجِدِ الأَقْصَی الَّذی…).[ و دگر بار، هجرت با اهميّت و تاريخی ايشان از مكّه معظمه به مدينه منوّره، مبدأ تاريخ اسلام گرديد و خير و بركات و فيوضات رحمانی را برای بشريت گسترده گردانيد.
بزرگان دين نيز همچون اميرالمؤمنين علی عليهالسلام با انتقال محل امامت و خلافت خود از مدينه به كوفه و فرزند بزرگوارشان علی بن موسیالرضا عليهالسلام با سفر پرميمنت خود ـ هر چند به اجبار ـ از مدينه منوّره به طوس باعث تبلور روح امامت و ولايت در عقايد مردم و ترويج فرهنگ غنی شيعه و آشنايی اديان مختلف با حقيقت محمّدی صلی الله عليه و آله شدند.
عالمان و فرهيختگان و دانشمندان نيز با تأسی به آن بزرگواران مسافرتهای علمی و هجرتهای تبليغی بسياری انجام دادند كه هر كدام به نوبه خود در خور توجّه است. از جمله آنها مسافرت تاريخی عالم ربانی و محقق جليلالقدر، علّامه بزرگوار شيخ عبدالحسين امينی قدس سره از نجف اشرف به اصفهان، مهد ايمان و محبّت به ائمه اطهار عليهمالسلام و كانون ترويج فرهنگ شيعه در سال 1376 قمری میباشد. حضور معظم له در اين شهر كه بعد از تأليف كتاب ارزشمند «الغدير» بود و سخنرانیهای شورآفرين ايشان در مجالس مختلف، معرفت و محبّت اهل بيت عصمت و طهارت عليهمالسلام را در دلهای عاشق مردم افزون كرد كه تأثيرات مهم و ميوههای شيرين اين سفر به ياد ماندنی در اين گزارش آمده است.
زندگينامه علّامه
حاج شيخ عبدالحسين امينی در سال 1281 شمسی برابر با 1320 قمری در خانوادهای متديّن و محبّ خاندان نبوّت عليهمالسلام چشم به جهان گشود. پدرش حجةالاسلام حاج ميرزا احمد امينی (1287 ـ 1370 ق) از عالمان پرهيزكار و دانشمندان فرهيخته و خوشسيرت آن سامان بود. پدر بزرگش عالم وارسته و فاضل متّقی مولی نجفعلی تبريزی مشهور به «امين الشرع» (1257 ـ 1340 ق) علاقهمند به جمعآوری كلمات گهربار اهلبيت عصمت طهارت عليهمالسلام بود و به دو زبان تركی و فارسی نيز شعر میسرود. اين خاندان را از جهت شهرت جدّشان به «امين الشّرع» امينی ناميدند.
وی علوم پايه را در زادگاهش تبريز بياموخت و از محفل اُنس عالمانی ربانی همچون مولانا ]مراد، حاج سيد محمد مولانا بن سيد عبدالکريم الموسوی سرابی تبريزی میباشد.[ و سيد مرتضی خسروشاهی و شيخ حسين ] اين اساتيد به ترتيب، مؤلف كتابهاى ارزشمند «مصباح السالكين» چاپ تبريز: «معنی حديث الغدير» چاپ نجف اشرف؛ «هدية الانام» چاپ تبريز میباشند؛ ر. ک: يادنامه علامه امينى قدس سره به اهتمام سيد جعفر شهيدی و محمدرضا حكيمی، ص نوزده.[ خوشههای علمی بسيار برچيد.
در مهاجرت اول به نجف اشرف در محضر عالمان بزرگی چون سيد محمد فيروزآبادی و سيد ابوتراب خوانساری شاگردی كرد.
ايشان با اظهار ادب در محضر ملكوتی مراجع گرانقدر و فقهای وارسته همچون، آيةالله العظمی سيد ابوالحسن اصفهانی رحمه الله، آيةالله ميرزا محمدحسين نائينی قدس سره، آيةالله شيخ عبدالكريم حائری يزدی رحمه الله و آيةالله شيخ محمدحسين غروی اصفهانی (كمپانی) قدس سره كسب فيض كرده و در عنفوان جوانی اجازه اجتهاد را به خطوط مباركشان دريافت نمود.
برای مقام روحانی و عالم ربانی، از همه چيز مهمتر، تربيت نفسی و ملكات اخلاقی و جهات باطن است، بدان گونه كه انسان توانسته باشد جهان بزرگ وجود خويش را فتح كرده به قله انسانيت رسيده باشد و اين اندكياب است و انسانها كمتر بدان توفيق میيابند.
اما علامه امينی، به سابقه موروثی، و سائق عنايت ربانی، در مرحله نفسانيات و طهارت ضمير و ملكات باطن و عمل صالح، خود نمونهای بود چونان بزرگان سلف. و همينسان كه به حق در مقام علمی، «علّامه» ناميده شد، در پاكی عمل و اخلاق اسلامی و صلاح نفس نيز عالمی بود اخلاقی و صاحب كرامت و تأثير باطن.
بنابراين مبالغه نيست آنچه يكی از نويسندگان در شرح حال وی نوشته است:
«… و از راه اعمال صالحه و مداومت در ادعيه و تفكر در زيارات مأثوره، به حقايقی برخورد كه پيش سالک دانستنی است نه گفتنی!
از اين رو كمر برای نصرت حق و دفاع از حقوق پايمال شده وصی بزرگوار خاتمالانبياء صلی الله عليه و آله بربست و در راه نيل بدين منظور، از باطن صاحب الحق و فرزندش صاحبالامر عليهماالسلام با كمال خلوص استمداد جست و مورد مدد نيز واقع گرديد…. در نتيجه آيةالله امينی، يک فرد روحانی كامل عياری شد، كه در او نور عقل شرعی، به وجه احسن تجلی كرد. آری شيعه و تابع آثار ائمه اطهار عليهمالسلام اين اندازه را میداند كه «العقل ما عبد به الرحمن» ]کافی، ج 1، ص 11، کتاب عقل و جهل.[. نيز دانسته و در زيارت موالی خود خوانده كه «و بكم عبد الله»، در نتيجه، البته تصديق میكنيد كه آيةالله امينی از همه بهتر، راه عبادت را پيدا كرد]از نظر اجتماعی و روابط انسانى نيز روشن است كه اين راه تا چه اندازه اهميّت دارد، زيرا بهترين خدمت به خلقها، شناساندن رهبر شايسته است. تا نتيجه، طلبيدن حقها و راستها شود و كوبيدن باطلها و دروغها….؛ پاورقی استاد گرانمايه حكيمی.[ و به ديگران هم نشان داد. و اين كار كسی است كه عقل شرعی در او متجلّی شده و مشعل هدايت را به دست او داده باشند».] يادنامه علامه امينی قدس سره، مقدمه محمدرضا حكيمی، ص 20.[ آنچه از شخصيت و خصوصيات بی بديل اين عالم فرزانه گفتنی است عشق به مولای متقيان اميرالمؤمنين علی عليهالسلام است چنانكه خودشان میفرمودند: «هرگاه پشت ميز مینشستم كه الغدير را بنويسم مثل اينكه علی عليهالسلام را در كنار ميزم میديدم كه مطالب را به من ديكته میفرمود».
تبعيت از سيره آن حضرت همچون تهجّد و تعبّد؛ توسل به ائمه اطهار عليهمالسلام؛ ساده زيستی و بی اعتنايی به دنيا و متعلقات آن؛ حسن خلق و سيمای دلنشين و جذاب و نورانی؛ فصاحت و بلاغت منحصر به فرد؛ قلمی شيوا و روان و صادق؛ مزيّن به صفات نفسانی همچون حقيقت جويی و ادب و نزاكت گفتار و رفتار؛ مهربانی و عطوفت با عامه مردم؛ تواضع و در عين حال قاطع و با قدرت و اراده؛ توكل وافر به خداوند سبحان و انسانی هدفمند و خدمتگزاری لايق و الگويی صادق برای اهل علم و معرفت بود؛ و اينها قسمتی از مكارم اخلاقی ايشان بود آنگونه كه مراجع و بزرگان علم و اخلاق و شاعران در وصف او تحسينها و تمجيدها گفتند و نوشتند.
فقيه وارسته حضرت آية الله سيد ابوالحسن اصفهانی قدس سره زعيم و بزرگ شيعيان، پس از ملاحظه كتاب شهداء الفضيله اولين كتاب آية الله امينی قدس سره با نوشتن تقريظی اين جوان وارسته را اينگونه توصيف مینمايد: «فقد أطلقت سراح النظر فی هذا السفر الشريف (شهداء الفضيلة) فلم أجده الّا فی ظنی الحسن بمؤلّفه العلّامة الامين (الأمينی) علم العلم و الأدب، رجل الدعاية الدينية، و هو كما شاء له العلم و الفضيلة، و الحيطة و البصيرة، فحياه الله تعالی من مجاهد دون مناجح امته و مناضل عن شرف قومه…» ]تقريظ آية الله العظمی سيد ابوالحسن موسوی اصفهانی بر كتاب شهداء الفضيلة؛ شهداء الفضيلة، مقدمه.[.
كتاب شناس بزرگ شيعه و مؤلف «طبقات اعلام الشيعه» و «الذريعة إلی تصانيف الشيعه» شيخ آغا بزرگ تهرانی كه خود رجال شيعه را با تحقيق و تفحص و تلاش بسيار برشمرده است در روز عيد غديرخم سال 1353 قمری بر كتاب شهداء الفضيلة علّامه تقريظی دلنشين و زيبا مینگارد كه:
«سپاس خدای را و درود بر پيامبر امينش و بر دودمان وی. آن شهيدان خلق وشفيعان بندگانش به روز جزا. نظر بر اين گلزار دلفروز راندم و هرچه ديدم گل و لاله بود و بيد و نارونی كه از نسيم سحری به وجد آمده باشد، گلزاری با باغبان خوش سليقه و دل سوختهای چون امينی برپا كرده است. عطری بر آن پاشيده كه بوی مشک از ياد میبرد و خوشههای گوهرين پرورده، كه گردن و سينه و گوش را میآرايد. خاطره مجد وشكوه ديرينه را باز ياد آورده و افتخارات اجدادی را فرا ديده نهاده است… .
بر عاطفه پاک و احساس تابناكش آفرين. بر استاد گرانمايه هنرمندش هزار آفرين كه مظهر راستين دين و جمال آئين و مردی پر يقين به خاطر شاهكاری كه برای امتش پديد آورده و جهدی كه نموده و هنری كه به خرج داده است» ]شهيدان راه فضيلت، علّامه امينى، ترجمه جلالالدّين فارسی، ص 17.[ علّامه جوان در زمانی زبان تعريفها و تمجيدها به رويش گشوده شده كه هنوز خبری از الغديرش نيست!
ايشان پس از عمری تتبّع و تلاش پيگير و پشتكاری كم نظير الغدير را به زيور چاپ میآرايد و به حق، كتاب وحدت مسلمين و روشن كننده چشم مبارک ختم المرسلين صلی الله عليه و آله میشود و علما و فضلا و محققان و نويسندگان و شاعران و واعظان، زبان به مدح آن میگشايند و در هر كوی و برزن نام امين الغدير را میسرايند.
تأليفات علّامه
از اين فقيه ژرفانديش حدود بيست اثر به يادگار مانده كه يكی از آنها الغدير است و فهرست كتب منتشر شده و چاپ نشده ايشان در ذيل اشاره میشود:
فهرست كتب منتشر شده از علّامه امينی قدس سره
1ـ شهداء الفضيلة (عربی ـ فارسی)؛
2ـ كامل الزيادات ابن قولويه؛
3ـ الغدير فی الكتاب والسنة والادب (14 جلد)؛
4ـ ادب الزائر لمن يمم الحائر؛
5ـ سيرتنا و سنتنا سيرة نبينا و سنته؛
فهرست كتب چاپ نشده از علّامه امينی قدس سره
6ـ تفسير آيه (قالو ربنا امتنا اثنتين…) ؛
7ـ تفسير آيه (و اذ اخذ ربک من بنی آدم …)؛
8ـ تفسير آيه (و كنتم ازواجاً ثلاثه …)؛
9ـ تفسير آيه (و لله الاسماء الحسنی)؛
10ـ تفسير سوره حمد؛
11ـ اعلام الانام فی معرفة الملک العلام در توحيد (فارسی)؛
12ـ ثمرات الاسفار (2 مجلد)؛
13ـ رساله در حقيقت زيارات (در پاسخ علمای پاكستان)؛
14ـ حاشيه بر «رسائل» شيخ مرتضی انصاری قدس سره؛
15ـ حاشيه بر «مكاسب» شيخ مرتضی انصاری قدس سره؛
16ـ رساله در علم «درايه»؛
17ـ رساله در «نيت»؛
18ـ رياض الانس (در 2000 صفحه)؛
19ـ العترة الطاهرة فی الكتاب العزيز؛
20ـ الغدير فی الكتاب والسنة والادب (مجلدات باقيمانده). ]ر. ک: www.lib.ir.[
شايان ذكر است كه علامه بزرگوار فقط جهت تدوين و تأليف دائرة المعارف حديثی الغدير به چهار هزار جلد كتاب و اصول مراجعه كرده و آنها را خوانده است و با حوصله و دقّت طبع و عشق وافرش به مولی الموحدين علی عليهالسلام منابع را استخراج و استنساخ وتصحيح نموده است.
اميد آنكه بزودی كتابهای منتشر نشده ايشان نيز به دست پرتوان محققين تصحيح وتحقيق و عرضه گردد.
سفرهای تحقيقی و تبليغی
اين عالم متعهّد و پركار كه عشق و علاقهاش جستجوی حقيقتهای تاريخ اهلبيت عليهمالسلام در كتابخانههای مختلف بود در هر شهری كه وارد میشد علاوه بر ترويج شعائر اهلبيت عليهمالسلام و بيان حقايق آنها، به مطالعه و استنساخ كتابهای كتابخانههای مهم آن ديار مشغول میشد.
بعضی از اين شهرها شامل: حيدرآباد دكن، عليگره، لكهنو، كانپور، جلالی (در هند)، رامپور، فوعه، معرة مصرين، حلب، نبل، دمشق و… میباشد. ]يادنامه علّامه امينی رحمه الله، مقدمه استاد حکيمی، ص 26.[
مطالبی درباره كتاب يک ماه در اصفهان
از آنجا كه حضور پرميمنت علامه معظم آيةالله امينی رحمه الله در هر شهر و دياری منشأ بركات گسترده و روشنیبخش دلهای مردم مؤمن و گفتار و قلم آن بزرگوار هدايتبخش دلهای خفته بوده است؛ ذكر وقايع سفرهای ايشان بر كسی پوشيده نيست و بحمدالله با همت تاريخنگار اين سفر جناب آقای فرهنگ نخعی وقايع تاريخی شنيدنی و ارزشمندی از اين سفر ميمنت اثر به اصفهان در كتاب يک ماه در اصفهان ثبت گرديده است.
از زندگی و آراء و انديشههای اين نويسنده اطلاع كاملی بدست نياوردم امّا در كتابهای مختلف به مناسبت، پيرامون فعاليتها و آثار ديگر ايشان نكاتی گفته شده است.
محقق و پژوهشگر توانا جناب حجةالاسلام والمسلمين رسول جعفريان مطالبی درباه جناب نخعی نوشتهاند كه مغتنم و گوياست و گزيدهای از آن را تقديم میداريم.
آقای فرهنگ نخعی مدتها ساكن مشهد مقدس بود و معلومات مذهبی و سابقه طلبگی داشت و يكی از نويسندگانی است كه در اواخر دهه بيست و دهه سی مقالاتی در نشريات مذهبی مینوشت و توسط آيةالله العظمی ميلانی قدس سره در مشهد مقدس معمّم شدند. ]جريانها و سازمانهای مذهبی ـ سياسی ايران، جعفريان، رسول، ص 102.[
ايشان در اواخر دهه سی در تهران با همكاری عدهای از فرهيختگان از جمله آيةالله العظمی شيخ محمد صادقی تهرانی صاحب تفسيرالفرقان و نيز جمعی از دانشجويان دانشگاه تهران كه بيشتر هم اصفهانی بودند مثل شهيد دكتر آيت، مرحوم آقای مهندس مصحّف، آقای مرتضوی، آقای مهندس عبوديّت، آقای علوی و ديگران كانون تشيع را با عنوان «سازمان تبليغاتی مذهب شيعه اثنی عشری» تأسيس كردند. ]يادداشتهای جناب آقای حاج حسن مظاهری برای محقق.[
از جناب نخعی مقالات و كتابهای مختلفی منتشر شده است كه از جمله آنها كتابی است با نام «كجرویهای كسروی» كه در اعتراض به برخی انحرافات فكری و دينی احمد كسروی نگاشت و در سال 1335 شمسی در تهران به چاپ رسيد. نام كتاب ديگر وی «آخوندها» است كه به ردّ شبهات منكرين دين و طبقه روحانيت پرداخته و آن را در همان زمان به حضرت آيةالله العظمی بروجردی رحمه الله تقديم كرد و موضوع آن، نقد كتاب «نگهبانان سحر و افسون» بود كه انتشار آن توسط تودهایها مشهور است.
از ديگر آثار او میتوان به كتابی با عنوان «اسلام از نظر تورات و انجيل» و كتاب «كوثر» كه در شرح مناقب و مصائب حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها نوشتهاند، اشاره نمود. همچنين لازم به ذكر است كه علامه بزرگوار آيةالله امينی قدس سره نيز در يكی از جلساتی كه ايشان در كانون تشيع برپا نمودند، شركت كردند. ]جريانها و سازمانهای سياسی ايران، جعفريان، رسول، ص 31 و 102 و 103.[
سفرنامهنويس محترم با اينكه خود توفيق درک محضر ميمنت اثر دانشمند گرامی علّامه مكرّم آيةالله امينی قدس سره را در سفر به اصفهان نداشته ولی بعد از سفر با تفحّص بسيار از بين علما و صاحب نظران و عموم مردم به خوبی احساسات و شور و وجد مردم اصفهان را توصيف نموده است و مطالبی خاطرهانگيز از مجالس و ميزبانان فرهيخته و اهداف اين سفر را منزل به منزل بيان كرده است.
ايشان در اين كتاب در ابتدا به اهميت تبليغ و جايگاه مؤثر آن در بين همه اديان و مذاهب پرداخته سپس از دنيای امروز به عصر تبليغ تعبير كرده؛ تعريفی صحيح از تبليغ و ترويج دين بيان نموده و ضمن معرفی كتاب ارزشمند الغدير و كسانی كه بر آن تقريظ نگاشتهاند شروع به توضيح كيفيت سفر معظم له به اصفهان میكنند.
در ادامه نيز توضيحاتی پيرامون دانشگاه بزرگ شيعه يا نجف اشرف و همچنين كتابخانه آن، مكتبه الامام اميرالمؤمنين العامه و تاريخ كتاب و كتابخانه در جهان وكشورهای عربی و شيعه بيان نمودهاند.
در پايان نيز اشعار شاعران شيرين سخن اصفهان را در وصف علّامه والامقام امينی قدس سره و كتاب ارجمند الغدير آورده و اسامی علماء و بزرگان خيّر اصفهانی را كه كتاب و وجوه نقدی جهت كتابخانه اميرالمؤمنين هديه نمودند، ذكر میكنند.
در پايان اين مقدمه نكاتی چند در مورد اين گزينش را خاطرنشان میكنم.
1ـ از آنجا كه آوردن تمام اين سفرنامه در ميراث حوزه علميه اصفهان مناسب نبود و در عين حال دارای نكات ارزندهای است كه بخشی از افتخارات مردم متديّن اصفهان و مهماننوازيها و علماء برجسته اين ديار را ثبت كرده و در همان سال نيز نسخههايی اندک از آن با چاپ قديم منتشر شده است؛ سزاوار بود در اين مجموعه گزيده آن ارائه شود.
2ـ بر خود لازم میدانم از حكيم واله و نويسنده دلسوز و متبحّر استاد گرانقدر محمدرضا حكيمی ـ حفظه الله ـ تشكر و تقدير نمايم كه بسياری از دانستههايم پيرامون علّامه بزرگوار امينی رحمه الله از جاذبههای نوشتاری ايشان است و همچنين ياد و خاطره استاد بزرگوار دكتر سيد جعفر شهيدی رحمه الله را نيز كه در معرفی شخصيت بايسته علّامه تلاش مضاعفی فرمودند، گرامی میدارم.
3ـ از استاد محقق و ارجمند و دوست عزيزم حجة الاسلام نورمحمدی كه نسخه چاپ سربی اين كتاب را در اختيارم قرار دارند و همواره از راهنمايیهای ايشان بهره بردم، صميمانه سپاسگزارم.
4ـ چنانچه گفته آمد مطالب كتاب يک ماه در اصفهان فراخور اين مجموعه با گزينش و تلخيص فراوان آمده است و فقط به ذكر سفر پربركت علّامه معظم و قسمتی از معرفی كتاب الغدير و اشعار مربوط، بسنده شده اميد است كه در فرصت مناسب توفيق چاپ كل كتاب حاصل آيد.
و من الله التوفيق و عليه التكلان
عيد غديرخم سال 1389 ش
حرم مطهّر و منوّر مولی الموحدين عليهالسلام
محمّد بيدقی
بسم الله الرحمن الرحيم
مقدمه نويسنده
الحمد لله رب العالمين الاوّل قبل الإحياء و الإنشاء و الأخر بعد فناء الأشياء و الصلوة و السّلام علی خير خلقه و أشرف برّيته سيّد الأنبياء والمرسلين و خاتم السّفراء المنتجبين حبيب إله العالمين والمنعوت فی الكتب السابقين، المحمود الاحمد ابیالقاسم محمّد صلی الله عليه و علی أهل بيته الطّيّبين الطاهرين الائمة المعصومين، الهداة المهديّين و خلفائه الرّاشدين و حجج الله علی الخلائق أجمعين و اللعن علی أعدائهم و مخالفيهم و غاصبی حقوقهم و منكری فضائلهم و مخربی شريعتهم إلی قيام يوم الدّين.
در ماه صفر سال 1376 هجری قمری اصفهان، آن شهر زيبای تاريخی، شهری كه در كنار بستر زايندهرود، روزگاری است نصف جهان خوانده میشود، امروز با يک دنيا شور و هيجان و زيبايی و طراوت و بالاخره ايمان و ولايت، با آينهای از خاطرات شورانگيز ديرين و گذشته شيرين، يک بار ديگر شاهد يک جنبش عظيم دينی گرديد ومردم با حرارت و خونگرم و پاكدل آن شهر دلانگيز ايمانخيز، توانستند صميمانهترين و پرشورترين احساسات خود را از نظر دينی و ترويج شعائر مذهبی ابراز دارند و افتخاری تازه بر مفاخر گذشته خود بيفزايند و بر دفتر خاطرات ايّام، يادگاری فراموش نشدنی و سرورآميز ثبت نمايند.
اين شور و هيجان، اين جنب و جوش، به خاطر مسافرت يكی از بزرگترين نوابغ عصر حاضر و درخشندهترين مفاخر عالم شيعه و برجستهترين شخصيتهای علمی و روحانی، يعنی علامه معظّم و دانشمند مكرّم، حضرت آيةالله آقای شيخ عبدالحسين امينی كه شخصيّت بارز و برجسته و ممتاز معظّم له، مستغنی از هرگونه توصيف و تعريف بوده، پديد آمد و خامه ناتوان اين ناچيز نيز از وصف هزار يک آن عاجز است و يک باره تحوّل و جنبشی در آن كانون نشر و ترويج تشيّع و آن پايگاه استوار مذهب مقدّس جعفری عليهالسلام پديدار گرديد؛ به طوری كه به جرأت میتوان گفت اصفهان از يک قرن پيش تاكنون چنين حالت دلانگيز و چنان هيجان مسرّتآميزی به خود نديده است.
علّامه معظّم، حضرت آيةالله امينی، در اين مسافرت تاريخی در سه مسجد مهم و بزرگ از مساجد اصفهان: مسجد سيّد ] اين مسجد تاريخی به همت فقيه وارسته و بزرگ حجةالاسلام سيد محمدباقر شفتی قدس سره بنا گرديده است و يكی از بناهای ارزشمند و تاريخی شهر اصفهان میباشد و در خيابان مسجد سيّد كنونى واقع است.[؛ مسجد نو ]يكی از مساجد قديمی و بزرگ اصفهان است كه در ابتدای بازار بزرگ واقع در خيابان عبدالرزاق اصفهانی واقع است و به نام مسجد نو بازار معروف است اين مسجد مدفن عالم و فقيه بزرگوار حضرت آيةالله شيخ مجدالدين نجفی اصفهانی قدس سره صاحب كتاب ارزشمند يواقيت الحسان فى تفسير الرحمن و فرزند گراميشان آيةالله حاج شيخ مهدی نجفی اصفهانی قدس سره میباشد كه كتابخانه و مركز علمی مناسبی در آن تأسيس شده است و هماكنون نواده بزرگوار مجدالعلماء حضرت آيةالله حاج شيخ هادی نجفی مسئوليت آن را به عهده دارند.[؛ مسجد جامع با اقامه نماز جماعت به منبر جلوس فرموده، به ايراد خطابات دلنشين و بيانات آتشين و سخنان حكيمانه و مواعظ عالمانه كه بيشتر با موضوع ولايت بود، پرداختهاند.
آنچه كه در اين سفرنامه آمده، برنامههايی است كه در خارج از محيط منبر و محراب تاريخی معظم له، قابل دقّت و شايان بررسی و در خور تفرّس ]دانستن، دريافتن؛ لغتنامه دهخدا.[ و غور رسی ]تفحص با تأمل و دقّت؛ لغتنامه دهخدا.[ و عبرتآموزی است. و اينک كه خوانندگان عزيز با اشتياق تمام، انتظار استحضار بر اين گزارش لذّتبخش را دارند، بيش از اين به مقدّمه نپرداخته، به عرض مطلب مبادرت نموده، آن را به نام گزارش كتبی مسافرت دينی و مأموريّت تبليغی شاگرد برجسته و وارسته حضرت مولی الموحّدين و سيّدالعارفين و دروازه مدينه علم پيغمبر صلی الله عليه و آله و جانشين بر حقّ آن سرور، مولی اميرالمؤمنين علی بن ابیطالب عليهالسلام به دربار كيهان مدار آن شاه ولايت تقديم میدارد؛ باشد كه در تهيّه زاد و توشه اخروی، اين رو سياه شرمسار از گناه را، به كار آيد.
الحمد لله ربّالعالمين علی هذا التّوفيق العظيم والصّلوة علی الرسول الكريم و علی أهل بيته الطيّبين الطاهرين المعصومين و ما توفيقی إلّا بالله عليه توكّلت و إليه أُنيب.
الغدير
الغدير، تحقيق يكی از بزرگترين مفاخر شيعه در عصر حاضر است. الغدير، نتيجه يک عمر كوشش و مجاهده؛ مطالعه و تفحّص؛ تحقيق و تتبّع عميق و مبتكرانه، برای يافتن گوهرهای پراكنده حقايق تابناک در كتابخانهها و كتب اهل سنّت بوده و به تحقيق میتوان گفت كه در عالم علم و ادب، تاكنون چنين تحقيق دقيق و تتبّع عميقی كمتر سابقه دارد و اين حقيقت را تنها اهل فن میتوانند دريابند و تشخيص دهند؛ چنانكه دريافتهاند.
الغدير، خرمنی از حقايق و دلايل تابناک و استوار حقانيّت آيين مقدّس جعفری است كه خوشههای گرانبهای آن از بين دهها هزار كتاب عامّه گردآوری و به بهترين وجه و شيواترين اسلوب و بديعترين روش و جذابترين قلم و فصيحترين بيان و بليغترين كلام، تأليف گرديده است و بسياری از منابع و مآخذ مورد استناد آن، با مساعی و فداكاریها و حتّی توسّلات و كرامات بسيار به دست آمده و مورد استفاده قرار گرفته كه اين خود داستانی دلپذير و شنيدنی است.
حضرت آيةالله امينی، مؤلّف دانشمند الغدير كه حقّاً بايد ايشان را «امين الغدير» ]از آنجا كه جدّ علّامه امينى؛ مولى نجفعلی تبريزی به خاطر امانت در اعمال و صدق گفتار و اعتماد مردم به ايشان به لقب «امين الشرع» معروف شد نواده ايشان علامه امينى؛ نيز به دليل صداقت و امانت در نقل كتاب شريف الغدير به «امين الغدير» شهرت يافتند.[ ناميد، با خامه سحرآسا و دُربار خود، چنان انقلاب فكری و تحوّل روحی در جهان اسلام و در بين مذاهب مختلفه اسلامی به وجود آوردهاند كه هرگز تصوّر نمیرفت فردی بتواند چنين دگرگونی دينی عظيمی را در جامعه مذهبی پديد آورد.
اگر كسی با دقّت نظر، آثار قلمی بزرگان عرب را كه پيرامون «الغدير» قلمفرسايی نمودهاند و نظريّات منصفانه خود را در دسترس همكيشان خويش گذاردهاند ]بنگرد وبپذيرد[، با آن نويسندگان در قدردانی و حقشناسی شريك بوده، و انگشت حيرت بر دهان گذارند و زبان به مدح و ثنا گشايند. اكنون برای توجّه و بيداری خوانندگان گرامی و برادران عزيز دينی، نام جمعی از ايشان را در اين مختصر ذكر مینماييم.
1ـ امام يحيی؛ پادشاه با فضيلت و فقيد يمن. ]الغدير، علامه امينی، ج3، ص 5.[
2ـ عبدالله بن الحسين؛ پادشاه فقيد اردن هاشمی. ]همان، ج 3، ص 8، چاپ دوّم.[
3ـ فاروق؛ پادشاه سابق مصر. ]همان، ج 5، ص 1، چاپ سوم.[
4ـ محمّد عبدالغنی حسن المصری؛ يگانه نويسنده با عظمت و شهير مصر. ]همان، ج 1، ص 15، چاپ چهارم.[
5ـ دكتر محمّد غلاب؛ استاد فلسفه در كالج مصر. ]همان، ج 4، ص 2، چاپ چهارم.[
6ـ استاد عبدالفتّاح عبدالمقصود؛ صاحب كتاب مشهور «الإمام علی عليهالسلام» در چهار مجلّد. ]همان، ج 1، ص 150، چاپ چهارم.[
7ـ دكتر عبدالرّحمن كيالی؛ دانشمند صاحب تأليف حلب كه چند دوره به منصب وزارت گماشته شده است. ]همان، ج 4، ص 6، چاپ چهارم.[
8ـ آقا شيخ محمّد سعيد دحدوح؛ امام جمعه و عالم شهير شهر حلب. ]همان، ج 2، ص 2، چاپ چهارم.[
اين مرد بزرگ و روحانی جليل در پرتو انوار هدايت بخش و تابناک الغدير به مولای واقعی و خليفه حقيقی مقام مقدّس رسالت كه در روز غدير منصوب گرديد، ايمان يافته و خود و پدرش شيخ محمّد بشير و خانواده وی و جمعی از جوانان فهميده وحق جوی حلب به زيور تشيّع متجلّی و آراسته شدند.
9ـ شيخ محمّد سعيد العرفی؛ مفتی و عضو المجمع العلمی العربی دمشق. ]ربع قرن مع العلامة الامينی، حسين شاکری، ص 371.[
10ـ بولس سلامه بيروتی؛ قاضی مسيحی كه كتاب مهم «ملحمة الغدير» را بعد از خواندن كتاب الغدير به رشته تحرير در آورده است. ]الغدير، ج 7، ص 9، چاپ سوم.[
11ـ دكتر صفا خلوصی؛ استاد روشنفكر دانشگاه لندن. ]همان، ج 5، ص 6.[
12ـ علاءالدّين خروفه؛ رئيس محكمه شرعی موصل و از فارغالتحصيلهای جامعالازهر است. ]همان، ج 11، ص 6 مباركه.[
13ـ يوسف اسعد داغر؛ يگانه مؤلف كثيرالتأليف سوريه. ]همان، ج 11، ص 10.[
14ـ شيخ محمّد تيسير؛ از دانشمندان مشهور شام. ]همان، ج 11، ص 8.[
15ـ استاد عادل غضبان؛ از بزرگان نامی مصر و صاحب مجله الكتاب. ]همان، ج 3، ص 6.[
شهادت و گواهی اين بزرگان عالم تسنّن، كه هر يک تقريظی بر اين اثر بزرگ وجاويد جهان تشيّع يعنی الغدير مرقوم داشتهاند؛ در حقيقت، تصديق بر حقّانيّت مذهب حقّه جعفری است.
حركت به اصفهان
از مدّتی پيش، از طرف بعضی از علماء و روحانيّون اصفهان مخصوصاً حضرت حجةالاسلام آقای حاج حسين خادمی كه از علمای معروف اصفهان و مردان شايسته آن سامان و صاحب تأليفات علمی بسيار از جمله كتاب نفيس «رهبر سعادت» و از اولاد مرحوم صدر عاملی قدس سره هستند؛ و نيز يگانه دانشمند متكلّم، حاج آقا جمالالدّين صهری سدهی كه از وعاظ معروف و دانشمندان متعبّد و متهجّد و برجسته اصفهان بشمار میروند؛ از علّامه معظّم برای مسافرت به اصفهان، دعوتهای مكرّر و مؤكّدی به عمل میآيد تا اينكه زمستان سال گذشته حجةالاسلام خادمی به عتبات عاليات مشرّف شدند و به آستان پاسبان ملايك، مولی اميرالمؤمنين علی عليهالسلام تشرّف نمودند و از معظّم له تقاضا نمودند كه در مسافرت به ايران، اصفهان را از سفر ميمنت اثر خويش بی بهره نگذارده، آن خطّه ولايت خيز را به قدوم خود مزيّن فرمايند.
در ذيحجّه گذشته ]سال 1375 ق.[، اين تقاضا و دعوتها از طرف ايشان و ساير علاقهمندان تأكيد و تكرار گرديد و بالاخره مسافر ارجمند و ميهمان دانشمند ما به اتّفاق جناب آقای حاج سيّد رضا خان اصغری در تاريخ 28 محرم به طرف اصفهان حركت فرمودند. ]حرکت معظم له از نجف اشرف در سال 1376 ق انجام گرديد.[
حجةالاسلام آقای خادمی و قاطبه علما و بزرگان اصفهان در نظر داشتند كه مقدّمات استقبال مجلّل و بینظيری را برای ورود معظّم له به اصفهان فراهم نمايند تا از مقام علمی و خدمات تبليغی ايشان تجليل كامل و كافی به عمل آيد؛ ولی با اعتذار وعدم موافقت علّامه آيةالله امينی، هيچ گونه تشريفاتی برای استقبال برگزار نشد و بدون هرگونه تظاهری وارد اصفهان شدند و در منزل حجةالاسلام آقای خادمی وارد شدند و مدّت چهار روز در منزل ايشان جلوس رسمی داشته و در اين مدّت جميع طبقات با يک دنيا شوق و علاقه و احترام و تجليل، برای زيارت و ديدار میشتافتند و از محضر فيض بخش اين استاد نبيل، مستفيض میشدند و لازم به توضيح نيست كه مانند همه علاقهمندان و مريدان و دوستدارانشان، از نخستين لحظه ديدار، شيفته و فريفته ظاهر آراسته و سيمای ملكوتی و ملكات معنوی ايشان شده، بیاختيار زبان به تحسين و تمجيدشان میگشودند و خود را ظاهراً در برابر شاگرد برجسته مكتب مقدّس ولايت، مكتبی كه قرنهاست در دانشگاه رفيع و عظيم نجف اشرف برپاست؛ و باطناً در پيشگاه شاه ولايت و قطب آسيای امامت و مسيل جريان علم و معرفت و وصی بر حقّ مقام مقدّس رسالت، خاضع و خاشع میديدند؛ و با قلبی آكنده از مهر علی واولادش عليهمالسلام به اين منادی بزرگ عالم تشيّع به ديده احترام و تكريم مینگريستند.
هر دسته و طبقهای كه به ديدار معظم له میشتافتند، مخصوصاً حضرات آقايان، علماء اعلام و روحانيون و مبلّغين دين، با اشتياق و علاقه تام تقاضای اقامه نماز و منبر مینمودند كه مخصوصاً در زمره متقاضيان و علاقهمندان كه اصرار تمام در اين امر داشتند و در حقيقت، بانی يک خدمت بزرگ به عالم تشيّع شدند، نام آقايان زير قابل ذكر است كه اسامی ايشان را زينت بخش اين سفرنامه تاريخی میسازيم و توفيق همگی را در ادامه خدمات دينی و تبليغی از قادر متعال مسئلت میداريم.
جناب حجةالاسلام آقای حاج حسين خادمی؛
جناب حجة الاسلام آقای حاج سيّد محمدرضا شفتی، امام ]جماعت[ مسجد سيّد اصفهان و نوه مرحوم حجةالاسلام كبير كه مزارش در مسجد مزبور به نام «مزار كبير» ]عالم ربانى و فقيه متأله مرحوم حجةالاسلام سيد محمّدباقر شفتی قدس سره، مسجد سيد اصفهان را در محله بيدآباد به سبک قديم و بسيار زيبا بنا كرد و در سال 1260 ق نيز وفات نمود و در همين مسجد ضريح و بقعهای دارد؛ لغتنامه دهخدا.[.
معروف است و زيارتگاه اهل دل میباشد و از اجلّه علمای اصفهان به شمار میرفته است.
جناب حجةالاسلام آقای خوانساری؛
جناب حجةالاسلام آقای امام جمعه؛
جناب حجةالاسلام آقای مير سيّد علی ابطحی؛
جناب حجةالاسلام آقای شيخ مرتضی اردكانی؛
جناب حجةالاسلام آقای شيخ محمود مفيد؛
جناب حجةالاسلام آقای سيّد حبيبالله روضاتی؛
جناب حجةالاسلام آقای حاج سيّد محمّد مقدّس؛
جناب حجةالاسلام آقای مجدالعلماء نجل آيةالله مرحوم آقای شيخ محمّدرضا نجفی، امام جماعت مسجد نو بازار كه اولين جلسات تبليغی و منابر علّامه معظّم در مسجد ايشان تشكيل گرديد.
جناب حجةالاسلام آقای حاج سيد باقر رجايی؛
جناب حجةالاسلام آقای مير سيد ابوالحسن آل رسول؛
خطيب دانشمند و واعظ شهير، جناب آقای حاج آقا جمالالدّين صهری سدهی؛
خطيب دانشمند و واعظ شهير، جناب آقای حاج حسام الواعظين؛
خطيب دانشمند و واعظ شهير، جناب آقای مير سيّد حسن مدرّس؛
جناب آقای مير سيّد محمّد روضاتی؛
اقامه نماز و منابر
بالاخره در اثر تقاضای مؤكّد آقايان نامبرده و اصرار مكرّر تجّار و محترمين و طلّاب علوم دينيّه كه دسته دسته در پی اين تقاضا میشتافتند، روز پنجشنبه، هفتم ماه صفر در مسجد نو واقع در بازار به منبر رفته و تا هفدهم ماه مزبور در آن مسجد به افاضه كافی و وافی میپرداختند و پس از ختم منبر ـ كه از حدود يک ساعت و نيم إلی دو ساعت به غروب شروع شده و مغرب پايان میيافت ـ نماز مغرب و عشاء را اقامه میفرمودند.
در اين مسجد به لحاظ موقعيّت و محل، كسبه و اهل بازار، بيشتر از ساير طبقات، حضور میيافتند و البته سلسله جليله علما و وعّاظ و محصّلين مدارس دينی و همچنين تجّار و محترمين نيز در مجلس حاضر میشدند و با وجودی كه وسعت مسجد مزبور چندان زياد نيست، مع هذا به طور متوسط از هفت تا ده هزار نفر جمعيّت در آن گرد میآمدند و از بيانات دلنشين و سخنان دلانگيز ايشان، مستفيض و بهرهمند میشدند.
رفته رفته انبوه جمعيت و ازدحام مردم به قسمی شد كه كوچکترين جايی در مسجد يافت نمیشد و اداره جمعيّت برای متصدّيان مربوطه دشوار مینمود و لذا جناب حجةالاسلام آقای شفتی، امام ]جماعت[ مسجد سيّد، با جمعی از علما و محترمين از معظّم له دعوت كردند كه به مسجد سيّد تشريف برده، منابر خود را ادامه دهند؛ لذا بنا به دعوت ايشان و تقاضای جمعی ديگر از علاقهمندان، پس از ده شب افاضه در مسجد نو، ]مجلس[ به مسجد نامبرده انتقال يافت.
]ايشان[ در اين مسجد، شبها پس از ادای نماز مغرب و عشا به منبر میرفتند. عصر روزی كه قرار بود در مسجد سيّد حضور به هم رسانند، حضرات حجج اسلام آقايان شفتی و خادمی و خوانساری و حاج آقا مقدّس با جمعيّت كثيری از مردم در منزل معظمله حضور يافتند كه ايشان را برای ادای نماز مغرب و عشاء به مسجد ببرند.
خيابانی كه مسجد در آن واقع است عصر آن روز منظرهای عجيب داشت و شاهد شور و هيجان كم نظيری بود و به قدری ازدحام جمعيّت زياد بود كه امكان سوار شدن ماشين نبود و لذا پياده به مسجد رفتند و در مقابل مسجد، در جلوی پای ايشان به تشريف مقدمشان، قربانیهايی سر بريده شد و مدّت شش شب، پس از ادای نماز بر فراز منبر قرار میگرفتند و به دنبال بحثی كه از نخستين شب آغاز فرموده بودند، مستمعين را به فيض كامل میرساندند و حقايقی را كه كمتر شنيده شده بود، بيان میداشتند.
جمعيّتی كه در اين مسجد گرد میآمدند، تقريبا دو مقابل ]برابر.[ ]جمعيّت[ مسجد نو بود و همه جای مسجد پر میشد به طوری كه من الباب إلی المحراب، جايی باقی نمیماند به حدّی كه مردم مجبور بودند از بامها و ايوانهای مسجد، استفاده كنند تا از اين فيض عظمی محروم نمانند.
از شب بيست و سوم ماه صفر تا آخر ماه، بنا به تقاضای جناب حجةالاسلام آقايان امام جمعه و ابطحی و جمعی از تجّار و وجوه اهالی و ]به دليل[ كثرت روز افزون جمعيّت مستمعين، ]مجلس[ از مسجد سيّد به مسجد جامع اصفهان منتقل شد و ]معظمله[ تا پايان ماه صفر در آن مسجد به اقامه نماز و منبر پرداختند.
مسجد جامع از مساجد تاريخی اصفهان و بلكه از مساجد بی نظير ايران است كه از لحاظ سوابق تاريخی، كمتر مسجدی به پای آن میرسد و دارای محرابهای تاريخی وقديمی متعدّد است و از لحاظ وسعت نيز از بزرگترين مساجد به شمار میرود به طوری كه گويند: چهل و دو جريب ]هر جريب معادل هزار متر است.[ زمين است.
در نخستين شب در محراب عمومی به نماز ايستادند، ولی در شبهای بعد به علّت ازدحام جمعيّت در محراب معروف به «صاحب» ]اين محراب عجيب در مسجد مجاورت ايوان استاد، در مسجد عتيق اصفهان (جامع) قراردارد كه كتيبه دور محراب، علاوه بر گچبری ممتاز آن سه طبقه نقاشی دارد كه از نفايس و جواهرات اصفهان است صاحب بن عباد كافى الكفاة در اين مسجد در جلسه با شكوهی تدريس میكردهاند. به نظر میرسد محراب صاحب نيز همچون صفه صاحب به نام صاحب بن عباد باشد. صاحب بن عباد كافى الكفاة اسمعيل وزير مؤيدالدوله و برادرش فخرالدوله ديلمی بوده است كه در سال 385 هجری در ری وفات يافت و پيكرش به اصفهان منتقل شد و در مجاورت دروازه طوقچی اصفهان در اتاقی كنار زيارتگاه معروف به سر شاهرضا مدفون گرديد. در بين عوام اصفهان معروف است كه فاتحهخوانى در مقبره صاحب بن عباد، فاتحهخوان را به طعام میرساند و به همين دليل وی را امامزاده پلويى گويند؛ لغتنامه دهخدا.[ به اقامه نماز پرداختند به طوری كه گفته میشد، تاكنون كسی در اين محراب ادای نماز نكرده بود.
با همه وسعتی كه مسجد جامع دارد، از كثرت جمعيّت، جای قدمی پيدا نمیشد؛ در شبهای اخير، مخصوصاً شب بيست و هشتم كه شب رحلت پيشوای مقدّس و بزرگوار اسلام، حضرت ختمی مرتبت صلی الله عليه و آله و شهادت سبط مكرّم و نور ديده محترمش، حضرت امام حسن مجتبی عليهالسلام بود، جمعيّت حاضرين را كه از همه طبقات مخصوصاً رؤسای دواير و طبقات ممتاز شهر حضور داشتند، حتّی بيشتر از 60 هزار نفر هم، تخمين زدهاند و اين خود افتخاری بوده كه به راستی نصيب شهر تاريخی اصفهان گرديد.
در اين چند شب كه چنين جمعيّت بی سابقهای از نقاط مختلف شهر برای استفاده و استفاضه و تعظيم شعائر مذهبی و تجليل از يک شخصيّت بزرگ روحانی در مسجد جامع حضور میيافتند، امر انتظامات مسجد و شهر، بیاندازه حسّاس و دشوار بود وحسن انتظام مجلس و محل، نهايت ضرورت را داشت و بايد گفت كه انصافاً رياست محترم شهربانی اصفهان و رياست محترم كلانتری 3 در برقراری انتظامات و تأمين نظم، زياده از حد ابراز علاقه میكردند و بيش از حدّ تصوّر، جانفشانی مینمودند كه لازم است در اين اثر تاريخی از ايشان تقدير و سپاسگزاری شود.
احساسات مردم بيدار و زنده دل و خونگرم و عالِمدوست اصفهان ـ شهری كه مير دامادها و شيخبهايیها و مجلسیها و ديگر علماء بزرگ و برجسته و پيشقدمان نشر وترويج تشيّع را به خود ديده، و در دامان خود پرورانده و در كنار بستر آبادیبخش زايندهرود، زايندهرودی رستگاری بخش از علم و معرفت و ايمان و هدايت، به سرزمين كهن ايران روانه ساخته است ـ در اين مجالس و در طی اين مدّت به قدری بود كه به وصف درنيايد و هر شب كه سخنان تازه و بكر علّامه معظّم، دهان به دهان و گوش به گوش، نقل محافل و مجالس شهر میگرديد، بر شور و هيجان مردم افزوده میشد وشعلههای عشق و احساسات و اشتياق دوستداران و شيعيان، تيزتر شده بيشتر از پيش زبانه میكشيد و يک جهان شوق و نشاط و ايمان و احساسات در «نصف جهان» پديد آورد كه هر چه بيشتر وصف آن گفته آيد، به توصيف نگنجد.
محور سخن علّامه معظّم در طی مدّتی كه زمام منبر و نبض تبليغ را در اصفهان به دست حكيمانه و عالمانه خود گرفته بودند، حول موضوع ولايت كبرای مولای عالميان و شهريار شاهان، شهسوار اسلام و وصی بر حقّ حضرت خيرالانام صلی الله عليه و آله اميرالمؤمنين علی عليهالسلام بود و همچنين آيه شريفه (إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ آلَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُمْ رَكِعُونَ) ]سوره مباركه مائده، آيه 55. «همانا ولىّ شما خدا و رسول و آنهايی كه ايمان آوردهاند؛ آنان كه نماز به پا دارند و به هنگام ركوع صدقه میدهند». اين آيه شريفه در شأن شاه ولايت و مسندنشين كرسی وصايت علی عليهالسلام نازل گرديده و شأن نزول آن نيز اين بود كه: روزی حضرت در مسجد به نماز ايستاده بودند، سائلی از مردم تقاضای كمک كرده و كسی به او پاسخ نداد و علی عليهالسلام هنگامی كه در حال ركوع بودند، با انگشت خود به او اشاره فرموده و انگشتری كه در دست مباركشان بود را نشان دادند و سائل آن را بيرون آورد و آنگاه آيه شريفه نازل گرديد و در اين مورد، كتب معتبره اهل سنّت به اين معنى گويا است كه در كتب مربوطه مندرج است و آقای امينى در الغدير از هفتاد كتاب معتبر از مصادر اهل سنّت، نزول آيه را در شأن مولا اميرالمؤمنين علی عليهالسلام نقل فرمودهاند. (پاورقی نويسنده).[
كه به مناسبت روز پر افتخار خاتم بخشی (25 ذيحجّه) در شأن آن شاه مردان و مظهر اتَم و اكمل ايمان، نازل گرديده؛ عنوان مجلس و مفتاح كلام بوده است و در طی آن، با بيانات شيوا و آهنگ گيرا، يک دوره كامل درس ولايت به مردم علی دوست اصفهان تعليم فرمودهاند كه به اعتراف و تصديق همه، تاكنون اين گونه سخنان به گوش مردم نرسيده بود و لذا مورد استفاده كامل قاطبه اهالی واقع شد.
منابر علّامه معظّم در اصفهان، چنان كه زبانزد و رطب اللسان حضرات آقايان علما و دانشمندان و وعّاظ و اهالی آن سامان است، چنان روح تشيّعی در مردم اصفهان دميد كه يك قرن ديگر فراموش شدنی نيست و اصولاً اين ]چنين[ مجلس و جمعيت و نماز ومنبر نيز در تاريخ اصفهان، بلكه در تاريخ جهان از يک قرن پيش تاكنون نظير پيدا نكرده است و اين خود افتخار زوال ناپذيری است كه اصفهان و اصفهانی میتواند هميشه بدان مباهات كند.
نكته مهمی كه درباره اين منابر تاريخی قابل ذكر میباشد اين است كه هر يک از جلسات منبر معظّم له، با يک دنيا شور و هيجان و گريه و سوگواری بینظير، پايان میيافت و مردم به حدّی در مصائب جان سوز خاندان مقدّس رسالت میگريستند كه حقّاً نظير و مانندی نداشته است و اين به سبب آن بود كه علّامه امينی با سوز و گدازی وصفناپذير به ذكر مصيبت پرداخته، خود بیاختيار میگريستند و مردم را به هيجان میآوردند و از صميم دل و بدون هيچ ريا و تصنّع، سيلاب اشک از ديده میباريدند. اميد است كه مقبول درگاه حق و مرضی اوليائش واقع شود.
مهماننوازیها و پذيرايیهای شايان
در تمام مدّتی كه علّامه معظّم حضرت آقای امينی در اصفهان بودند، علاوه بر احساسات بیشائبه اهالی، كه در تمام موارد نسبت به ايشان ابراز میشد، هر روز و هر شب بنا به تقاضای آقايان علماء اعلام و حجج اسلام و ساير محترمين شهر در منزل يكی از ايشان دعوت داشتند و هرگاه كه در محلّی موعود بودند از طرف اهل آن محل، به طور زايد الوصفی نسبت به معظّم له ابراز احساسات میشد و مراتب تكريم و احترام شايان تقدير خود را به جامعه روحانيّت، كه ايشان در واقع فرد مبرّز و شخصيّت برجستهای از اين حوزه مقدّسه میباشند، اظهار میداشتند و نشان میدادند كه قلباً و باطناً به اين سلسله جليله، علاقهمند بوده، بدون هيچ گونه شايبه و محرّک و تنها به سائقه ]سوق دهندگی، تشويق. [علايق مذهبی و برای تعظيم شعاير دينی، رهبران روحانی و مبلّغين و مروّجين شريعت آسمانی خود را محترم و گرامی میشمارند.
از جمله روز پنجم صفر كه با جمعی از آقايان علماء اعلام در منزل عالم جليلالقدر حجةالاسلام آقای حاج ميرزا حبيبالله روضاتی، موعود بودند، بعد از ظهر آن روز حوالی ]حدود.[ سه ساعت به غروب، اهالی محل در خانه ايشان گرد آمده و با شوق و شعف تمام، اجتماع نمودند و تقاضا داشتند كه حضرت علّامه مكرّم، نماز ظهر و عصر را در مسجد محل اقامه نمايند و لذا بنا به تقاضای اهالی به طرف مسجد رهسپار شدند و با وجودی كه بين منزل آقای روضاتی و مسجد، فاصله زيادی بود، در تمام مسير راه، جمعيّت محل حضور يافته، با گرمی و شوق بسيار، ابراز احساسات مینمودند و در جلوی مسجد گوسفندی برای قربانی مهيّا و آماده ساخته بودند و با اين همه شور و حرارت، مراتب ايمان و علاقهمندی خود را نسبت به معتقدات مذهبی و مذهب حقّه و پاک خود به منصه ظهور میرساندند و دست رد بر سينه بيگانگان و دشمنان دين و مليّت خويش كه هر يک به نحوی تظاهرات مقدّس دينی ما را به باد استهزا و تمسخر گرفته و میگيرند و از هيچگونه ناسزا و اهانت و افترا به شيعيان فرو گذار نمیكنند، میزدند.
بعد از ادای نماز، دانشمند محترم و خطيب ارجمند، حجةالاسلام طاهری كه از دانشمندان و وعّاظ مشهور اصفهانند بر فراز منبر قرار گرفتند و با بيانات شيوا و دلنشين خود از ابراز احساسات شورانگيز مردم اظهار تشكر و سپاسگزاری نمودند و سپس پيرامون خدمات شايان ميهمان عالیقدر و ارجمند خود سخن گفتند و مخصوصاً شمّهای از كتاب شريف الغدير، كتابی كه به راستی تظاهر عظيم و با شكوه و اجتماع شورانگيز و تاريخی غدير خم را در 14 قرن پيش، از لابهلای تاريخ ايّام و حوادث زمان و متون كتب، مجسّم ساخته، روح تازه بخشيده و زنده نموده است و در برابر ديده بصيرت حقبينان نهاده، به سمع مردم رساندند و اين خدمت بزرگ و شايان تقدير را چنان كه در خور آن مجلس شريف بود، ستودند و برادران دينی را از اين قدم بلند و برجستهای كه به همّت والای يكی از رادمردان عالم تشيّع و يكی از مجاهدين بنام طريقه حقّه جعفری برداشته شده و عالم تسنّن را به اصطلاح شهمات ]مغلوب کامل، شکست سخت؛ لغتنامه دهخدا.[ نموده و به شش در حيرت دچار ساخته است، آگاه و شادمان و مسرور نمودند.
دعوت قابل ذكر و شايان توجّه ديگری كه از معظّم له به عمل آمد، روز جمعه، پانزدهم صفر و به تقاضای اهالی «دستگير» ]دستگرد؛ از محلههايی معروف و پر جمعيّت شهر اصفهان است. [در منزل جناب آقای حاج محمّد صادق
دهخدا بود كه با 50 نفر از حضرات علما و محترمين، مدعو بودند؛ پس از پذيرايی شايان و گرمی كه از مهمانان محترم به عمل آمد، عصر به اقامه نماز پرداختند و پس از ادای فريضه ظهر و عصر به اصرار اهالی، مخصوصاً عالم جليل محل، ايشان به منبر رفتند و با مواعظ و نصايح، مردم را مفتخر و قلوبشان را سرشار از ايمان و عشق به حق نمودند. در تمام اين مدّت، احساسات مردم آن محل، فوق تصوّر و از هر حيث، شايان توجه بود. در اين منطقه نيز گوسفندهايی قربانی گرديد.
روز شنبه، بيست و سوم صفر نيز بر اثر تقاضای اهالی نجفآباد و دعوت عالم دانشمند و روحانی جليل آن، جناب حجّةالاسلام آقای منتظری، صاحب كتاب نهايةالاصول كه تقريرات ]درس[ حضرت آيةالله العظمی آقای بروجردی است و چاپ شده است، بدان صوب ]قصد کردن، آهنگ نمودن؛ لغتنامه دهخدا.[ رهسپار و در ميان احساسات شورانگيز و هيجانآميز اهالی، وارد آن شهر شدند.
ايشان در پرتو اقدامات خود توانستهاند نجفآباد را به انوار تابناک ساطعه و درخشندهای از نجف، آباد سازند و مردم آن شهر را از شرّ «اغنام» ]گوسفندان.[ گرگ صفت كه مذهب حق و حزب خدا را واگذارده از «باب» ضلالت دين ساختگی و بی «بهايی» را پذيرفتهاند، رهائی بخشند. ]يكی از نقاطی كه مورد هجوم دو فرقه ضالّه بابيت و بهاييت واقع شده بود، نجفآباد بود كه بهاييان به خيال خود میخواستند از بى خبری مردم استفاده كنند و در بين آنان نفوذ نمايند؛ ولى خوش بختانه با بيداری مردم مواجه شدند و از جمله چندی پيش كه جسارت و گستاخی آنان فزونى يافت، جنبشی در بين قاطبه اهالى نجفآباد به وجود آمد و مردم، عليه آنان دست به قيام و اقدام عاقلانهای زدند و نه تنها از راه تبليغ و مباحثات علمی برای هدايت فريب خوردگان كوشيدند و بسياری از آنان را بار ديگر به شاهراه حقيقت، باز گرداندند، بلكه روابط اقتصادی و معاملاتی را با بهاييان قطع كردند و آنان را به شدّت در محاصره اقتصادی قرار دادند و در اين مورد نيز اعلاميههايی از طرف اهالى به امضاء رسيد و منتشر شدو حضرت آيةالله العظمی آقای بروجردی نيز با دست خط مبارک خود، اقدامات ايشان را تجويز و تأييد فرمودند كه جا دارد سرمشق ديگر شيعيان در رفتار با اين گونه دشمنان بىدين قرار گيرد. (پاورقی نويسنده).[
باری در روز مزبور، اهالی با ايمان نجفآباد، تا يک فرسخ به استقبال آمده، گوسالهای قربانی كردند و حق هم همين بود، چه در آن شهر مهدی عليهالسلام پناه به كلّی دست رد بر سينه «اغنام» زده شده بود و لذا قربانی گوسفند، لطفی نداشت و قربان نمودن گوساله كه رهبرزاده آنها است مناسبتر و پسنديدهتر بود!
پس از ورود به شهر، نخست وارد مدرسه دينی نجفآباد ]منظور مدرسه علميه مرحوم آيةالله حاج شيخ ابراهيم رياضی ـ رضوان الله عليه ـ است.[ شدند و پس از ابراز مهر و محبّت و استعلام و دلجويی از مستقبلين، خاصّه آقايان محصّلين آن مدرسه كه از برجستهترين طلّاب علوم دينی هستند، به باغ آقای حاج غلامحسين رفتند و روز را در آنجا به سر برده، نماز ظهر و عصر را در مسجد به جا آوردند و نيم ساعتی نيز برای وعظ و تشويق و تهييج مردم به حفظ شعائر دين و تقويت مبانی مذهبی به منبر رفتند و سپس در بين احساسات پر شور مردم كه در تمام آن روز جريان و ادامه داشت به اصفهان بازگشتند و خاطرهای خوش و فراموشنشدنی در آن سنگر تاريخی مبارزه با دشمنان امام زمان عليهالسلام و فريب خوردگان حظيرهنشين ]جايگاهی سست بنياد؛ محوطهای كه از شاخ درختان و چوب نى برای حيوانات سازند تا از گرما و باد در امان باشند؛ لغتنامه دهخدا.[ به يادگار گذاشتند.
روز يكشنبه بيست و چهارم به درخواست اهالی قصبه ريز ]روستای ريز، اكنون جزء شهر زرين شهر اصفهان است.[ و عالم با همّت آن، جناب ثقةالاسلام آقای شيخ محمود شريعت به آن قصبه رهسپار شدند.
آقای شريعت نيز از خدمتگزاران برجسته دين و مروّجين مبرّز شرع انور بوده، الحق اسمی با مسمّی دارند و از جمله خدمات گرانبهای ايشان، تأسيس يک مدرسه دينی تاريخی در آن محل است كه با اين اقدام، الحق نام نيكی در صفحه روزگار از خود به يادگار گذاشتند و باقيات صالحات ارزنده و اثربخشی به وجود آوردهاند كه هر چه از اثرات سودمند آن سخن گفته شود، كم است. ايشان با شايستگی و مجاهدات خود مورد توجه كامل حضرت آيةالله بروجردی بودهاند. جا دارد در اين سفرنامه تاريخی، تقديری از خدمات و زحماتشان بشود تا سرمشق ديگران گردد و علاقهمندان خدمت به دين، به ايشان و امثالشان تأسّی نمايند. اهالی ريز تا يک فرسخی به اتّفاق علماء محل به استقبال مهمانان خود شتافته بودند. چيزی كه در اين محل بسيار جلب توجّه میكرد اين بود كه دانشآموزان مدرسه ملّی ريز كه از مدارس وابسته به جامعه تعليمات اسلامی است تا مسافتی از قصبه به اتّفاق اوليای خود، به استقبال آمده بودند و با فرح وانبساط و سرور و شعف كودكانه خود سرودی بس مهيّج و شورانگيز میخواندند كه بسيار جالب توجّه و مسرّتبخش بود. يكی از آقايان آموزگاران محترم نيز قصيده شيوايی انشاد نموده و ايراد كردند كه مورد تحسين كامل قرار گرفت.
رؤياهای صادقانه
در جريان اين مسافرت تاريخی، خوابهای جالب توجّه و رؤياهای صادقهای از طرف بعضی از علما و وجوه طبقات نقل شده است كه در اينجا برای تكميل اين تاريخچه به ذكر قسمتی از آنها میپردازيم:
اول: اميرالمؤمنين عليهالسلام در اصفهان
صبح روز ورود علّامه امينی به منزل آقای خادمی، جناب آقای فيروزيان از وعّاظ و خطبای محترم اصفهان كه از ورود معظّم له بی خبر بودند به خانه ايشان آمده، اظهار داشتند كه «شب گذشته در خواب ديدم كه بيست هزار جمعيّت جلوی منزل شما گرد آمدهاند و به شدّت ابراز احساسات میكنند. پرسيدم: چه خبر است؟ در جوابم گفتند: «اميرالمؤمنين عليهالسلام آمده است!» و اينک آمده بودم كه خواب خود را نقل كنم و از تعبير و چگونگی آن بپرسم كه ديدم به خوبی تعبير شده است.
آری تعبير اين خواب عجيب، همان ورود علّامه امينی به منزل آقای خادمی بود كه اگر مولی الموحدين عليهالسلام خود به آن خانه نزول اجلال نفرموده بود، ولی شاگرد برجسته مكتب جاويدان و پرورش يافته دانشگاه ولايت آثار حضرتش، به اصفهان قدم نهاده بود تا روح ولايت و ايمان به مذهب تشيّع و حقّانيّت اهل بيت عصمت و طهارت: را در كالبد ايشان زنده و تجديد نمايند.
دوّم: نماينده اميرالمؤمنين عليهالسلام
هنگامی كه مسجد سيّد را تعمير میكردند به قراری كه بعضی از بزرگان نقل میكردند، يكی از كسانی كه در امر تعمير مسجد شركت كرده بود، شبی در خواب میبيند كه به او گفته بودند: «مسجد را تعمير كنيد؛ برای اين كه حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام يک نفر را خواهند فرستاد كه در مسجد، نماز بخواند».
اين خواب نيز كه مؤيّد خواب اوّلی است، به خوبی تعبير شده و علّامه امينی كه در آن مسجد اقامه نماز نمودند، در حقيقت نماينده مولی اميرالمؤمنين عليهالسلام به شمار میرفتند.
سوم: نماينده حضرت صادق عليهالسلام
جناب حجة الاسلام شفتی ]امام جماعت محترم مسجد سيد و از نوادگان فقيه وارسته حجة الاسلام سيد محمدباقر شفتی قدس سره.[ در خواب ديده بودند كه در مسجد سيّد، مردم جمع بودند و علّامه امينی بر فراز منبر قرار داشتند و به موعظه مشغول بودند و مردم میگفتند كه: «ايشان را حضرت صادق عليهالسلام فرستادهاند».
البته اين خواب هم با منبر علّامه معظّم در مسجد سيّد به خوبی تعبير گرديد و معلوم است وقتی عالمی افتخار آن داشته باشد كه نماينده حضرت اميرالمؤمنين علی عليهالسلام باشد، طبعاً نمايندگی حضرت صادق عليهالسلام؛ پيشوای مذهب جعفری و زنده كننده معارف وعلوم اهلبيت : و پرورش دهنده حاملان آثار و راويان اخبار آل محمد عليهمالسلام و ساير ائمه هدی عليهمالسلام را خواهد داشت. والحق اين افتخار بزرگی است كه نصيب علّامه امينی گرديده كه توانستهاند بنابر حديث شريف ]الفقهاء امناء الرسل مالم يدخلوا فى الدنيا. قيل يا رسول الله صلی الله عليه و آله: و ما دخولهم فى الدنيا؟ قال: إتّباع السّلطان فاذا فعلوا ذلک فاحذروهم علی دينكم. فقهاء، امناء رسولان هستند؛ مادامی كه در امور دنيوی داخل نشدهاند. پرسيدند يا رسول الله صلی الله عليه و آله چگونه در دنيا داخل مىشوند؟ فرمودند: هنگاميكه تبعيت سلطان كنند پس در اين هنگام در امور دينيتان از آنها دوری كنيد. كافى، ج 1، ص 46؛ در مستدرک الوسايل،ج 13، ص 124 «علی اديانكم» آمده است.[، در رديف يكی از بزرگترين امناء خدا قرار گيرند و عالم تشيّع را به وجود خود مفتخر سازند.
چهارم: گريه شديد مردم
يكی از تجّار محترم اصفهان نقل میكرد كه: «در خواب ديده بود مسجد و خيابان چهارباغ از جمعيّت پر بود و مردم به شدّت گريه میكردند و من از گريه شديد مردم فهميدم كه آقای امينی بر منبر است؛ پس تحقيق كرده، خودم خدمت ايشان رسيدم و از علماء اصفهان شنيدم میفرمودند: ايشان برای ما به اصفهان فرستاده شدهاند تا مقام علم و دانش به شماها روشن گردد». اين رؤيای صادقه نيز با آنچه كه درباره گريه بیاختيار و شديد مردم در پای منبر معظّم له قبلاً نوشتيم، وفق دارد و نشانه آن است كه اين هيجان عظيم تاريخی و اين مسافرت بی نظير تبليغی ـ دينی چه از نظر مسافر گرامی و مهمان نامی و چه از لحاظ ميزبانان عزيز، يعنی قاطبه علما و تجّار و محترمين و دانشجويان وكارگران و كشاورزان و پيشهوران و كليّه طبقات اصفهان، مأجور بوده، مقبول درگاه حضرت احديّت و حضرت ختمی مرتبت صلی الله عليه و آله و شاه ولايت و خاندان عصمت و طهارت عليهمالسلام و امام منتظر در پس پرده غيبت عليهالسلام قرار گرفته است.
اميد آنكه اين ناچيز را نيز كه افتخار ثبت اين خاطرات دلانگيز را در تاريخ پر افتخار شيعه يافتهام از اين فيض عظمی و اجر كبری بهرهای نصيب شود؛ انشاءالله ياليتَنِی كنت مَعهم فأَفوزُ فَوزاً عظيماً.
پايان سفر و بازگشت
]ايشان[ پايان ماه صفر به اين مسافرت ميمنت اثر، خاتمه داد بی آنكه خاطره دلانگيز آن را بتواند از دلها بيرون كند و يادبود روح افزايش را از ياد مردم اصفهان ببرد و به دست فراموشی سپارد.
بامداد روز جمعه بيستونهم صفر، پس از آخرين شب منبر در مسجد جامع، مقدّمات حركت به طرف تهران فراهم گرديد و مردم كه از قصد عزيمت معظّم له آگاه بودند، بامدادان جمعيّت انبوهی از مردم متديّن و محترمين شهر و علما و وعّاظ و علاقهمندان به قصد مشايعت در منزل جناب حجةالاسلام آقای خادمی حضور يافتند.
خيابان چهارباغ اصفهان كه در مواقع عادی منظرهای بهجتانگيز و شاعرانه دارد در آن بامداد تاريخی، وضعی بی سابقه داشت و كثرت جمعيّت به قدری بود كه مانع از حركت وسايل نقليه گرديد. بيش از پنج شش هزار دوچرخه سوار و تعداد زيادی اتوبوس و سواری تا دو فرسخی شهر، اتومبيل مهمان عالیقدر خود را بدرقه نمودند واحساسات مردم هشيار و زنده دل اصفهان در مراسم اين وداع فراموش نشدنی به حدّی پر شور و مهيّج و تكان دهنده بود كه به راستی به وصف در نمیآيد و به جرأت میتوان گفت كه بروز چنين احساسات دينی و مذهبی، كمنظير است.
نكتهای كه از هر جهت قابل ذكر و شايان تقدير است، مساعی و مجاهدات مشتاقانه افسران و مأمورين انتظامی است كه در اين شور و هيجان عمومی با كمال علاقه و از جان و دل در حفظ انتظامات میكوشيدند و مراتب اخلاص و علاقهمندی خود را به جامعه روحانيّت، ابراز میداشتند و در تظاهرات عظيم مذهبی، وظيفه حسّاس وسنگين خود را در برقراری نظم و انتظام عمومی، اجرا مینمودند كه الحق در خور هر گونه قدردانی و سپاسگزاری است و جا دارد كه در اين سفر نامه تاريخی به يادگاربماند.
اين بود خلاصهای از سفر تاريخی علّامه بزرگ معاصر، حضرت آقای شيخ عبدالحسين امينی، صاحب كتاب شريف «الغدير» به اصفهان، كه با مسافرت سودبخش و وافی هدايه خود، افتخار بزرگی نصيب مردم آن سامان نمودند و خاطرهای شيرين وجاويدان از خود در آن شهر تاريخی برجای گذاردند كه تا ابد از صفحه تاريخ، محو نخواهد شد. و سزاوار است كه همه از وجود محترم عالم عالی مقام، حضرت حجةالاسلام والمسلمين آقای خادمی، متشكّر و سپاسگزار شوند كه ايشان عمده وسيله اين همه خيرات و بركات بودند.
مكتبة الامام اميرالمؤمنين عليهالسلام العامة
با اهميّت شايان توجهی كه سابقاً از نظر مركزيّت علمی نجف بيان كرديم و با توجه به اينكه اين شهر مقدّس علمی متأسفانه فاقد يک كتابخانه بزرگ آبرومند متمركز مجهّز بود، اهميّت اين خدمت عظيم آقای امينی معلوم میگردد و اكنون بسيار جای خوش وقتی است كه به همّت والای معظم له از دو سال و اندی پيش كه ايشان به اين امر مهم همّت گماردهاند با وجودی كه متأسفانه همكيشان گرامی ما كمتر توجّه به فعاليتها و جنبشهای علمی داشته و بيشتر غرق در ظواهر شدهاند، به پيشرفتهای شايان تقديری نايل شدهاند كه محقّقاً در اثر بركات آستانه مقدسه مولی بوده است.
علامه معظّم، كه عمری را در ميان بحر فيّاض كتب و كتابخانه بسر برده، هزاران كتاب نفيس و پربها را از نظر دقيق و عميق گذرانده، مورد تتبع و تحقيق قرار دادهاند و«الغدير» نمونه و شاهد بزرگی بر اين معنی است، با توجه به اهميّت كتابخانه در بسط وترويج علوم و معارف و لزوم وجود يک كتابخانه مجهز آبرومند در نجف از مدّتی پيش در فكر تأسيس اين مؤسسه ضروری در آن كانون علمی شيعه بودند تا اينكه بتوفيق ذات اقدس الهی و عنايات وجود مقدّس علوی عليهالسلام دو سال و اندی پيش موفق به تأسيس كتابخانه عمومی نجف به نام «مكتبة الامام اميرالمؤمنين عليهالسلام العامه» شدند وخوشبختانه در همين مدّت كوتاه به توفيقات شايان نايل گرديدند به طوری كه با اعلام تأسيس كتابخانه، جمعی از محترمين و دانشمندان كه هر يک خود عمری را با علاقمندی و عشق به كتاب، به گردآوری كتب مفيد همّت گماشته و كتابخانهای برای مطالعات و تحقيقات خود ترتيب داده بودند نتيجه يك عمر كتابداری خود را به پيشگاه حضرت مولی الموالی اميرالمؤمنين عليهالسلام تقديم و كتب خويش را وقف كتابخانه آن حضرت نمودند كه ما اينک به ذكر اسامی شريفشان در اينجا میپردازيم تا مشوّقی برای ساير علاقمندان باشد.
واعظ شهير و خردمند پير، حضرت آقای حاج شيخ جواد عراقی؛ جناب آقای نواب احتشام رضوی؛ جناب آقای حاج سيد رضا اخوی؛ تيمسار سرلشگر عزيزالله ضرغامی؛ جناب آقای ابوالقاسم فيوضات از رجال دانشمند و فرهنگيان برومند وصاحب تأليفات گرانبها از جمله اسرار الصلوة و جناب آقای ميرزا باقر حكمت از دانشمندان فرهنگ؛ جناب آقای حاج ميرزا محمّد حسين مجتهدی؛ مرحوم مهندس رفيعی؛ مرحوم مبشرالسلطنه تهرانی؛ مرحوم حجةالاسلام آقای ميرزا موسی راشد (رحمة الله عليهم).
همچنين دانشگاه تهران نيز يكصد و پنجاه جلد از نشريات خود را به كتابخانه تقديم داشته است.
تاكنون بر اثر همّت علاقمندان 9 هزار جلد كتاب كه غالباً كتب مفيد و ضروری است در كتابخانه مقدّسه گردآوری شده و جمع اين مقدار كتاب در اين مدّت كوتاه الحق در خور ستايش و تقدير است و اميد میرود كه به زودی عالم تشيّع واجد مجهّزترين وبزرگترين و شايستهترين كتابخانههای اسلامی در نجف گردد و اين نقيصه بزرگ مرتفع شده و البته در اين مورد عموم شيعيان بايد بذل مساعی و توجه نموده هر يک به سهم خويش در پيشرفت روز افزون اين امر خير و عظيم بكوشند.
محل كتابخانه بين بازار قبله و خيابان جديد الاحداث مقابل درب قبله صحن مطهر پشت مدرسه مرحوم آيةالله آقا سيد كاظم يزدی؛ واقع است كه 260 متر زير بنا داشته و هزينه ساختمان آن 10 هزار دينار برآورد شده است كه البته با تمامی لوازم و مقدمات تا 15 هزار دينار تخمين زده میشود.
كتابخانه دارای دفاتر مرتب و منظم و قبوض رسمی بوده و در مقابل كتب و وجوه دريافتی قبض رسيد رسمی صادر میشود و برای اداره آن تشكيلات اساسی و منظمی پيش بينی شده است كه كمتر نظير دارد. از اين كتابخانه عمومی كليه طبقات میتوانند استفاده نمايند و مخصوصاً مركزی برای آشنائی بين رجال علمی و دانشمندان ودانشجويان شيعه كه از نقاط مختلفه و بلاد شيعی به آستانه مقدسه مولی اميرالمؤمنين عليهالسلام مشرف میشوند به شمار میرود بدون شک وقتی با عظمت و ابهّت خاص خود، افتتاح شده و شروع به كار نمايد، قطعا توجه عالم تسنن و حتی گروه خاورشناسان و محققين خارجی را نيز به خود جلب خواهد كرد و در حقيقت مركز مناسبی برای تبليغات و تحقيقات علمی آنان در اساس و مبانی مذهب حقّه شيعه و معارف اسلامی خواهد شد و بيش از همه طلاب علوم دينی حوزه مقدسه علميه نجف از چنين سازمان عام المنفعه و اين گنجينه علوم و معارف دين بهرهمند خواهند گرديد.
اميد است علاقمندان و مواليان حضرت اميرالمؤمنين علی عليهالسلام با توجه به مقام شامخ علم در اسلام و اينكه يكی از اسناد گرانبهای حقّانيت آن حضرت و مذهب تشيّع و شيعيان آن سرور پرهيزكاران، حديث «أنا مدينة العلم و علی بابها» ]توحيد، شيخ صدوق، ص 370؛ الاختصاص، شيخ مفيد، ص 238؛ الاستيعاب، ابن عبدالبر، ج 3، ص 1102.[ میباشد و در نظر گرفتن اين حقيقت كه دين مقدّس اسلام و مذهب حقّه جعفری يعنی آيينه تمام نمای آن كاملاً بر پايه علم استوار گرديده است، نسبت به اين مركز مهم علمی شيعی بذل توجه نموده از هيچ گونه مساعدت و معاضدت مادّی دريغ ننمايند كه در درگاه پروردگار دانا و ذوات مقدّسه الهيش انشاء الله مأجور خواهند بود.
و ما توفيقی الّا بالله عليه توكّلت و اليه انيب و الحمد لله رب العالمين و اسئله ان يصلی علی خير خلقه محمّد و آله الطاهرين و أن يجمعنی معهم و يرزقنی زيارتهم فی الدنيا و شفاعتهم فی الآخرة.
پايان
ششم ربيع الثانی 1376 قمری
اشعار و قصائد
در اين سفر ميمنت اثر اشعار و قصايدی از طرف گويندگان شيرين سخن اصفهانی به مناسبت اين مسافرت تاريخی انشاد و ايراد شده بود كه اينک برای تكميل اين گزارش (پس از شعر زير) به ذكر پارهای از آنها میپردازيم.
از جناب حجةالاسلام آقای شيخ محمد آقا تهرانی به مناسبت تأسيس كتابخانه عمومی اميرالمؤمنين علی عليهالسلام در نجف اشرف مكتبة الامام اميرالمؤمنين العامه
دوش در آسمان علم ور شاد
من افتاده را گذر افتاد
محفلی ديدم از محافل وصل
چند جامی زدم كه نوشم باد
قدسيان مستحق و غرق سرور
هوش از سر شده است و خويش از ياد
پای وبان سرود میخوانند
زيرها بم شده است و بم فرياد
كه بسوزند جمله خورد و كلان
عمد جهل و توده الحاد
گفته حق، حق است كه)من
يضلل الله فما له من هاد) ]سوره مبارکه رعد؛ آيه 33.[
لكن آنجا كه دل صفا دارد
هست قرآن(لكل قوم هاد) ]همان، آيه 7.[
من بيچاره مات از اين شادی
وين غريو و خروش و جوش زياد
لاجرم با هزار ترس زدم
دل به دريا كه هر چه باداباد
بيكی از بتان بگفتم كای
جان شيرين من ترا فرهاد
چيست اين های و هوی مستانه
وين نشاطی كه كس ندارد ياد
لب چون غنچه را شكفت و بگفت
بشنو از رمز حادث نوزاد
***
باب علم نبی دری از نو
بگشود از كرم كه بسته مباد
بهر تجهيز كاروان علوم
بنجف مكتبی بزرگ گشاد
قرنها سال و ماه و هفته و روز
آذر و تير و بهمن و خرداد
بگذشت و نبود مكتبه ای
در خور شأن مركز امجاد
حاصل عمر صد هزاران فحل
زين سبب غالباً برفت بباد
شاهد زنده مكتبات فرنگ
داد از اين غارت و دو صد بيداد
تا «امين» علی ولی الله
صاحب «الغدير» امينی راد
پی تكميل اين نقيصه بجد
پای تدبير و كار پيش نهاد
كمک ز باطن علی طلبيد
همت از بازوان چون پولاد
از برای كتابخانه دوست
هر چه بودش در اين جهاد نهاد
ريخت طرح بنای مكتبه را
كَند بيخ حسود كژ بنياد
كتب از هر كجا و از هر كس
از ری و از دمشق و از بغداد
گشته آماده و كنون هم نيز
میفرستند مردم آزاد
ناگه آمد صدای تهرانی
سال تأسيس را نمود انشاد
پس بگفتا: (به جان پاک علی
خانه علم و دين شده آباد)
تهران ـ شب دوشنبه هفتم جمادیالاولی 1376 قمری
الاحقر ـ محمد تهرانی
قصيدهای به نام الغدير كه يكی از بزرگان شعراء معروف اصفهان به نظم درآورده ودر پشت بلندگو در مسجد سيد خوانده شد.
بسم الله الرحمن الرحيم
بعد حمد و ستايش يزدان
آفريننده بهر كون و مكان
صلوات و درود بيحد و مر
از خدا وز ملايک و انسان
بروان رسول و آل رسول
رهبران طريقه ايمان
خاصه بر صهر و بن عم احمد
زوج زهرا امام عالميان
من چه گويم بمدح آنكه بود
مادحش حق و مدح او قرآن
منتهی چون سرشته است مرا
دست قدرت به مهر او دل و جان
میكنم فاش طينت خود را
حب او چون توان كنم پنهان
مدح او روز و شب شعار من است
عشق آن شه مراست در دل و جان
اوست مقصود ز آيه تطهير
مقصد او ز آفرينش دو جهان
اوست شاهنشه «سلونی» ]نهج البلاغه، شيخ محمد عبده، شيخ محمد، ج 2، ص 130، خطبه 189.[ گو
اوست عالم بعلم سرو عيان
شاه او رنگ إنّما ست علی
هم علی (هل اتی علی الانسان) ]سوره مبارکه انسان، آيه 1.[
شب معراج بُد جليس رسول
برتر از عرش قادر برهان
عين حق دست حق خليفه حق
مظهر حق بحق قوی برهان
«لافتی» ]مناقب الامام اميرالمؤمنين، ج 1، ص 495.[ جز وجود آن سرور
كيست هم وزن او در اين ميدان
شأن او در حديث منزله هست
قصه طير مشويش بر خوان
مصطفی شهر علم لم يزلی است
باب آن شهر، علی شه مردان
گفته هفتاد بار و بل افزون
آن به دين رهزن و كم از شيطان
يادم آمد كه عالمی سنی
سخنی گفته از ره وجدان
كه چه گويم به مدح آن شاهی
كش فضايل نهفتهاند خسان
كرده مخفی فضايلش بی حد
دوست از خوف و دشمن از عدوان
معذالك سرا سرگيتی
پر دراز مدح او شده است چو كسان
الغرض در مدايح آن شاه
كرده سنی بسی حديث بيان
اين جواهر بسی به خاكستر
در قرون گذشته بد پنهان
بود در دست عامی عميا
همچو خاتم به دست اهرمنان
همچو گنجی نهفتهاند در خاک
همچو خورشيد پشت ابر نهان
تا خدا برگزيد از تبريز
رادمردی يگانه دوران
رهبر شيعه حجة الاسلام
ناخدا بهر كشتی ايمان
آن امانت نگاهدار رسول
و آنكه مأمن و راست مه دامان
آن كه از همّت بلند نمود
كاخ سنی گری همه ويران
گر چه در روزگار قبل از ما
شد در اين فن كتابها عنوان
مير حامد حسين پاک سرشت
رهبر دين كه داشت هندمكان
عبقاتش به يادگار گذارد
گوی سبقت ربود از نيكان
فهو بالسبق حائز التفضيل
نشود قطع ذكر پيشروان
ليكن ای رهبر يگانه ما
ای امين امانت يزدان
تو بثقلين حافظی الحق
أنت فوقت ذالك التبيان
كس از اين پيش چون تو نآوردست
از ره خصم بهر او برهان
«الغدير» تو گشته مالامال
از می عشق خسرو خوبان
هفت اقليم عشق را گشتی
تو به پای دل و بيمن بنان
آب كوثر بوده ره آوردت
ارمغان شماست از رضوان
تو چراغی كه ايزدت افروخت
هر كه پف كرد سوزدش تن و جان
سينه توست بحر گوهر زا
دست تو مظهر از يد رحمان
كلک پاک به سطح دفتر دل
ريزد از دم ستاره بی پايان
هم تو غوّاص بحر معرفتی
هم تو دريای بی كنار و كران
سخنت چون سحاب رحمت حق
صدف آن قلوب پاک دلان
در تمام ممالک اسلام
يمن و نجد و مصر و پاكستان
تا به اقصای روم و كابل و هند
كردهای حجت ای عيان
در عراقين ]مراد: بصره و کوفه است.[ رفعت و جاهت
بی شمار است نزد با خردان
واجب و لازم آمده به يقين
به تمامی شيعيان جهان
كه ز اخلاص و صدق بردارند
به دعا دست از صميم روان
بهر اين رادمرد ربانی
طلبند از خدای عزت و شأن
در دو گيتی خداش بستايد
به ولای علی شه مردان
اوست يار علی، علی يارش
حق بدارد سعادتش ارزان
يار حق است و هم چون خورشيد است
كه شده بهر شيعيان تابان
بارالها حق هشت و چهار
بر دهش عزوجاه بی پايان
هم ببَخشای ياورانش را
جای ده در نعيم جاويدان
دشمنش تيره رو بهر دو سرای
خاک ذلّت به فرق او ريزان
شعری از آقای تائب اصفهانی شاعر شهير اصفهان درباره كتاب الغدير
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب شيخ امينی، ز لطف حی قدير
نوشتهايد كتابی كه هست آن اكسير
به نام هست كتاب تو الغدير و شده
به نزد عالی و دانی به روزگار شهير
تمام هست ز گفتار پيروان عمر
به نام حيدر صفدر علی خيبر گير
خوشا با حال تو ای شيخ كاين كتاب شما
به هيچ وجه ندارد در اين زمانه نظير
بدان كه قدرت حق است گفتههای شما
بگوش جان بپذيرند هر كه هست بصير
شده به شخص تو انجام از خدای جهان
كز اين كتاب بگردند كل خلق خبير
همين بس است امينی! برای گفتارت
كه گشته شهرت اين گفته تو عالم گير
گذشته است از اين عالم و رسيده بعرش
زده به اهل سماوات جبرئيل صفير
تو حاج شيخ امينی و صاحب فتوی
بدان به امر خدا گشتهای تو شيخ كبير
بلندی كلماتت رسيده بر كيوان
به پيش گفته تو گفتهها شده است قصير
تمام اهل جهان را از اين كتاب متين
خراب كاری آنها شده چه خوش تعبير
تويی كه آيت ذات خدای يكتايی
تويی كه گشته كتابت به روزگار دلير
تويی كه هادی دين پيمبری به جهان
تويی كه منجی شرعی به هر كبير و صغير
تو را خدا بر دشمن نگاه داری كرد
چو دشمنان تو كردند هر قدر تدبير
تمام اهل خرد شكر حق كنند از آنک
شدی تو عاقبت الامر بهر خلق بشير
جسارتی اگر از «تائب» است خواهد عذر
جناب شيخ شما عذر را از او بپذير
رسول حق چون به خم غدير بار گشود
رسيد پيک خدا نزد احمد محمود
گشود بال چو جبرئيل نزد پيغمبر
نمود عرض كه ای خلق راز حق رهبر
نمود امر خداوند كاندر اين صحرا
كنی تو سر نهان را با منت افشا
بكن هدايتشان اولاً زروی صفا
سپس نمای بر آن قوم امر ما اجرا
بگو به امّت خود جانشين من علی است
خليفه بر همه و جايگزين من علی است
بامر خالق اكبر محمّد صلی الله عليه و آله مرسل
نمود مشكل بسيار مشكلی را حل
شد از جهاز شترها چو منبری برپا
نهاد پای به منبر شهنشه بطحا
محمّد آنكه بخلق جهان بود سرور
محمّد آنكه شفيع است در صف محشر
گرفت دست علی عليهالسلام را محمّد صلی الله عليه و آله محمود
بگفت امر شده از خدای حی ودود
به خاص و عام بگويم چنين به صوت بلند
هر آنكه بوده و باشد به دين حق پابند
به امر قادر يكتا خدای عالميان
علی عليهالسلام خليفه من هست و جانشين به جهان
هر آنكه را كه به عالم بر او منم مولا
علی عليهالسلام است رهبر و مولای او به امر خدا ]«من كنت مولاه فعلی مولاه»؛ الكافى، ج 1، ص 294، باب الإشارة والنص علی أميرالمؤمنين عليهالسلام، حديث 1.[
تمام عالی و دانی ز پير تا برنا
به بيعتش همه كردند صادقانه وفا
ز شوق، دست بدادند بر علی عليهالسلام و علی
علی عليهالسلام ولی خداوندگار لم يزلی
هر آنكه بود به خم غدير پير و جوان
به شاد باش صداها بلند گشت و عيان
عجب مدار برادر كه بعد فوت رسول
عمر مخالف مولا شد و نكرد قبول
قضاوتش همه باشد به دست اهل خرد
عمر به روز قيامت ز كردهاش چه برد
ندانم آنكه چه گويم كه گفتهاند از پيش
ز روزگار بد و مردمان بدانديش
ز شوق و ذوق بگو تائبا به صوت جلی
ز بعد ختم رسل جانشين اوست علی عليهالسلام
زنيد كف به كف امشب در اين مكان شريف
كه هست شادی مولا و بی دلی حريف
آيت اللهی كه باشد الغديرش معجزه
در بر دانشوران نی نزد هر فرد بزه
هر بزهكاری زند بر قلب اهل علم نيش
ميزند هر لحظه نيش امّا شود آخر پريش
ليک اهل علم و دانش در زمانه فیالمثل
مشكل بسيار مشكل را نمايد خوب حل
جان من بادا فدايت ای امينی در جهان
چون تو كردی مشكلی را حل بر آزادگان
از كلام و گفتههای اهل سنت راستی
با متانت گفتههاشان را به خوبی كاستی
بس دليل آوردی از گفتارشان در اين كتاب
جمله را كردی خجل بنيادشان كردی خراب
كردی از گفتار خودشان اهل دلشان را خجل
كردی آنها را به پيش اهل عالم منفعل
رونقی دادی به احكام و اصول شيعيان
جان به قربانت كه هستی در جهان جان جهان
آفتاب عالم آرائی تو بر اهل كمال
پاک بنيانی به پيش ذات حق جلّ جلال
مخزن علم رسولاللّهی ای مرد شريف
چون نمودی اهل سنت را در اين دوره ضعيف
هادی دين مبينی در جهان از لطف حق
ثانی علامه دهری كه آن هم در سبق
در بر شاه خدا بنده هم از گفتارشان
اهل سنت را به خوبی كرد خوار و زارشان
منكر حيدر هر آن كس هست در روی زمين
منكر حق است و باشد ملحد و پست و لعين
ای امينی ای كه هستی در جهان شيخ كبير
هم كبيری هم بصيری هم كه هستی بی نظير
تائب از جان، مدح تو گويد در اين ديرخراب
چونكه داند هست از امر خداوند اين كتاب
آقايان محترمی كه در اصفهان كتاب به كتابخانه تقديم كردهاند.
1ـ ثقةالاسلام آقای حاج كمالالدين صدری قزوينی
2ـ دانشمند و واعظ شهير آقای حاج سيد جمالالدين
3ـ حجةالاسلام آقای حاج سيد عبدالحسين طيب
4ـ حجةالاسلام آقا شيخ مرتضی اردكانی
5ـ دانشمند شريف آقا مير سيد علی خادمی
6ـ ثقةالاسلام آقا شيخ فضل الله ذوعلم
7ـ ثقةالاسلام حاج سيد محمد باقر پاقلعه
8ـ ثقةالاسلام سيد محسن صادقی
9ـ ثقةالاسلام شيخ مهدی فقيه ايمانی
10ـ ثقةالاسلام سيد محمد حسين زواره
11ـ ثقةالاسلام آقای مير محمد هاشم غروی
12ـ ثقةالاسلام حاج سيد محمد حسين ملاذ روضاتی
13ـ حجةالاسلام آقای سيد حبيبالله روضاتی
14ـ ثقةالاسلام آقای حاج سيد محمد آل رسول
15ـ حجةالاسلام شيخ محمد تقی نجفی
16ـ حجةالاسلام آقای حاج حسين خادمی
17ـ حجةالاسلام آقای شيخ عباسعلی اديب
18ـ ثقةالاسلام آقای حاج سيد شمسالدين خادمی
19ـ دانشمند و واعظ معروف آقای حاج سيد محمدرضا حسام الواعظين
20ـ حجةالاسلام آقای حاج مير سيد علی ابطحی
21ـ فاضل شريف آقا سيد هاشم ملاذالاسلام
22ـ آقای شيخ محمد حسين مهاجر
23ـ ثقةالاسلام آقای حاج شيخ محمود ريزی
24ـ ثقةالاسلام آقای حاج شيخ عباس مصباح
25ـ حجةالاسلام آقای مجدالعلما نجفی
26ـ حجةالاسلام آقای مير سيد محمد مقدّس
27ـ ثقةالاسلام آقای حاج مير سيد حسن خادمی
28ـ ثقةالاسلام آقای حاج شيخ محمد حسن نجفی
29ـ حجةالاسلام آقای سيد مرتضی دهكردی
30ـ ثقةالاسلام آقای حاج سيد علی صادقی
31ـ ثقةالاسلام آقای سيد محمد علی فنائی
32ـ ثقةالاسلام آقای حاج سيد مرتضی مستجابی
33ـ حجةالاسلام آقای حاج سيد محمدرضا شفتی
34ـ حجةالاسلام حاج آقا رحيم ارباب
35ـ آقای ميرزا رضاخان فلسفی
36ـ آقای حاج ميرزا علی اكبر گازرانی
37ـ آقای صغير اصفهانی شاعر معروف
38ـ آقای مشهدی مرتضی وهّاب زاده
39ـ آقای حاج حسين دادخواه
40ـ آقای حاج اسدالله ريختهگران
41ـ آقای حاج مهدی لسانی
42ـ آقای عبدالحسين خوانی
43ـ آقای حاج عبدالحسين ظهور
44ـ آقای ميرزا حسين صدوقی
45ـ آقای حسين شفيعی
46ـ آقای سيد مرتضی مدنی اصفهانی
47ـ آقای سيد عبدالحميد مولوی ماكوئی
48ـ آقای مير سيد علی صائب
49ـ آقای سيد جلال امامی
50ـ آقای حاج سيد مصطفی صائب
51ـ آقای حاج ميرزا ابوالقاسم كوهپايهای
52ـ آقای دكتر سيد احمد ابطحی
53ـ آقای حاج شيخ بهاءالدين شيخزاده ريزی
54ـ آقای مهندس سيد حسين دولتآبادی
55ـ آقای حسن شبان
56ـ آقای شيخ يوسف نجفی
57ـ آقای محمد بحرينيان
58ـ آقای ميرزا علی تابش
59ـ آقای مير ميرزا علی فانی
60ـ آقای محمد حسن محمدی
61ـ ورثه آقای ميرزا عبدالحسين خوشنويس
62ـ آقای ملاذ (كتب مرحوم حاج آقا فاضل و مرحوم حاج ميرزا حسين ملاذ)
63ـ آقای حاج براتعلی
64ـ آقای حسن عينی
65ـ آقای عارفچه شاعر شهير
66ـ آقای سيد حسن خاتونآبادی
67ـ آقای حاج سيد مصطفی صمصامی
68ـ آقای حاج ميرزا حسن خان جابری
69ـ آقای شيخ عبدالرزاق كتابچی
70ـ آقای محمد علی بابا صفری
71ـ آقای محمد حسين محمدی
72ـ آقای حاج ميرزا ابوالقاسم شفيعی
73ـ بانو علويه هاشميه فخر علويات فاضله
74ـ بانو سلطان بگم خانم مرحوم زنجانی
اشخاصی كه در اصفهان پول برای ساختمان كتابخانه تقديم كردهاند
1ـ حجة الاسلام آقای حاج شيخ مهدی مسجد شاهی
2ـ آقای حاج ميرزا عبدالجواد مير محمد صادقی
3ـ آقای حاج ميرزا سيد محمد افضل
4ـ آقای حاج ميرزا ابوالقاسم كوهپايهای
5ـ آقای حاج محمد علی يزدی
6ـ آقای حاج محمد حسين يزدی
7ـ آقای حاج ميرزا علی اكبر گازرانی
8ـ آقای محمود قرشی
9ـ آقای حاج احمد كلاهدوز
10ـ آقای حسن كلباسی
11ـ آقای محمد مشايخی
12ـ آقای حاج آقای محمود بصيری
13ـ آقای حاج آقا حسن ملا باشی
14ـ آقای حاج محمود ضياء نكوئی
15ـ آقای حاج رضا صيرفی
16ـ آقای حاج عبدالحسين ظهور
17ـ آقای ميرزا حسن در دشتی
18ـ آقای عبدالوهاب زواری
19ـ آقای حسن عينی
20ـ آقای حاج مقدس مهدی شكرانی
21ـ آقای حاج ميرزا هدايت الله تابش
22ـ آقای حاج ميرزا باقر لقمانی
23ـ آقای حاج ميرزا عباسعلی نيلفروش
24ـ آقای محمد يزدی
25ـ آقای غفار نصيری از تركه مرحوم رحمتالله اصفهانی
26ـ آقای حاج غلامرضا زرافشانی
27ـ آقای حاج حسين صيرفی
28ـ آقای سيد محمدعلی فانی زواره
29ـ آقای احمد سمسار
30ـ آقای مير سيد محمد بنكدار
31ـ آقای مير سيد علی بنكدار
32ـ آقای عبدالحسين گلستانه
33ـ آقای عبدالكريم نادريان
34ـ آقای حاج جواد روغنی
35ـ آقای احمد ساكنی
36ـ آقای عبدالغفور هوده
37ـ آقای علی خونساری
38ـ آقای حاج حسن خرازی
39ـ آقای حسن اولياء
40ـ آقای حاج ميرزا عبدالحسين منعميان
41ـ آقای كريم صفاكار
42ـ آقای محمد لواف
43ـ آقای حاج ميرزا عبدالحسين لشگری
44ـ آقای سيد محمود مهاجر حسينی
45ـ آقای يوسفعلی كيوانداريان
46ـ آقای حاج آقا محمد نمازی
47ـ آقای حاج محمد حسن شمالی زاده
48ـ آقای حاج سيد مصطفی صمصامی
49ـ آقای حسن تميزی
50ـ آقای محمد حسن مقدادی
51ـ آقای حاج احمد بلورفروش
52ـ آقای حاج كريم خراسانی زاده
53ـ آقای حاج رحيم خراسانی زاده
54ـ آقای حاج ميرزا علی محمد ريسمانيان
55ـ آقای حاج شيخ علی جوانمردی
56ـ آقای محمود آبادی
57ـ آقای سيد احمد سعيدی از مرحوم آقا جلالالدين
58ـ آقای باقر نيلفروشان
59ـ آقای حسين علی نيلفروشان
60ـ آقای حسين گيلانی
61ـ آقای ميرزا علی محمد كرمانشاهی
62ـ آقای عبدالرحيم عبوديان
63ـ آقای حاج عباسعلی اصفهانی
64ـ صاحب نامه بی امضا در بازار اشرف
65ـ يكی از سادات محصلين دينی
66ـ بانو هاشميه فاضله جليله
67ـ بانو مرضيه
68ـ بانو بی بی آغا صبيه مرحوم حاج ميرزا حسن
69ـ بانو كلباسی
70ـ بانو زينب و دو بانوی ديگر
مجموع وجوهی كه از اصفهان برای كتابخانه وصول گرديده است 336222 ريال میباشد.
فهرست منابع و ماخذ
1ـ قرآن كريم.
2ـ آدرس الكترونيكی: WWW.lib.ir.
3ـ الاختصاص، شيخ مفيد (413 م)، تحقيق علیاكبر غفاری، سيد محمود زرندی، چاپ دوم، بيروت، دارالمفيد للطباعة والنشر والتوزيع، 1414 ق، 1993 م.
4ـ الاستيعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر (م 463)، تحقيق علی محمد البجاوی، چاپ اول، بيروت، دارالجيل، 1412 ق، 1992 م.
5ـ التوحيد، شيخ صدوق (381 م) تصحيح و تعليق سيد هاشم حسينی تهرانی، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
6ـ الغدير، علّامه امينی، چاپ دوم، سوم، چهارم، پنجم، بيروت، دارالكتب العربی، 1397 ق.
7ـ الكافی، شيخ كلينی، تصحيح و تحقيق علی اكبر غفاری، چاپ پنجم، تهران، انتشارات دارالكتب اسلاميه، 1363.
8ـ تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبون، ترجمه حضارة العرب به قلم سيد هاشم حسينی، تهران، انتشارات دارالكتب اسلاميه.
9ـ جريانها و سازمانهای مذهبی ـ سياسی ايران، رسول جعفريان، چاپ پنجم، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی و سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی، 1383 ش.
10ـ ربع قرن مع العلامه امينی، حسين شاكری، چاپ اول، ناشر: مؤلف، 1417 ق.
11ـ شرح نهجالبلاغه، شيخ محمد عبده، چاپ اول، قم، دارالذخائر، 1370 ش.
12ـ شهداء الفضيلة، علامه امينی، قم، دارالشهاب.
13ـ شهيدان راه فضيلت، علامه امينی، ترجمه جلالالدين فارسی، چاپ سوم، تهران، انتشارات روزبه، 1362 ش.
14ـ كوتاه و خواندنی از وقايع اصفهان، علی نصر اصفهانی، چاپ اول، اصفهان، انتشارات مركز فرهنگی شهيد مدرس، 1379 ش.
15ـ لغتنامه دهخدا، علی اكبر دهخدا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1338 ش.
16ـ مستدرک الوسايل، ميرزا حسين نوری طبرسی، تحقيق مؤسسه آل البيت عليهمالسلام لإحياء تراث، بيروت.
17ـ مناقب الامام اميرالمؤمنين عليهالسلام محمد بن سليمان كوفی، تحقيق شيخ محمدباقر محمودی، چاپ اول، قم، مجمع احياء الثقافة الاسلاميه، 1412 ق.
18ـ نهجالبلاغه، شيخ محمد عبده، چاپ اول، قم، دارالذخائر، 1370 ش .
19ـ يادداشتهای جناب آقای حاج حسن مظاهری برای محقق؛ 5/12/1389 ش.
20ـ يادنامه علامه امينی، به اهتمام سيد جعفر شهيدی و محمدرضا حكيمی، تهران، مؤسسه انجام كتاب، 1361 ش.