• شرح خطبه متّقين
  • علّامه محمّدتقى مجلسى (1070 هـ .ق)
  • تصحيح و تحشيه: جويا جهانبخش

 

بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ

الحَمدُ لِلّهِ الَّذِى مَنَّ عَلَيْنا بِمُحَمَّدٍ نَبِيّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دُونَ الأُمَمِ الماضِيَةِ وَ القُرونِ السّالِفَة

 

پيشگفتارِ مُصَحِّح

در رساله اعتقاداتِ علّامه محمّدباقرِ مجلسى ـ رَفَعَ اللّهُ دَرَجَتَهُ ـ خوانده بودم:

«وَ عَلَيْکَ بِمُطَالَعَةِ الاَخْبارِ الْوارِدةِ فى صِفاتِ الْمُؤْمِنينَ الْمُتَّقينَ، خُصُوصًا خُطْبَة أَمِيرِالْمُؤْمِنينَ ـ عَلَيْهِ السَّلامُ ـ الَّتِى أَلْقَاهَا عَلَى هَمّام. وَ قَد كَتَبَ وَالِدِى العَلّامَةُ ـ قَدَّسَ اللّهُ رُوحَهُ ـ عَلَيْهَا شَرْحًا جَامِعًا، فَعَلَيْکَ بِمُطَالَعَتِهِ.» ]الاعتقادات، ط. رجائى، ص 47 و 48[.

(يعنى: به مطالعه أخبارِ رسيده درباره صفاتِ مؤمنانِ پرهيزگار بپرداز، به ويژه خُطبه أميرِ مؤمنان ـ عليه السّلام ـ كه براىِ هَمّام إيراد فرموده است. پدرِ بسياردان‌ام ـ كه خداوند روانش را پاكيزه و گرامى بداراد! ـ بر آن خُطبه شرحى جامع نوشته است. به مطالعه آن بپرداز).

از همان زمان كه اين سفارش را خواندم و دلبستگىِ اين دين‌شناسِ بزرگ را به شرحى كه پدرِ دانشومَندش بر خطبه متّقين (/خطبه هَمّام) نوشته است ديدم، آرزوىِ ديدارِ آن شرح را در دل گرفتم… بيش جُستم و كم يافتم… چندى بر آن برآمد، تا روزى در محضرِ أُستاذنا العلّامه، حضرتِ آية‌اللّه حاج سيّد محمّد علىِ روضاتى ـ دامَ عُلاه و لَقّاهُ اللّهُ مُناه ـ ، هنگامى كه به مناسبتى يكى از مجموعه‌هاىِ نياكانىِ ايشان را تصفّح مى‌كردم، به شرحِ فارسىِ آخوند ملّا محمّد تقىِ مجلسى ـ طابَ ثَراه ـ بر خطبه متّقين بازخوردم. لسانِ حال در آن زمان مترنّم بود كه:

ديدارِ يارِ غائب دانى چه ذوق دارَد؟   ابرى كه در بيابان بر تشنه‌اى ببارَد ]سعدى[ حضرتِ استادى ـ مُدَّ ظِلُّه العالى ـ كه شوق و ابتهاجِ مرا از ديدارِ اين تُحفه روحْپَروَر مشاهده فرمود، ـ از سرِ كرَامتى كه او راست ـ ناگفته من شنود و وعده نمود تصويرى از اين متن در اختيارِ داعى قرار دهد.

وَ فى النَّفْسِ حاجاتٌ وَ فيکَ فطانَةٌ

سُكُوتى بَيانٌ عِنْدَها وَ خِطابُ ]مُتَنَبّى[.

آن وعده مبارک به إنجاز مقرون افتاد («ساقيا! لطف نمودى قَدَحَت پُر مىْ باد!» ]«… كه به تدبيرِ تو تشويشِ خُمار آخر شد» (حافظ)[ آنَک من بودم و تصويرِ دستنوشتِ مِلكىِ علّامه روضاتى. به استنساخِ آن همّت گماشتم و چندان پيش نرفته بودم كه لزومِ استمداد از نسخه يا نسخه‌هايى ديگر مسلّم گرديد تا مواردِ شبهه و افتادگى‌هاىِ مُحْتَمَلِ اين دستنوشت با كمكِ آن منبع (يا منابع) تصحيح و إصلاح شود.

در فهرستِ نسخه‌هاىِ خطّىِ كتابخانه خاندانىِ نجفىِ مسجدشاهى در اصفهان كه به ضميمه كتابِ قبيله عالمانِ دين ]قبيله عالمانِ دين، هادىِ نجفى، چ: 1، قم: عسكريّه، صص 223 ـ 246[ طبع و نشر گرديده است، نشانِ نسخه ديگرى از اين شرح يافتم. فاضلِ ارجمند و مُدَرِّسِ محترمِ حوزه علميّه اصفهان، حضرتِ حجّة الإسلام و المسلمين استاد حاج شيخ هادىِ نجفى ـ دامَ مَجْدُه ـ ، با گُشاده‌روئى نسخه را كه در آن زمان نزدِ يكى از فضلاىِ حوزه علميّه قم بأَمانت بود، پس از عودت به اصفهان، در اختيارِ راقم نهاد.

در همين أثنا با پُرس و جو از دوستِ دانشورِ إخلاصْ پيشه‌ام، حضرتِ حجة الإسلام و المسلمين علىِ صدرائىِ خوئى (صدرائى نيا) ـ وَفَّقَهُ اللّهُ تَعالى لِمَرضاتِهِ ـ ، دانستم ـ از بُن ـ در مجموعه فهارسى كه ايشان براىِ تدوينِ مجموعه پرُسودِ موسوم به فهرستگانِ نسخه‌هاىِ علومِ حديث موردِ تفحّص و تفتيش قرار داده‌اند، از دو نسخه اين متن سخن رفته است و بس: يكى همين نسخه خاندانِ نجفىِ مسجد شاهى و ديگر دستنوشتِ متعلّق به كتابخانه عمومىِ حضرت آية اللّه مرعشىِ نجفى ـ قَدَّسَ اللّهُ رُوحَه العزيز ـ . نسخه علّامه روضاتى هم ـ كه اينک تصويرِ آن در اختيارِ ما بودـ در فهارس معرّفى نگرديده بود.

دوستِ فرزانه تازه‌جو و تازه‌يابم، حضرت حجّة الإسلام والمسلمين استاد حاج شيخ رسولِ جعفريان ـ مَتَّعَنا اللّهُ بِطُولِ بَقائِه ـ ، دسترسى به دستنوشتِ خزانه مرعشيّه را تسهيل فرمود و مرا در تهيّه تصويرِ آن مُعاوَنَت و مُعاضَدَت نمود ـ جَزاه اللّهُ عَنِ الإسلامِ والمُسلمينَ خَيْرَ الْجَزاء ـ .

پس تصحيح و آماده سازىِ متن با هر سه نسخه شناخته آن آغاز شد و به لطفِ حضرتِ بارى ـ عزَّ اسمُهُ ـ به فرّخى و پيروزى انجام گرفت.

دستنوشتِ كتابخانه آية اللّهِ مَرعَشى ـ قُدِّسَ سِرُّه ـ را كه رساله دوم مجموعه‌اى است و مورَّخِ 1073هـ .ق. (ش 9763 / فهرست: 25 / 106)، با رمزِ «م» مشخَّص گردانيده‌ام.

دستنوشتِ كتابخانه آية‌اللّهِ نجفىِ مسجد شاهى ـ طابَ ثَراه ـ را كه درونِ مجموعه‌اى است و يكى از رسائلِ آن مجموعه تاريخِ 26 شوّالِ 1096 هـ .ق دارد، با رمزِ «ن» ياد كرده‌ام.

دستنوشتِ متعلّق به حضرتِ علّامه روضاتى ـ دامَ عُلاه ـ را كه به خطِّ جدِّ أمجدشان، عالمِ فاضل و إحياگرِ مواريثِ مكتوبِ أمّتِ مرحومه، مرحومِ حاج مير سيّد محمّد ـ رَوَّحَ اللّهُ رُوحَه ـ ، است ]عالِمِ خَدومِ جليل‌القَدر، مرحومِ حاج مير سيّد محمّد (11 محرّمِ 1222 ـ 28 رمضانِ1293هـ .ق) بن زين ‌العابدين (در گذشته به 5127 هـ . ق) است ـ رضوانُ اللّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعين ـ . آن مرحوم كه از علماء أعلام و محقِّقينِ عظام بوده تأليفاتى دارد و بالخصوص در إحياء نسخِ نادره و آثارِ نفيسه اهتمامى تمام داشته؛ صدها كتاب و رساله به خطِّ جلىِّ خود استنساخ يا تكميل فرموده و مجموعه‌ها و جُنگ‌هاىِ بسيار مرتّب نموده و همه را خود مقابله و تصحيح ]كرده[ و سپس به صحّافى و تجليد رسانيده است. شكر اللّهُ سَعيَه.» (مكارم الاثار، 6/2088، هامِش). [، و مورَّخِ 1267 هـ . ق، رمزِ «ر» داده‌ام. هر سه نسخه نادرستيهاىِ مُعْتَنابِهْ داشته‌اند و گاه ضبطِ صحيح منحصر به يكى از نسخه‌هاىِ سه‌گانه بود. فى الجمله، و با آنكه نسخه كتابخانه آية‌اللّه مرعشىِ نجفى ـ رضوانُ اللّهِ عليه ـ (موسوم به «م») ـ بنابر ادّعاىِ كاتب ـ از روىِ خطِّ ماتِن ـ أَعلَى اللّهُ مَقامَه الشَّريف ـ كتابت گرديده است، هيچيك از نسخه‌ها واجدِ چُنان صحّتى نبود كه متن و «أساسِ» تصحيح قرار گيرد. بناچار شيوه ما در تصحيحِ اين متن بيشتر به طريقه موسوم به «التقاطى/تلفيقى» ]درباره اين شيوه، نگر: راهنماىِ تصحيحِ متون، جويا جهانبخش، ص 30[ نزديك گرديده است.

* * *

جَنابِ صدرائىِ خوئى پيمان ستانده بود تا اين متن در مجموعه گرانقدرِ ميراثِ حديثِ شيعه، طبع را به زيورِ خويش بيارايَد، ليك يارانِ سپاهانى پيشدَستى كردند و آن را براىِ ميراثِ حوزه اصفهان خواستار شدند و رضاىِ صدرائىِ عزيز را هم در اين باب به حاصل آوردند؛ و البتّه افتراقى نيز در ميان نيست؛ چه:

شاخِ گُل هر جا كه رويد هم گُل است

خُمِّ مُل هرجا كه جوشَد هم مُل است ]مولوى[.

راىْ، آن بود كه اين پيشگفتار مُشتَمِل باشد بر چهار بهره:

1ـ معرّفىِ «خطبه متّقين» و شروحِ آن.

2ـ نقدِ حالِ آخوند ملّا محمّدتقىِ مجلسى (مجلسىِ أوّل).

3ـ بررسىِ شيوه مجلسىِ أوّل در ترجَمه و شرحِ خطبه متّقين.

4ـ حكايت تصحيح و تحقيق شرحِ حاضر.

در اين مُجْمَل جُز پاره‌اى از گفتنيهاىِ بهره چهارم گفته نيامد، و به إشارتِ پردازندگانِ ميراثِ حوزه اصفهان و به رعايتِ هنجارِ مختارِ ايشان، باقىِ سخن و انبوهِ يادداشتهاىِ اين أبواب ـ به تعبيرِ قُدَما ـ «در باقى شد». لَختى دِگَر سازيهاىِ خُردِ ديگر نيز از سوىِ مجموعه‌پردازان إعمال گرديده كه بطَبْع ناگزير بوده است.

اميدوارم در طبعِ مستقلّى از اين رساله ـ با مقدّمه‌اى مشروح و حواشى و تعليقاتى مبسوط ـ سامانى نوآئين بدين پژوهش بخشيده شود و از نو در زير و بَم و فراز و فرودِ آن تَفَرُّسى و تَفَحُّصى بروَد. از ديده‌وَرانى كه مُلاحَظات و انتقادها و پيشنهادهاىِ إصلاحى‌شان را براىِ آن طبع و نشرِ مَأْمول إرائه فرمايند، پيشاپيش امتنان دارم.

خداوندِ كارسازِ بنده‌نواز را بر توفيقى كه ارزانى داشت سپاس مى‌گزارم و اگر بر إحياء و ترويجِ اين متنِ عزيز مَثوبتى آن جهانى مُقَرَّر است آن را نثارِ روحِ پُرفتوحِ نويسنده فرزانه متن، مولانا آخوند ملّا محمّدتقىِ مجلسى، و فرزندِ برومندِ بسياردان‌اش، علّامه مولانا محمّدباقرِ مجلسى، مى‌سازم؛ كه سالهاىِ سال است گردنِ إسلاميان و إيمانيان زيرِ بارِ منّتِ هَردُوان است ـ رَضِىَ اللّهُ عَنْهُما وَ أَرْضَاهُما ـ .

از خداوند به زارى و تضرّع مى‌خواهم تا منِ ناسزاوار را به لطف و مرحمتِ بى قياسِ خويش، تَحَلّى به صفات و سِماتِ پرهيزگاران روزى فرمايد و لسانِ حالِ خود مى‌سازم كه:

گَرَم به هيچ نگيرى خلافِ واقع نيست

وليک شرطِ كريمان نوازشِ عامَست ]ديوانِ شمسِ مشرقى، تحقيق و بررسى: دكتر سيّد أبوطالبِ ميرعابدينى، ص252.[

                                                                                                      بنده خدا:

                                                                                                       جويا جهانبخش

                                                                                                      اصفهان / بهارِ 1384 هـ .ش

 

 

بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ

الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين وَ الصَّلوةُ عَلَى أَشْرَفِ الأَنبيآءِ وَ الْمُرسَلين مُحَمَّدٍ وَ عِترتَهِ الطّاهِرين.

وَ بَعْد ]وَ بَعْد/ در «ر» و «ن» نيامده و تنها در «م» مذكورست[ فَقَد أَخْبَرَنى وَ حَدَّثَنى مَشايِخى مُعَنْعَنًا إِلَى الشَّيْخِ الصَّدوق مُحَمَّد بْنِ يَعْقُوب الكُلَينىّ ]الكلينىّ / «ن»: كلينى. ضبطِ نص، موافق است با «ر» و «م». از براىِ روايتِ شيخِ كلينى نگر: أصولِ كافى، با ترجَمه و شرح آية ‌اللّهِ كَمَره‌اى، ط. أسوه، 5/ 14ـ22، «باب المؤمن و علاماته و صفاته»، ش 1[ وَ إِلَى الشَّيخِ المُعَظَّم محمّد بن بابوَيْه القمى ]القمى/ در «ر» و «ن» نيامده و تنها در «م» مذكورست. از اينجا تا سرِ «و عبارة السّيّد الرّضى» در «ن» از قلم افتاده است. از براىِ روايتِ شيخِ صدوق، نگر: أمالى ىِ شيخِ صدوق، ط. كَمَره‌اى، صص 570 ـ 574، مجلسِ 84، ش 2[ و إلى السَّيِّدِ الأَجَلّ الأَعظَم رضى‌الدّين محمّد ]از براىِ روايتِ سيّدِ رضى نگر: نهج‌البلاغه، ط. شهيدى، صص 227 ـ 224، خطبه 193[ ـ رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ ـ ؛ و نَذْكُرُ ]نذكُر/ چُنين است «م». «ن» ـ از بُن ـ اين عبارت را ندارد. «ر»: سنذكر[ سَنَدَ ابْنِ بابوَيْه ]سند ابن‌ بابويه/ «ر»: + القمى. «م» اين افزونه را ندارد. «ن» هم كه ـ از بُن ـ عبارت را ندارد[ و عبارة ]عبارة/ چُنين است «ر» و «ن». «م»: عياره[ السّيّد الرّضى و هى قريبة مِن عبارةِ الصّدوق.

فَرَوَى ]فَرَوَى/ «م»: + محمد عن. اين افزونه در «ر» و «ن» نيست. اگر أصيل باشد مُراد از اين «محمّد» بطَبْعْ خودِ شيخِ صدوق (ابن ِبابويه) ـ رَضِىَ اللّهُ عَنْه ـ است[ محمّد بْنُ الحَسَنِ بنِ الوَليد ـ رَضِىَ اللّهُ تَعالى عَنْه ـ ]رَضِىَ اللّهُ تَعالى عَنْه/ چُنين است در «م». «ر»: رضى اللّه عنه. «ن»: رضى اللّه تع عنهم[، قالَ: حَدَّثَنى مُحَمَّد بْنُ الْحَسَنِ الصَّفّار، قال: حَدَّثَنا ]حدّثنا/ چُنين است در «م» و «ن». «ر» : حدثنى[ علىّ بن حسّانِ ]حسّان/ «ن»: حسن[ الواسطىّ، عَن عَمِّه ]عَمِّه/ چُنين است در «ر» و «ن». «م»: عمير[ عَبْدِالرَّحمن بْنِ كثير الهاشمىّ، عَنِ الإِمام أَبى‌عَبْدِاللّه جَعْفَر بنِ محمّدٍ الصّادِق عَنْ أَبيه ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِما ـ ، قال:

قامَ رَجُلٌ مِنْ أَصحابِ أَميرِالمؤمنين ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْه ـ و فى النّهج روى ]روى/ تنها در «م» آمده است. در «ر» و «ن» نيست[ أَنَّ صاحِبًا أَميرِالمؤمنينَ يُقالُ لَهُ هَمَّامٌ كانَ رَجُلاً مُؤْمِنًا عابِدًا قالَ لَهُ: يا أَميرَالْمُؤْمِنين، صِفْ لِىَ الْمُتَّقِينَ ]المُتَّقِينَ/ «ن»: + حتى. اين افزونه در «م» و «ر» نيست[ كَأَنِّى أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ، فَتَثاقَلَ عَنْ جَوابِهِ، ثُمَّ قالَ (ص) ](ص)/ در «ر» نيامده است ولى در «ن» و «م» هست[: يا هَمّامُ، اِتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا وَ الَّذينَ هُمْ ]هُمْ/ «ن»: + هم. كسى كه متوجّهِ زيادگى و نابجائىِ اين افزونه بوده‌است، قَدرى اين افزونهرا تراشيده است. اين افزونه نابجا در «م» و «ر» نيامده است[ مُحْسِنُونَ، فَلَمْيَقْنَعْ هَمّامٌ بِذلِکَ الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَيْهِ، قَالَ ] قَالَ/ در «ن» از قلم افتاده است ولى در «م» و «ر» آمده[: فَحَمِدَ اللّهَ وَ أَثنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِىِّ مُحَمَّدٍ ]محمّدٍ/ در «ن» و «م» هست ولى در «ر» نيامده[ وَ آلِهِ، ثُمَّ قالَ ـ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْه ـ :

أَمّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيًّا عَنْ طاعَتِهِمْ امِنًا بِمَعْصِيَتِهِمْ ]بِمَعْصِيَتِهِمْ/ «ن»: من معصيتهم. ضبط نص، موافقِ «م» و «ر» است[ أَنَّهُ سُبْحانَهُ لاَ اتَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ ]مَعْصِيَةُ/ «ن»: معصيتُه. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است[ مَنْ عَصَاهُ وَ لاَ تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ، فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعَايِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ ]مِنْ/ «ر»: + امر. اين افزونه در «م» و «ن» نيست. نيز در گُفتآوردِ بِحار از نهج نيست[ الدُّنْيَا مَواضِعَهُم. فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْبَصَائِرِ ]البَصَائِرِ/ «ن»: البصاير[، مَنْطِقُهُمُ الصَّوابُ، وَ مَلْبَسُهُمُ الأِقْتِصادُ، وَ مَشْيُهُمُ التَّواضُعُ، (خضعُوا لِلّهِ ـ عَزَّ وَ جَلّ ـ بِالطّاعَة، فبهتوا غاضين أبصارهم إلخ) ](خضعوا… إلخ)/ اين بهره كه ما ميانِ دو كمانک نهاديم تنها در «ر» هست. «م» و «ن»ـ مطابق با گُفتآوردِ بحار از نهج ـ آن را ندارند. به نظر مى‌رسد اين بهره منقول باشد از أمالى ىِ صدوق؛ و احتمالاً در حاشيه بوده و توسّطِ كاتبِ «ر» يا كاتبِ مادر نسخه آن به متن وارد شده باشد.[ غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ ]عَلَيْهِمْ/ در «ن» و «م» هست ولى در «ر» نيست[ وَ وَقَفُوا أَسْماعَهُمْ عَلَى ]عَلَى/ چُنين است در «ن» و «م». «ر» : عن[ العِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ، نَزَلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِى الْبَلاَءِ كَالَّذِى نَزَلَتْ فِى الرَّخَاءِ (رضى مِنْهُم عَنِ اللّهِ بِالقضا) ](رضى… بالقضا)/ اين بهره كه ميانِ دو كمانَكَش نهاديم، تنها در «ر» هست. «م» و «ن» فاقدِ آن اند. به نظر مى‌رسد اين بهره منقول باشد از أمالى ىِ صدوق؛ و احتمالاً در حاشيه بوده و توسّطِ كاتبِ «ر» يا كاتبِ مادرنسخه آن به متن وارد شده باشد[، لَوْ لاَ الاْجَالُ الَّتِى كَتَبَ اللّهُ عَلَيْهِمْ لَمْتَسْتَقِرَّ ]لَمْ تَسْتَقِرَّ/ «م»: لَمْ تَسْتَقَّر؛ «ر»: لم يستقر؛ «ن»: لو تستقر[ أَرْوَاحُهُمْ فِى أَجْسادِهِمْ طَرْفَةَ ]طَرْفَةَ/ «م»: طَرَفَةَ. «ن»: طرفةَ. در «ر» هيچ حركت‌گذارى نشده است[ عَيْنٍ شَوْقًا إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفًا مِنَ الْعِقَابِ، عَظُمَ الْخَالِقُ فِى أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِى أَعْيُنِهِمْ، فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَاهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ ]مُنَعَّمُونَ/ «م»: «مُنعَمُونَ». «ر» و «ن»: «منعّمون»[، وَ هُمْ وَ النّارُ كَمَنْ قَدْ رَاهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ.

قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ، وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ، وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِيفَةٌ وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِيفَةٌ، وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ. صَبَرُوا أَيَّامًا قَصِيرَةً (وَ مَؤنتهم مِنَ الدُّنْيا عَظيمة) ](و مؤنتهم… عظيمة)/ اين بهره كه ما آن را ميانِ دو كمانَک قرار داده‌ايم، تنها در «ر» آمده است. در «م» و «ن» نيست. به نظر مى‌رسد در حاشيه بوده است و از أمالى ىِ صدوق منقول بوده، و كاتبى آن را به متن آورده و در تعيينِ محلِّ آن نيز اشتباه كرده باشد[ أَعْقَبَتْهُمْ راحَةً طَويلَةً. تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ ]تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ/ «ن»: تجارةً مريحةً. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر»[ يَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ أَرادَتْهُمُ الدُّنْيَا وَ لَمْيُرِيدُوهَا وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْها.

أَمَّا اللَّيْلُ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالُونَ ]تالُونَ/ «ن»: تالين. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر»[ لأَجْزاءِ الْقُرانِ يُرَتِّلُونَهُ تَرتِيلاً يُحَزِّنُونَ أَنْفُسَهُمْ بِهِ ]بِهِ/ در «ن» و «ر» آمده است ولى در «م» نيامد[ و يستثيرون ]يستثيرون/ «م»: يَستَتِرُون؛ «ر»: يسترّون؛ «ن»: يستبشرون[ بِهِ دَوَاءَ دَاءِهِمْ، فَإِذا مَرُّوا بِايَةٍ فِيهَا تَشْويقٌ رَكَنُوا إِلَيْها طَمَعًا وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ ]نُفُوسُهُم/ «ن»: نفوسًا. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر»[ إِلَيْهَا شَوْقًا وَ ظَنُّوا أَنَّها نُصْبَ ]نُصْبَ/ «م»: نَصَبُ. «ن»: نَصيبُ. «ر»: نصبُ[ أَعْيُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِايَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِى أُصُولِ اذَانِهِمْ فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْساطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ وَ أَطْرافِ أَقْدامِهِمْ يَطْلُبُونَ ]يَطْلُبُونَ/ حَرَكَتگُذارى در «م» چُنين است. در «ن» و «ر» هيچ حَرَكَتگُذارى نشده است[ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ فِى فَكَاکِ

رِقَابِهِمْ. ]فَكاکِ رِقابِهِمْ/ در «ن» از قلم افتاده و سپس به خطّى ديگر در هامِش افزوده شده است. در«م» و «ر» هست[.

 وَ أَمَّا النَّهَارُ فَحُلَمَاءُ ]فَحُلَمَاءُ/ چُنين است در «م»؛ «ن»: فحلما؛ «ر»: فحكماء[ عُلَمَاءُ ]علماء/ «ن»: علما. ضبطِ نص، موافقِ «ر» و «م» است[ أَبْرَارٌ أَتْقِيَاءُ قَدْ بَرَاهُمُ ]بَراهُم/ «ن»: يراهم. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است[ الْخَوْفُ بَرْىَ الْقِدَاحِ يَنْظُرُ إِلَيْهِمُ ]إِلَيْهِمُ/ «م»: اِلَيْهُمُ. در «ن» و «ر» هيچ حركتگذارى نشده است[ النَّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ ]فيحسبهم/ «ن»: و يحسبهم. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است[ مَرْضَى وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ ]مَرَضٍ/ «ن»: فرض. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است[ وَ يَقُولُ قَدْ خُولِطُوا وَ ]و/ «ن»: او. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است[ لَقَدْ خالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ لاَيَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمالِهِمُ الْقَلِيلَ وَ لاَ يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثِيرَ فَهُمْ لأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ إِذَا زُكِّىَ أَحَدُهُمْ خَافَ مِمَّا يُقالُ لَهُ ]لَهُ/ «ن»: لهم. ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است[، فَيَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِى مِنْ غَيْرِى، وَ رَبِّى أَعْلَمُ بِى مِنْ نَفْسِى، اللّهُمَّ اجْعَلْنِى خَيْرًا مِمَّا يَظُنُّونَ وَ لاَتُؤَاخِذْنِى بِمَا يَقُولُونَ وَ اغْفِرْ لِى مَا لاَ يَعْلَمُونَ. فَمِنْ عَلاَمَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِى دِينٍ وَ حَزْمًا فِى لِينٍ وَ إِيمانًا فِى يَقِينٍ وَ حِرْصًا فِى عِلْمٍ وَ قَصْدًا فِى غِنًى ]و قصدًا فى غنًى/ در «ن» از قلم افتاده و در هامِشِ آن به خطّى ديگر افزوده شده: «و علمًا فی حلم و قصدًا فى غنى».[ وَ خُشُوعًا فِى عِبَادَةٍ وَ تَجَمُّلاً فِى فَاقَةٍ وَ صَبْرًا فِى شِدَّةٍ وَ طَلَبًا فِى حَلاَلٍ وَ نَشَاطًا فِى هُدًى وَ تَحَرُّجًا عَنْ طَمَعٍ، يَعْمَلُ الاَْعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ. يُمْسِى وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّكْرُ. يَبِيتُ حَذِرًا وَ يُصْبِحُ فَرِحًا: حَذِرًا لِما حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ وَ فَرِحًا بِما أَصابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ ]الرّحمة/ «ن»: + و. اين افزونه در «م» و «ر» نيست[ . إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فِيَما تَكْرَهُ لَمْيُعْطِهَا ]يُعْطِهَا/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر» : يوتها[ سُؤْلَهَا فِيَما تُحِبُّ. قُرَّةُ عَيْنِهِ فِيَما لاَيَزُولُ وَ زَهادَتُهُ فِيَما لاَ يَبْقَى. يَمْزُجُ ]يمزج/ در «م» ظ. «يَمْزَجُ» خوانده مى‌شود. در «ن» و «ر» هيچ حَرَكَتگُذارى نشده است[ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ وَالْقَوْلَ بِالْعَمَلِ. تَراهُ قَرِيبًا أَمَلُهُ قَلِيلاً زَلَلُهُ خَاشِعًا قَلْبُهُ قانِعَةً نَفْسُهُ مَنْزُورًا أُكُلُهُ ] ُكُلُهُ/ در «م» چُنين حَرَكَت گُذارى شده است. در «ن» و «ر» هيچ حَرَكَت گُذارى نشده است[ سَهْلاً ]سهلاً/ «ن»: سهوًا. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است[ أَمْرُهُ حَرِيزًا دِينُهُ مَيِّتَةً شَهْوَتُهُ مَكْظُومًا غَيْظُهُ الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ إِنْ كَانَ فِى الْغافِلِينَ كُتِبَ فِى الذَّاكِرِينَ وَ إِنْ كانَ فِى الذَّاكِرِينَ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغَافِلِينَ يَعْفُو ]يَعْفُو/ «ن» و «م» چُنين است. «ر»: يعفوا[ عَمَّن ظَلَمَهُ وَ يُعْطِى مَنْ حَرَمَهُ وَ يَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ بَعِيدًا فُحْشُهُ (بَعِيدًا جَهْلُهُ) ](بَعِيدًا جَهْلُهُ)/ اين بهره كه ما ميانِ دو كمانَك نهاديم، تنها در «ر» آمده است. در «م» و«ن» نيست. گويا مأخوذست از نقلِ أمالى ىِ صدوق و احتمالاً در حاشيه بوده و كاتبى آن را در متن آورده است[ لَيِّنًا قَوْلُهُ غائِبًا مُنْكَرُهُ حَاضِرًا ]حاضرًا/ «ن»: حاصرا. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است[.  مَعْرُوفُهُ ]مَعْرُوفُهُ/ «ر»: معروفة. ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «م»[ مُقْبِلاً خَيْرُهُ مُدْبِرًا شَرُّهُ فِى الزَّلاَزِلِ وَقُورٌ وَ ]و/ در «ن» آمده است ولى در «م» و «ر» نيست[ فِى الْمَكَارِهِ صَبُورٌ وَ فِى الرَّخَاءِ شَكُورٌ لاَيَحِيفُ عَلَى مَن يُبْغِضُ وَ لاَيَأْثَمُ لِمَن يُحِبُّ يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَن يُشْهَدَ عَلَيْهِ لاَ يُضيّعُ ]لا يُضيّعُ/ در «م» ياء آغازين و عين، مضموم و ياء پسين، مُشَدَّد است. در «ر»، تنها ياء،مُشَدَّد كتابت شده. در «ن» بدونِ هيچ حركت و تشديد كتابت گرديده است[ مَا اسْتُحْفِظَ وَ لاَ يَنْسَى مَا ذُكِّرَ وَ لايُنابِزُ ]ينابز/ «ر»: ينايز. ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «م»[ بِالأَلْقَابِ وَ لاَيُضارُّ بِالْجَارِ ]بالجار/ «ر»: بالجارّ. ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «م»[ وَ لا يَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ ]بالمصائب/ «ر»: بالمصايب. ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «م»[ وَ ]وَ/ در «م» و «ن» نيست ولى در «ر» هست[ لاَ يَدْخُلُ فِى الْبَاطِلِ وَ لاَيَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ. إِنْ صَمَتَ لَمْ يَغُمَّهُ صَمْتُهُ وَإِنْ ضَحِکَ لَمْ يَعْلُ صَوْتُهُ وَ إِنْ بُغِىَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتَّى يَكُونَ اللّهُ هَوَ الَّذِى ]الّذى/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر» : الله[ يَنْتَقِمُ لَهُ. نَفْسُهُ مِنْهُ فى تَعَبٍ وَالنّاسُ مِنْهُ فِى رَاحَةٍ. أَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ وَ أَراحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ. بُعْدُهُ عَمَّنْ تَباعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزاهَةٌ وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِينٌ وَ رَحْمَةٌ. لَيْسَ تَباعُدُهُ بِكِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ وَ لاَ دُنُوُّهُ بِمَكْرٍ وَ خَدِيعَةٍ.

قالُوا ]قالوا/ در «ن» بالاىِ اين بهره نوشته شده: «قال خ»[ : فَصَعِقَ هَمّامٌ ـ رَضِىَ اللّهُ عَنْهُ ـ صَعْقَةً كَانَتْ نَفْسُهُ فِيهَا، فَقالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنينَ ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ ـ ]صَلَواتُ اللّهِ عليه/ چُنين است در «م» و «ر». «ن»: ع[: أَما وَاللّهِ لَقَدْ كُنْتُ أَخَافُها عَلَيْهِ، هكَذَا تَصْنَعُ ]تصنع/ «ن»: تصنعى. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر»[ المَوَاعِظُ]المواعظ/ «ر»: المواضع. ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «م»[ البالِغَةُ بِأَهْلِهَا. فَقالَ لَهُ قَائِلٌ ]قائِلٌ/ «ن»: قايل. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر»[: فَمَا بالُکَ ]در «ن» ميانِ سطرها افزوده شده: «انت خ» كه ظاهرًا ناظر به اين موضع بوده است[ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنينَ؟

فَقالَ ـ عَلَيْهِالسَّلام ـ ]عَلَيْهِالسَّلام/ «ر» چُنين است؛ «م»: ص؛ «ن»: ع[: وَيْحَکَ! إِنَّ لِكُلِّ أَجَلٍ وَقْتًا لا يَعْدُوهُ وَ سَبَبًا لا يَتَجاوَزُهُ، فَمَهْلاً، لاَتَعُدْ لِمِثْلِهَا ]لمثلها/ ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است. در «ن» «بمثلها» بوده و سپس (ظ. با قلمى ديگر) سعى گرديده إصلاح شود[ فَإِنَّمَا نَفَثَ ]نَفَثَ/ «ر»: نقث. ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «م»[ الشَّيْطانُ عَلَى لِسَانِکَ.

آنچه أصلست به روايتِ سيّد رضى‌الدّين است كه در نهج‌البَلاغه ]نهج‌البَلاغه/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: نهج‌البلاغة. «ن»: + مذكور است. اين افزونه در «م» و «ر» نيامده است[ ذكر كرده است، و غالب آنست كه از عامّه روايت ]روايت/ «ن»: ذكر و رواية. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است[ مى‌كُنَد چون ضبطِ ايشان بيشتر است، و أمثالِ اين خُطَب مُتَواتِر يا ]متواتر يا/ «ن»: متواترا. ضبطِ نص،  بنا بر «م» و «ر» است[ مُستَفيض است نزدِ عامّه. و آنچه در حاشيه ذكر كرده‌ام به روايتِ صدوق است كه در أمالى ذكر كرده است به سَنَدِ صحيح نزدِ او، و كُليْنى ـ رَضِىَ اللّهُ عَنْه ـ ]رَضِىَ اللّهُ عَنْه/ چُنين است در «ر» و «ن». «م»: رضى اللّه[ به نحوى روايت نموده است كه گويا جزوِ اين روايت است كه أوايلِ او ]او/ «ن»: آن. ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است[ را انداخته است راوى و علاماتِ مؤمنان را ذكر كرده است، و مى‌توانَد بود ]بود/ در «ر» نيست. در «ن» و «م» آمده است[ كه حضرت أَوَّلا علاماتِ مؤمنان را ذكر فرموده باشند ]باشند/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: باشد[، و بعد از آن سؤال كرده باشد از علاماتِ مُتَّقيان يا برعكس، و هريك از راويان يك جزو را بيان كرده باشند ]باشد از… بيان كرده باشند/ در «ن» از قلم افتاده است ولى در «م» و «ر» هست[، و بنا بر روايت از حضرتِ إمام جعفرِ صادق ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْه ـ  ] صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْه/ «ن»: ع. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است[ نيز محتملست كه ]محتملست كه/ در «ن» آمده است ولى در «م» و «ر» نيامده[ حضرت در يك مرتبه علاماتِ ]علامات/ در «ن» از قلم افتاده است ولى در «م» و «ر» آمده[ متّقيان را ذكر فرموده باشند و مرتبه ديگر علاماتِ مؤمنان را ذكر فرموده باشند، و ممكنست كه همه را يك مرتبه فرموده باشند ]و مرتبه ديگر… يك مرتبه فرموده باشند/ اين بهره در «ر» نيست. بنا بر «م» ضبط شد. در«ن» نيز (ظ. كوتاه شده و) بدين صورت آمده است: «و مرتبه ديگر علامات مؤمنان را».[ و راويان بعضى أوّل را ]را/ در «ن» از قلم افتاده بوده ولى (ظ. به قلمى ديگر) بالاىِ سطر افزوده شده است.[ ضبط نموده باشند و بعضى آخِر را، و شكّى نيست كه همه حقّست و موافقِ ]و موافق/ در «ر» مكرّر كتابت گرديده است.[ واقع، و بر هريك ازين صفاتِ كمال، آيات و أحاديث وارد شده است ]و أحاديث وارد شده است/ ضبطِ «م» و «ن» چُنين است. «ر» از اين بهره از عبارت تنها«وارد شده» را دارد.[ و كتابِ مصابيح النّورِ بَرقى و كتابِ كفر و إيمانِ كُليْنى مَشحون است ازين أخبار كه موافقِ قرآنِ مجيد و أدلّه عقليّه ]عقليّه/ «م»: + است. «ر» و «ن» اين افزونه را ندارند.[، بلكه بديهيست نزدِ جميعِ عقلا و مُجْمَعٌ عَلَيْه است نزدِ جميعِ علما، و اين شكسته ]شكسته/ إطلاقِ «شكسته» بر خويشتن، از بابِ فروتنى، و نظيرِ تعابيرى چون «حقير» و«كمترين» و «ذرّه بيمقدار» و «لاشىء» و «ناچيز» و… است كه امروزه رواج و تداول دارند.[ به هريك إشاره خواهد كرد.

و أوّلا ]و أوّلا/ ضبطِ «ر» چُنين است؛ «م»: و اوّلاً؛ «ن»: اولاً.[ عبارتِ سَيِّد را ذكر مى‌كنم ]مى‌كنم/ چُنين است ضبطِ «ن» و «م». «ر»: مى‌كنيم.[: نقل نموده است كه يكى از أصحابِ حضرتِ أميرالمؤمنين ـ عليه‌السّلام ـ ]عليه‌السّلام/ چُنين است ضبطِ «م» و «ر». «ن»: ع.[  كه او را هَمّام مى‌گفتند شخصى بود مؤمن ]مؤمن/ در «ن» از قلم افتاده است ولى در «م» و «ر» هست.[ عابد و مُجْتَهِد ]مُجْتَهِد/ مُراد از «مجتهد» در اينجا كوشا در عبادت و بندگى است.[ بود كه نهايتِ سعى مى‌نمود در بندگىِ إلهى. و صَدوق روايت نموده است به إسنادِ صحيحِ مُعتَبَر از حضرتِ إمامِ به‌ حق ‌ناطق، أبى‌ عبداللّه جعفر بن محمّد الصّادق ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِما ـ كه آن حضرت فرمودند كه شخصى از أصحابِ حضرتِ أميرالمؤمنين ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْه ـ ]صلوات اللّه عليه/ «ن»: ع. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ كه او را هَمّام مى‌گفتند و با عبادت ]با عبادت/ «با عبادت» يعنى «عابد» و ماتِن اين تعبير را در برابرِ همين واژه در متنِ عربى نهاده است (سنج: گفتآوردِ بحار از أمالى ىِ صدوق). از همين دست اند واژگانى چون «باعفّت» (= عفيف)، «باعقيده» (= معتقد) و… كه در متونِ فارسى به كار رفته‌اند.[ بود به حضرت عرض نمود كه: يا حضرت ]يا حضرت/ «ن»: يا اميرالمؤمنين. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[، أوصافِ مُتَّقيان و پرهيزكاران را چُنان بيان فرما كه چُنان شود نزدِ من كه ]كه/ در «ر» نيامده ولى در «م» و «ن» هست[ گويا ايشان را مى‌بينم. پس حضرت مُضايقه فرمودند در جوابِ او چون مى‌دانستند كه تابِ شنيدن ندارد و مجملا فرمودند كه: اى هَمّام! از خدا بترس و بديها را مَكُن و أعمالِ نيكو را بجا ]بجا/ «ن»: بجاى. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ آور كه حق ـ سُبْحانَهُ و تَعالی ـ فرموده است كه بتحقيق و راستى كه حق ـ سُبْحانَهُ و ]سبحانه و/ در «ر» نيامده ولى در «م» و «ن» آمده است.[ تَعالی ـ با مُتَّقيان ]متّقيان/ «ر»: + است. اين افزونه در «م» و «ن» نيامده است.[ و با ]با/ در «ن» نيامده است. در «م» و «ر» آمده است.[ نيكوكاران است به لطف و مرحمت يا به ]يا به/ «م» چُنين است. «ر» «يا» را ندارد. «ن»: «و».[ توفيق بر تقوى و إحسانِ ايشان يا عالمست به تقوى و إحسانِ ايشان. پس هَمّام به همين قانع نشد تا آنكه ]تا آنكه/ «ن»: و. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ حضرت را قَسَم داد، وصدوق قَسَم را ذكر كرده است كه هَمّام گفت: يا أميرالمؤمنين! به حقِّ آن خداوندى كه تو را مكرم گردانيده است به فضائلى ]فضائلى/ «ر» چُنين است. «ن» و «م»: فضايلى.[ چند كه مخصوص تو گردانيده است به آنكه تو را إمامت و عِلْم و زُهد و شجاعت و مَحَبَّت و قُرب كَرامت و عَطا فرموده ]فرموده/ «ر»: + است. اين افزونه در «ن» و «م» نيامده.[ و تو را بر عالَميان تفضيل داده است و به عطاهاىِ خاصّه مخصوص ساخته كه وصف كُن از جهتِ من مُتَّقيان را. پس حضرت برخاستند ]برخاستند/ «ن» و «ر» و «م»: برخواستند.[ و حمد و ثناىِ إلهى ]إلهى/ «ن»: + را. اين افزونه در «ر» و «م» نيامده است.[ به جا ]جا/ «ر»: جاى. ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ن» است.[ آوردند و صَلَوات بر محمّد و آلِ او فرستادند، پس فرمودند كه:

چون حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ خلايق را آفريد بى‌نياز بود از طاعت و عبادتِ ايشان و ايمن بود از معصيتِ ايشان. چون عصيانِ ايشان ]چون عصيانِ ايشان/ در «ر» نيامده است ولى در «م» و «ن» هست.[ نقصى در پادشاهى و بزرگىِ او نمى‌رسانْد ]نمى‌رسانْد/ چُنين است در «ر» و «ن»؛ «م»: نمي­رسانيد.[ و عبادتِ مطيعان در بزرگىِ او نمى‌افزود. نه از طاعتِ مطيعان به او نفعى ]نفعى/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» از قلم افتاده.[ عايد مى‌شود و نه از كفرِ كافران و مخالفتِ فاسقان به او ضَرَرى ]ضررى/ «ن»: + ميرسد. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[، بلكه ايشان را ]را/ «م»: + كه. اين افزونه در «ر» و «ن» نيست.[ آفريده است كه به ايشان نفع ]نفع/ «ن»: نفعى. ضبطِ متن، مطابقِ «م» و «ر» است.[ رسانَد. ]رسانَد/ «ن»: + «بيت». اين افزونه در «ر» و «م» نيست.[

من نكردم خَلْق تا سودى كُنَم

بلكه تا بر بندگان جودى كُنَم ]بيت از مولوى است (مثنوىِ معنوى، ط. نيكلسون، د: 2، ب: 1756، با ضبطِ «أمر» به جاىِ«خلق»).[ .

و متكلّمان ذِكْر كرده‌اند كه غَرَض از خلقِ آدميان اين بود كه به ايشان ثواب ]ثواب/ «ن»: تواب. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ برسانَد؛ و ثواب نَفْعيست كه مقارنِ تعظيم و إجلال باشد؛ و نزدِ عقلا قبيح است تعظيمِ نامستحق؛ ]نگر: كشف المراد، العلّامة الحلّى، تحقيق آية اللّه حسن‌زاده، ط9:، ص 552.[ بنابراين پيغمبران ]پيغمبران/ «ن»: + را. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ فرستاد و تكاليف فرمود كه ]تكاليف فرمود كه/ «م»: تكاليف فرمود. «ن»: تكليف نمود. ضبطِ نص، بنا بر «ر» است.[ تا ايشان مَشَقَّتها در طاعات و عبادات بكشند تا مستحقِّ ثَواب شوند و تهديدات و وعيدات فرمود كه اگر نكنند ]نكنند/ چُنين است «م» و «ن». «ر»: بكنند.[ مستحقِّ عِقاب شوند. و بسيارى از آيات و أحاديث دلالت برين معنى دارند.

پس فرمودند كه:

حق ـ سُبْحانَهُ و تَعالی ـ قسمت فرمود أسبابِ زندگانى و معاشِ ايشان را و هر كسى را از دنيا مرتبه]اى [كرامت فرمود به حسبِ حكمت و مصلحت. بعضى را غنى كرد و بعضى را فقير كه اگر همه غنى مى‌بودند تعيّش ممكن نبود و همچنين اگر همه فقير مى‌بودند زندگانى دشوار بود؛ و خواجه ]و خواجه/ در «ر» مكرّر نوشته شده است.[ نصيرالدّين محمّدِ طوسى ـ رَحِمَهُ اللّه ـ ]ـ رحمه اللّه ـ در «م» چُنين است. «ن» و «ر»: «ره».[ در كتابِ أخلاق بسطى داده است اين معنى را ]نگر: أخلاقِ ناصرى، تصحيح و توضيحِ مجتبى مينوى و عليرضا حَيدَرى، ص 521[. پس چون أسبابِ ]أسباب/ در «ر» نيامده است ولى در «م» و «ن» هست.[ معاشِ ايشان را ]را/ در «ن» از قلم افتاده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ مقرّر فرمود و تكاليف فرمود از جهتِ أمورِ مَعاش و مَعادِ ايشان و ايشان را قدرت و اختيار كرامت فرمود ]فرمود/ «ن»: + و. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[، جمعى كه متّقيان و پرهيزكارانند ايشان أهلِ بصيرتند و يا ]و يا/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: «و».[ ايشان بر همه‌كس زيادتيها دارند كه از ]از/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «م» و «ن» آمده.[ أسبابِ معاش به قليلى راضى شدند و ]و/ در «ن» آمده است. ولى در «م» و «ر» نيست.[ عُمرِ عزيزِ خود را صرفِ اكتسابِ فضايل نمودند.

مَنطِقُهُمُ الصَّوابُ: أوّلا زبانِ خود را إصلاح كردند كه هرچه گويند راست و درست باشد و موافقِ رضاىِ إِلهى باشد؛ دروغ نگويند و غيبت نكنند ]نكنند/ در «ر» از قلم افتاده است. بنا بر «م» و «ن» ضبط شد.[ و بهتان نَبَندَد و فُحش و دشنام بر او ]او/ «ن»: آن. ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است.[ جارى نشود و افترا ]افترا/ «ر»: افترى. ضبطِ نص موافق است با «ن» و «م».[ بر خدا و ]بر خدا و/ بنا بر «م» و «ن» ضبط شد. «ر»: به.[ رسول و أَئِمّه هُدى ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ ـ ]صلوات اللّه عليهم/ «ن»: ص. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ نَبَندَند، بلكه يا قُرآن خوانند يا ذِكْر كنند يا أمر به معروف و نَهْى از مُنكَر كنند يا تعليم و تعلّم به آن كنند يا مواعظ و نصايح بجا آورَند يا إصلاحِ بَيْنَ النّاس كُنَند. مجملا أعمالِ زبان از خير و شر زيادتى دارد بر أعمالِ سايرِ أعضا.

وَ مَلْبَسُهُمُ الاِقْتِصادُ: و پوششِ ايشان ميانه است، يعنى إسراف و تبذير نمى‌كُنَند؛ چون غالبِ أوقات إسراف در پوشش مى‌باشد؛ و خرقه‌پوشى نمى‌كنند كه مردم به فكرِ ايشان افتند كه زاهد و تاركِ دنيااند ]دنيا اند/ چُنين است در «ن» و «م». «ر»: دنيايند.[ چنانكه متعارفِ زهّادِ آن زمان بوده است ]چنانكه… بوده است/ در «ر» از قلم افتاده است. بنا بر «ن» و «م» ضبط شد.[ .

و ممكنست كه مرادِ حضرت اين باشد كه مَتَّقيان عَدالت و ميانه‌روى شعارِ ايشان است در جميعِ أُمور.

و هر صفتى از صفاتِ كمال ميانه‌اش كمال است، حتّى عبادت، زيرا كه اگر ]اگر/ در «ر» از قلم افتاده است. بنابر «م» و «ن» ضبط گرديد.[ شب وروز چيزى نخورند مگر به قدرِ ضرورت و هميشه عبادت كنند اندك‌ زمانى هلاك مى‌شوند يا ترك مى‌كنند عبادت را چُنانكه در أحاديثِ بسيار وارد شده است از رسولِ خدا و أئِمّه هُدى ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهمْ ـ] صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ/ چُنين است در «ن». «م»: ص. «ر»: صلوات عليهم.[ كه: مباشيد مانندِ سوارى كه آن مقدار اسبِ ]اسب/ «ن»: اسپ. ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است.[ خود را بدوانَد كه اسب ]اسب/ «ن»: اسپ. ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است.[ را هلاك كُنَد و راه را طى نكند ]نكند/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: نكنند.[. پس لازم است مدارا نمودن با بدن.

و همچنين شجاعت ملكه‌ايست ميانِ جُبْن و بددلى] بَددلى/ «بَدْدلى» در لسانِ قدما به معناىِ جُبن و ترسوئى و مقابلِ دليرى است و هماناست كه متأخّرتران «بُزدلى» مى‌گويند.[ و تَهَوُّر و بى‌باكى ]بى‌باكى/ مُراد از «بى‌باكى» در اينجا بى‌پروائى است.[.

 و سائرِ ]سائر/ «ر» چُنين است. «ن» و «م»: ساير.[ كمالاتى كه مذكور خواهد شد مرتبه إفراط و تفريط دارد و هردو نقص است و كمال در وسطِ آنست.

وَ مَشْيُهُمُ التَّواضُعُ: و ]و/ «ن»: در. ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است.[ راه‌ رفتنِ ايشان ]ايشان/ در «ن» از قلم افتاده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ از روىِ تواضُع و شكستگى ]شكستگى/ «شكستگى» به معناىِ فروتنى در زبانِ فارسى پيشينه دراز دارد. در كيمياىِ سعادت مى‌خوانيم: «… علمِ حقيقى كه علمِ دين است… علمى است كه خويشتن بدان بشناسد و عَقَباتِ راهِ دين و خطرِ عاقبت و حجاب از حق ـ تعالى ـ بشناسد؛ و اين علم، درد افزايد و شكستگى، نه تكبّر….» (ط. خديو جم، 2 /258). مولانا علّامه محمّدباقرِ مجلسى ـ طابَ ثَراه ـ ، در عين‌الحيات، پس از گزارشِ چند روايت، مى‌نويسد: «…غرض از ذكرِ اين چند حديث اين بود كه ملاحظه نمائى كه پيشوايانِ تو كه زُبده مُكَوَّنات‌اند، در حِلم و بُردبارى و شكستگى چگونه بوده‌اند و با خَلق به چه نحو سلوک مى‌كرده‌اند، تا بهايشان تأسّى نمائى و بادِ نخوت و غرور را از سَر بدَر كُنى…» (ط. رفيعى، ص 1105).[ و فُروتَنى است، نه از روىِ ]نه از روى/ در «ن» از قلم افتاده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ تَكَبُّر چُنان كه مُتَكَبِّران مى‌رَوند، و نه از روىِ تَمَلُّق ]تملّق/ «تملّق» ـ در اينجا ـ يعنى هيأتِ خوار و زار به خود گرفتن و عَجز و فاقه از خويش فرا نمودن.[ چُنانكه ]چنانكه/ «ر»: چنانچه. ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ن» است. در «ر» نيز كاتب نخست «چنانكه» نوشته و سپس آن را تغيير داده است.[ گدايان مى‌كنند. و تواضعِ ايشان با مؤمنان است كه به هركه مى‌رسند ]مى‌رسند/ ضبطِ «ن» و «ر» چُنين است؛ «م»: رسند (يا: برسند/ چون درست خوانده نمى‌شود).[ أوّل سَلام مى‌كُنَند و آنچه از لوازمِ تواضع است ]است/ در «ن» آمده. ولى در «م» و «ر» نيامده است.[ نظر به هر مؤمنى درخورِ او بجا مى‌آورَند از مُصافَحَه و مَعانَقَه و بَشاشت و حُسنِ خُلق و با غيرِ صُلَحا از كُفّار و فُسّاق اگر خوفِ ضرر داشته باشند سلام مى‌كنند و إلّا سَر به زير انداخته مى‌گُذرند و اگر جاهلى به ايشان سَفاهت ]سَفاهت/ «سَفاهت‌ كردن» يعنى سخنِ بدو ناسزا گفتن و إهانت نمودن.[ و تَعَدّى ]تعدّى/ ضبطِ «ن» و «ر» چُنين است. «م»: تندى.[  كُنَد در برابر سَلام مى‌كنند يا سخنِ خوب گفته مى‌گُذرند چُنان كه ]چنان كه/ «ن»: چنانچه. ضبطِ نص، موافقِ «ر» و «م» است.[ حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ فرموده است كه: «وَ إِذَا خاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَمًا» ]قرآن كريم، س 25، ى 63.[ .

و ]و/ در «ن» اشتباهًا مكرّر شده است.[ مشهور است نزدِ عوام به عنوانِ حديث از حضرتِ سَيِّدالمُرسَلين ـ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه ـ ]از حضرتِ سيّدالمرسلين ـ صلّى اللّه عليه و آله ـ/ ضبطِ متن، بنا بر «م» است. در «ن» در عبارتِ دعائى به رمزِ «ص» بسنده شده است. در «ر» كلِّ اين بهره از قلم افتاده است.[ كه تَكَبُّر با مُتَكَبِّران به منزله صَدَقه است ]تكبّر با متكبّران صدقه است/ در چهار مقاله‌ىِ نظامىِ عَروضىِ سمرقندى آمده است: «… أكملِ إنسان و أفضلِ ايشان ـ صَلَواتُ اللّهِ و سَلامُه عليه ـ مى‌فرمايد كه: التَّكَبُّرُ مَعَ الْمُتَكَبِّرِصَدَقَةٌ.» (ط. معين، ص 21). در أخلاقِ ناصرى (ط. مينوى ـ حَيدَرى، ص 339) «التَّكَبُّرُ عَلَى الْمُتَكَبِّرِ صَدَقَةٌ»، بدونِ تصريحبه نام و نشانِ قائل آمده است.[ و اين حديث را از طُرُقِ خاصّه و عامّه در كتبِ معتبره نديده‌ام، ]… در كتبِ معتبره نديده‌ام/ عجلونىِ شافعى در كشف الخفاء مى‌نويسد: التّكبّر على المتكبّر صَدَقَة. نقل القارى عن الرّازى أنّه كلام، ثمّ قال: لكن معناه مأثور (انتهى)؛ والمشهور على الألسنة «حَسَنة» بدل «صدقة». (كشف الخفاء، ط. خالدى، 1 / 280). ابنِ أبى‌الحديدِ معتزلى در زمره شمارى از كلماتِ منسوب به مولى ‌الموحِّدين ـ عليه‌السّلام ـ كهدر أواخرِ شرح نهج‌البلاغه‌اش گزارش كرده است، آورده: «التَّكَبُّرُ عَلَى الْمُتَكَبِّرِينَ هُوَ التَّواضُعُبِعَيْنِهِ» (افستِ دار إحياء التّراث از روىِ ط. چهار مجلّدىِ قديم، 4 /550).[ بلكه خلافش در أحاديث ]در أحاديث/ در «ر» مكرّر كتابت گرديده است.[ بسيار وارد شده است از حضرتِ سَيِّدالمُرسَلين و أئمّه مَعصومين ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعين ـ ]أجمعين/ اين لفظ تنها در «ر» آمده و در «ن» و «م» نيست.[.

و ممكن است كه مراد ]مراد/ در «ن» از قلم افتاده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ از «مَشْى»، سلوك باشد بر سبيلِ مجاز به قرينه نسخه أمالى كه بعد از اين عبارت اين است كه: خَضَعُوا لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالطّاعَةِ فَبُهِتُوا، يعنى كارِ ايشان تواضع است ]است/ در «ن» از قلم افتاده. ولى در «م» و «ر» هست.[ و فروتنى و خاضعند از جهتِ رضاىِ ]رضاى/ در «م» و «ن» آمده است ولى در «ر» از قلم افتاده است.[ حق ـ سُبْحانَهُ و تَعالی ـ به طاعت و فرمانبُردارىِ إلهى در جميعِ أمور تا به مرتبه‌اى ]مرتبه‌اى/ «م» و «ن»: مرتبه. ضبطِ نص، بنا بر «ر» است.[ كه نزدِ أهلِ دنيا مَبْهوت و حيران مى‌نمايند چون متوجّهِ دنيا و أهلِ دنيا ]و أهلِ دنيا/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ نيستند چُنانكه تَكَبُّر كه ]كه/ در «م» و «ن» آمده است ولى در «ر» از قلم افتاده است.[ در برابرِ تواضع است آنست كه مخافت كُنَد حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ را هر گاه حق برو ظاهر شود. پس بنابراين ]پس بنابراين/ در «ن» تنها «بنا بر» آمده است. ضبطِ ما، موافقِ «م» و «ر» است.[ تواضُع آنست كه سُلوكش با حق ـ سُبْحانَهُ و تَعالی ـ به عبادت و طاعتِ او باشد و با مؤمنان و صُلَحا و أَتقيا به فروتنى باشد و با كُفّار و فُسّاق و فُجّار ]و فجّار/ در «م» از قلم افتاده و در «ن» «و نجار» ضبط شده است. موافقِ «م» قرائت گرديد.[ به مدارا باشد.

 غَضُّوا ]غَضُّوا/ «ر»: عَضُّوا. ضبطِ نص موافق است با «ن» و «م».[ أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ: پس بيان مى‌فرمايند تواضع را به قرينه نسخه أمالى كه «غاضِّينَ» و «واقفين» است ]است/ در «ن» از قلم افتاده. ولى در «م» و «ر» هست.[ كه حالند يعنى چشمِ خود را خوابانيده‌اند ]«خوابانيدنِ چشم» كنايه است از ناديده ‌گرفتن (نگر: فرهنگِ بزرگِ سخن، ص 2339). در بهارِ عجم (1 /675) مى‌خوانيم: «چشم ‌خواباندن و چشم خوابيدن: تغافل كردن. گويند: فلانه چشمِ خود را خوابانيده است، أى: ديده و دانسته تغافل كرده است.»[. از هرچه حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ حرام كرده است بر ايشان كه به آن ]به آن/ در «م» چُنين است. «ن»: باو. «ر» از بُن ندارد.[ نظر كُنَند يا حال آنكه چُنين‌اند كه ]كه/ چُنين است در «ر» و «ن». «م»: بانكه.[ نظر نمى‌كنند به زنانِ نامَحرَم هرچند خويش و قومِ ايشان باشند، مثلِ دخترِ عمّو ]عمّو/ تشديدِ آن در «ر» ظاهر گرديده است ولى در «م» و «ن» ظاهر نيست.[ و عمّه و خالو و خاله، و زنانِ مردم هرچند زنِ برادر و زنِ برادرزاده يا زنِ خواهرزاده باشد ]باشد/ در «ن» و «ر» نيست. تنها در «م» آمده است.[، هرچند ]هرچند/ «ر»: + كه. «م» و «ن» اين افزونه را ندارند.[ به نظرِ شهوت نظر نكُنَند، خصوصا به موىِ ايشان و سينه و سايرِ أعضا غيرِ رو و ]رو و/ ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است. «ن»: دو.[ دستها و سرِ پاها باشد تا ساق، و همچنين نظر نمى‌كُنَند به پسرانِ ساده و مُزَلَّف ]پسرانِ ساده و مُزَلَّف/ «ساده: بى ‌نقش، و لهذا بر مردِ بى‌ريش… نيز إطلاق كنند» (بهارِعجم، 2 / 1203). و أمّا واژه «مُزَلَّف» را بر قياسى عربى‌گون از «زلف» ساخته‌اند، به معناىِ كسى كه زلفِ آراسته و معمولاً بلند دارد (نگر: فرهنگِ بزرگِ سخن، ص 6927)؛ و اين كه «مُزَلَّف» را در بعضِ مَعاجمبه «معشوقِ نوخط» معنى كرده‌اند (نگر: بهارِ عجم، 3 / 1909) جاىِ مناقشه دارد. تعبيرِ «پسرانِ زلف‌دار» كه ـ على ما بِبالى ـ در تذكره نصرآبادى به كار رفته است، عبارتِ أُخراىِ همين «پسرانِ مُزَلَّف» بايد باشد؛ فليراجع. گفتنى است عينِ اين تعبيرِ «پسرانِ ساده و مُزلَّف» در مشابهِ همين بحث در عين‌الحياتِ مجلسىِ ثانى ـ قُدِّسَ سِرُّه ـ به كار رفته است (ط. رفيعى، ص 890).[ هرگاه خوفِ شهوت باشد و محظوظ باشند از نظركردن به ايشان، چُنانكه منقول است از حضرتِ سَيِّدالأَنبياء و المُرسَلين و أئمّه ]أئمّه/ ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است. «ن»: ايمه.[ طاهرين ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ ـ که نظركردن به زنان و پسران تيريست زهرآلوده از شيطان ]تيريست زهرآلوده از شيطان/ «ن» چُنين است؛ «م»: تيريست زهرآلود از شيطان؛ «ر» :تيرى زهرآلوده از شيطان است[ كه بر دلِ بنده مى‌زَنَد ]مى‌زند/ ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است. «ن»: مي­زنند.[؛ هركه ]هركه/ چُنين است «ن» و «ر». «م»: و هركه.[، از جهتِ رضاىِ ]رضاى/ در «ن» و «م» هست. «ر» ندارد.[ إلهى، نظر نكُنَد ]نكُنَد/ در «ر» و «ن» چُنين است. «م»: بكند.[ به ايشان حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ  إيمانى به او كرامت فرمايد كه لذّتِ آن را بيابد ]«قالَ أَبوعَبْدِاللّهِ ـ عليه‌السّلامُ ـ : النَّظْرَةُ سَهْمٌ مِنْ سِهامِ إِبليسَ مَسْمُومٌ؛ مَنْ تَرَكَها لِلّهِ ـ عَزَّ و جَلَّ ـ ، لا لِغَيْرِهِ، أَعْقَبَهُ اللّهُ إِيمانًا يَجِدُ طَعْمَهُ» (كتابُ مَن لا يَحضُرُهُ الفَقيه (ترجَمه و متن)، 5 / 330، ش 4969. در گفتآوردِ وسائل الشّيعة ]20 / 192 ش 25399[ از صدوق «أمنًا و إيمانًا» آمده است.). مولانا شيخ‌الإسلام علّامه محمّدباقرِ مجلسى ـ أَعلَى اللّهُ مَقامه ـ در عين الحيات (ط. رفيعى، ص 891) به همين حديثِ إمامِ صادق ـ سلامُ اللّهِ عليه ـ توجّه داده است[ و اين معنى مُجَرَّبست. ]مجرّبست/ «ن» و «ر» چُنين است. «م»: مجزيست.[.

و از حضرتِ سَيِّدالمُرسَلين ـ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه ـ ]صلّى اللّه عليه و آله/ «م» و «ر» چُنين است. «ن»: «ص». [ منقولست كه نظر مَكُنيد و صحبت مَداريد با ]با/ «ن»: به. ضبطِ نص، موافقِ «ر» و «م» است.[ أولادِ ساده ]ساده/ لفظِ «ساده» در متنِ هيچيك از نُسخ نبود. در «م» بالاىِ «أولاد» به همان خطِّ متنولى اندكى ريزتر نوشته شده است: «ساده».[ أغنياء ]أغنياء/ «ن»: اغنيا. ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است.[ و پادشاه‌زادگان كه زينت مى‌كُنَند و زينت سببِ زيادتىِ حُسن است، بدرستى كه همچُنانكه نظر كردن به دختران سببِ عشق و زنا مى‌شود از پسران ]پسران/ در «ر» نيامده است ولى در «م» و «ن» آمده.[ بيشتر مى‌شود. ]ظاهرًا ماتِن ـ قَدَّسَ اللّهُ روُحَه ـ نظر به اين حديثِ كافى ىِ شريف داشته: «… عن أبى عبداللّه ـ عليه‌السّلام ـ قالَ: قالَ رسولُ اللّه ـ صلّى اللّه عليه و آله ـ : إيّاكم ؤأ وأولاد الأغنياء و الملوک المُرْد فإِنّ فتنتهم أشدّ من فتنة العذارى فى خُدورِهِنّ.» (مرآة العقول،20/ 396). البتّه بايد گفت اگر حقيقتًا نظر بدين نص بوده باشد، ترجَمه مسطور در متن ترجَمه‌اى آزاداست. ترجَمه دقيق‌ترِ حديثِ ياد شده در عين‌الحياتِ مجلسىِ ثانى ـ رضوانُ اللّهِ تَعالى عليه ـ از اين قرار آمده است: «زنهار كه حذر نمائيد و بپرهيزيد از نظر كردن و صحبت‌ داشتن با فرزندانِ ساده أغنيا و پادشاهان، كه فتنه ايشان بدتر است از فتنه دختران كه در پرده‌ها مى‌باشند.» (ط. رفيعى، ص 891).[ خصوصا ]خصوصا/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است. «ر» و «ن»: خصوصًا.[ نزدِ عجم كه أكثرِ ايشان ميل ]ميل/ در «ن» از قلم افتاده. ولى در «م» و «ر» هست.[ به پسران بيشتر از زنان ]در «ن» بالاىِ سطر به قلمى ديگر افزده شده: رغبت.[ مى‌دارند.

و حكيمِ غزنوى ]غزنوى/ در «ر» و «ن» نيامده است ولى در «م» هست. مراد از «حكيمِ غزنوى» در اينجا، سَنائىِ غزنوى (أبوالمجد مجدود بنِ آدم/ ح 473 ـ ح 525 هـ .ق) است.[ گفته است كه ]كه/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» آمده.[:

مَنِگَر در بُتان كه آخرِ كار

نگرستن گِرِستن ]گرستن/ چنين است «م» و «ر». «ن»: گريستن.[ آرَد بار ]اين بيت از حَديقة ‌الحَقيقه و شَريعة ‌الطَّريقه ىِ سَنائى است و در متنِ حديقه (تصحيحِ مريمِ حُسَيْنى، ص 125 ب 2191) چُنين ضبط شده است: منگر اندر بتان كه آخرِ كار نگرستن گرستن آرد بار «گِرِستن» ـ كه هم در ضبطِ متنِ ما و هم در ضبطِ متنِ حديقه آمده است ـ ، ريختى ديگرست از«گريستن» كه باز هم در نظم و نثرِ پيشينيان ديده مى‌شود.[

و منقولست كه از حضرتِ إمام جعفرِ صادق ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْه ـ ]صلوات اللّه عليه/ ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است. «ن»: ع.[ پُرسيدند از عشق، حضرت فرمودند كه: دلهائى كه از ذكرِ إلهى خاليست ]خاليست/ در «ر» چُنين است. «م» و «ن»: خالى است.[ حق ـ سُبْحانَهُ و تَعالی ـ مبتلا مى‌كُنَد آنها را به عشق ]«… عن محمّد بنِ سنان، عن مفضّل بن عمر، قال: سَأَلْتُ أَباعَبْدِاللّهِ ]عَلَيْهِالسَّلام[ عَنِ الْعِشْقِ.قالَ: قُلُوبٌ خَلَتْ مِنْ ذِكْرِ اللّهِ، فَأَذاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَيْرِهِ.» (أمالى ىِ صدوق، ط. كَمَره‌اى، ص 668، مجلسِ 95، ش 3؛ و: علل الشّرايع، ط. المكتبة الحَيدَريّة، 1/ 410، با تفاوتِ جُزئى در ضبطِ نص). مولانا علّامه محمّدباقرِ مجلسى كه اين حديث را از أمالى و علل الشّرايعِ صدوق ـ رضوانُ اللّه ِعَلَيْهِما ـ در بحارالأنوار (70 / 158) نقل فرموده است، ترجَمه‌اش را در عين‌الحيات (ط. رفيعى، ص 890) آورد، و تصريح فرموده كه «سندِ» آن «معتبر» است.[، و قطعِ نظر از عقوباتِ إِلهى همين بلا بس است در قُبحِ «نَظَر»، كه غالبا مبتلا ]مبتلا/ «ر» ـ از بُن ـ اين جمله را ندارد. «ن» اين لفظ را فاقد است. ضبطِ ما بنابر «م» است. بعيد نيست «منتهى» بوده باشد كه به «مبتلا» تصحيف شده.[ مى‌شود به عشق ]و قطع نظر… مى‌شود به عشق/ كُلِّ اين بهره در «ر» از قلم افتاده ولى در «م» و «ن» هست.[، و عاشق به منزله كافر است زيرا كه مطلوبش معشوق است و بس. ]و بس/ در «ن» نيامده. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ نه خدا را مى‌شناسد ]مى‌شناسد/ در «ر» مكرّر كتابت شده است.[ و نه رسول و نه ]نه/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» آمده است. [ أئِمّه هُدى را ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ ـ ]در عين الحيات (ط. رفيعى، ص 890) مى‌خوانيم: «… عشقِ مَجاز… به حقيقت كُفر است… زيرا كه بُت‌پرست مى‌شود، و در جميعِ أحوال، آنمعشوق در نظرش مى‌باشد، و از خدا دور مى‌شود، و هر فِسقى يا كُفرى كه معشوقش او را به آن مأمور سازد، إطاعت مى‌كند».[. أمّا عشقِ خدا و رسول و أئمّه ]و أئمّه/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ كمال است و آنچه مشهور است در ميانِ عوام ـ گاهى ]گاهى/ «ر»: كه گاهى. ضبطِ نص، مطابقِ «م» و «ن» است.[ از رسولِ خدا نقل مى‌كنند و گاهى از مشايخِ صوفيّه ـ كه: الَمجازُ قَنْطَرَةُ الحَقيقة ]يعنى: مَجاز پُلِ حقيقت است (به عبارتِ ديگر: مَجاز مَعبَرى است كه از آن به حقيقت مى‌رسند). سيّدنا العلّامة آية‌اللّهِ روضاتى ـ دامَ عُلاه ـ در هامِشِ دستنوشتِ خويش («ر») مرقوم فرموده‌اند: «ابنِ يمين (متوفّى 745) گفته است: مى‌پزم سوداى خامَش تا بسوزم اندر آن عاقبت سوىِ حقيقت هر مجازى مى‌كَشد م ع ر».[، کذب و افتراست عَلَى‌الظّاهر، چون در كتبِ حديث و كتبِ مشايخِ صوفيّه نديده‌ام ]نديده‌ام/ «ن»: + بحكمه. اين افزونه در «م» و «ر» نيست[، و بر تقديرِ صحّت ممكن است كه مراد ازان محبّتِ جمعى باشد كه از جهتِ خدا باشد مثلِ محبّتِ حضراتِ ]حضرات/ ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است. «ن»: حضرت.[ رسولِ خدا (ص) ](ص)/ تنها در «ن» آمده و در «م» و «ر» نيست.[ و أئمّه هُدى (ع) ](ع)/ در «م» و «ر» نيست. تنها در «ن» آمده و طورى نوشته شده كه «ص» هم مى‌توان خواند.[ و شيخ ]و شيخ/ تنها در «م» آمده است. «ر» از بُن ندارد. «ن»: و معلّم و پدر و مادر و خويشان.[ و مؤمنان كه هرگاه محبّتِ ايشان ]هرگاه محبّتِ ايشان/ در «م» و «ر» نيست. تنها در «ن» آمده است.[ لِلّه باشد به محبّتِ إلهى مى‌رسانَد.

و مى‌بايد كه نظر نكُنَد به سوىِ دنيا و أهلِ دنيا ]و أهل دنيا/ در «ر» نيست. بنا بر «م» ضبط شد. در «ن» هم از بُن اين عبارت نيامده.[ از روىِ خواهش، بلكه مبتدى ]مى‌بايد كه نظر… بلكه مبتدى/ در «ن» از قلم افتاده است[. مى‌بايد كه نظر به مالداران نكُنَد مبادا فريفته دنيا شود، كما قالَ اللّهُ ]اللّه/ در «م» نيامده است ولى در «ر» و «ن» هست.[ تعالى: وَ لاَتَمُدَّنَّ عَيْنَيْکَ ]قرآنِ كريم، س 20، ى 131.[ (إلخ) ]إلخ/ در «ر» نيامده است. در «م» و «ن» هست.[، يعنى: يا محمّد (ص) ](ص)/ در «م» و «ن» نيامده است. در «ر» به نحوى ريز و رمزگونه كتابت شده.[ نظر مكُن به جمعى كه ايشان را دنيا داده‌ايم از جهتِ امتحان و بدان كه آنچه حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ از جهتِ تو ]تو/ در «ر» نيامده است. در «م» و «ن» هست.[ مقرّر ساخته است ـ در آخرت يا از كمالات ]چُنان كه ديده مى‌شود مجلسىِ أوّل ـ أَعلَى اللّهُ مَقامَه ـ از براىِ عبارتِ «رِزْقُ رِبِّکَ» در آيه موردِ نظرش (س 20، ى 131) دو تفسير بيان فرموده: يكى روزىِ أُخروى و ديگرى كمالات و رِزْقِ معنوى. مجلسىِ ثانى ـ رَفَعَ اللّهُ دَرَجَتَهُ ـ براىِ همين عبارت سه تفسير بيان فرموده: «روزىِ پروردگارِ تو كه روز به روز به تو مى‌رسانَد، يا: روزىِ غيرِمتناهى كه در آخرت براىِ تو مقرّر ساخته، يا: روزيهاىِ معنوى از معارف و كمالات» (عين‌الحيات، ط. رفيعى، ص 891). دو فِقْره أخير، همان هاست كه والدِ ماجِدش نيز ياد كرده بود ـ رَضِىَ اللّهُ عَنْهُما وَ جَزاهُما عَنِ الاِسلامِ وَ الْمُسلِمينَ خَيْرَ الْجَزاءِ ـ .[ ـ ، بهتر است و بقاىِ آن ]آن/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: او.[ بيشتر است. خطاب به حضرتست و مُراد أمّتست ]أمّتست/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: أمّت.[  بلكه مى‌بايد كه از روىِ عبرت به ايشان نظر كُنَد يا تفكّر كُنَد كه بيچاره‌اى ]بيچاره‌اى/ ضبطِ نص، موافقِ «ر» و «ن» است. «م»: بيچاره.[ چند فريفته اين غدّاره مكّاره ]غدّاره مكّاره/ ضبطِ نص، موافق «ر» است. «م»: غداره. «ن»: مكّاره.[ شده‌اند مانندِ بيچارگانى ]بيچارگانى/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: بيچاره.[ كه عاشق مى‌شوند ]مى‌شوند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: شده.[ پيشِ ]پيش/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: نزد.[  فواحشِ ]فواحش/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: فاحشه.[ بَدْهيئت و در نظرِ شهوتِ آن بى‌عقل مانندِ حور و غِلْمانست و هرچه دارد به اندك ]به اندك/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: چند.[ روزى صرفِ او مى‌كُنَد و چون چند مرتبه جماع كرد و آن شهوت ]آن شهوت/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: شهوت او.[ كم شد ]كم شد/ «م»: + چه (يا: بچه/ بروشنى خوانده نمى‌شود). اين افزونه در «ن» و «ر» نيست.[ پشيمان مى‌شود، وقتى كه مال و عِرض رفته و ]و/ در «ن» «و» را تراشيده‌اند.[ پشيمانى فائده]فائده/ ضبطِ نص، موافقِ «ر» است. «م» و «ن»: فايده.[ ندارد؛ و همه مراتبِ دنيا چُنين است.

مجملا تكاليفِ ]تكاليف/ در «م» مخدوش است و بروشنى خوانده نمى‌شود. ضبطِ نص، موافقِ «ن» و «ر»است.[ چشم از مَنهيّات بسيار است و همچُنين از مأمورات؛ و از جهتِ تفصيلِ تكاليفِ جوارح، كتابها كافى نيست.

وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ: ديگر از صفاتِ مُتَّقيان آنست كه گوشهاىِ خود را پيوسته داشته‌اند بر شنيدنِ علمى ]علمى/ چُنين است در «ر». «م»: علومى. «ن» از بُن عبارت را ندارد.[ كه نافع باشد از جهتِ ]جهت/ چُنين است در «م». «ر»: براى. «ن» از بُن عبارت را ندارد.[ ايشان، و بازداشته‌اند ]بر شنيدن… بازداشته‌اند/ اين بهره بكلّى در «ن» نيست.[ از شنيدنِ محرّمات و مكروهات و مُباحات، مانندِ شنيدنِ غيبت و بهتان و ساز و دف و نى وقصّه و حكاياتِ بى‌فايده، بلكه از علمهاىِ ]علمهاى/ ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است. «ن»: عملهاى.[ باطل و از ]و از/ در «م» اشتباهًا مُكَرَّر نوشته شده است.[ زيادتى در ]در/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: از.[ علومى كه قَدرى ازان در كار است ]… در كار است/ «در كار بودن» يعنى «موردِ نياز بودن، ]و مفيدِ فايده بودن، و به كارآمدن[»؛ چُنان كه در داراب‌نامه ىِ بيغمى آمده است: «در حقِ او تربيت بسيار بايد كردن كه در سپاهِ ما چون او مبارزى در كار است». (نگر: فرهنگِ بزرگِ سخن، ص 5657).[؛ چُنانكه منقولست كه حضرتِ سَيِّد المُرسَلين ـ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِه ـ ]صلّى اللّه عليه و آله/ در «م» و «ر» چُنين است. «ن»: ص.[ داخلِ مسجد ]مسجد/ چُنين است در «ن» و «م». «ر»: مسجدى.[ شدند، ديدند كه جمعى بر دَورِ شخصى برآمده‌اند، حضرت فرمودند كه: چه ]چه/ چُنين است در «م» و «ن». در «ر» از قلم افتاده است.[ خبر است؟ عرض نمودند كه: علّامه دانشمندى آمده است و مردمان ازو سؤالها مى‌كنند. فرمودند كه: چه چيز مى‌داند؟ گفتند ]گفتند/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: عرض نمودند.[ كه: نَسَبهاىِ قبايلِ عرب را از همه كس بهتر مى‌دانَد و علم دارد به وقايعى كه بر سَرِ ايشان آمده است در أيّامِ جاهليّت، مجملا تاريخ را خوب مى‌داند، و أشعارِ ]أشعار/ در «ن» از قلم افتاده است. ولى در «م» و «ر» آمده.[ بسيار به خاطر دارد و مى‌دانَد كه هر شعرى از كيست و عربيّت و لغت و ]و/ چُنين است در «م» و «ن». در «ر» قلم زده شده است.[ معانى بيان را ]را/ در «ن» نيامده. ولى در «م» و «ر» آمده.[ بهتر از همه كس مى‌داند. پس حضرت فرمودند كه: اين عِلميست كه ضَرَر ندارد ]ضَرَر ندارد/ چُنين است در «م» و «ن». در «ر» نيامده است.[ ندانستنِ آن به كسى كه آن را ندانَد ]ندانَد/ «ر»: + ضرر نمى‌دهد. «م» و «ن» اين افزونه را ندارند.[ و نَفعى نمى‌دهد به كسى كه آن را مى‌دانَد. پس حضرت فرمودند كه: نيست عِلْم مگر آيه ]آيه / ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: اية.[ واضح‌الدّلاله ]واضح‌الدّلاله/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: واضح الدلالة.[ يا فريضه درست يا سُنَّتى واقع و هرچه غيرِ اينها است زيادتى است. ]زيادتى است/ ضبطِ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: زياد نيست. «ن»: + و. اين افزونه در«م» و «ر» نيست.[ أمّا آنكه فرمودند كه علمِ لغت و عربيّت فايده ]فايده/ «ر»: فايده. ضبطِ نص موافق است با «ن» و «م».[ ندارد، در زمانِ حضرت چُنين بود نظر ]نظر/ در «ر» مكرّر نوشته شده است.[ به عرب، و اليوم نيز زيادتىِ آن لغو ]لغو/ در «ن» از قلم افتاده است. ولى در «م» و «ر» آمده.[ و بى‌فايده است و أكثرِ علمآء ]علمآء/ اين ضبط، موافقِ «ن» و نيز «م» است. «ر»: علماى.[ اين فن أوقاتِ عمرِ خود را صرفِ آن مى‌كُنَند.

و أمّا انحصارِ عِلْم در آنچه فرمودند ]فرمودند/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: فرموده‌اند[: زيرا كه هرچه ضرور است از حكمتِ عِلْمى و عَمَلى در قرآنِ مجيد هست ]هست/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: است.[، و در سنّتِ مقدّسه ]مقدّسه/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: مقدسّه ]كذا[ حضرت.[ سَيِّدالمُرسَلين وَ أئمّه معصومين ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ ـ بيان فرموده‌اند، از واجبات و مندوبات، فعلا و تركا.

و تا ]و تا/ چُنين است در «م». «ر»: تا. «ن» ندارد.[ چند گاه بيش ازين بالكُلّيّه قرآنِ مجيد و أحاديث ]و أحاديث/ در «م» مخدوش است و بروشنى خوانده نمى‌شود.[ متروك شده بود و أكثر مشغولِ چيزى چند ]چند/ در «ن» از قلم افتاده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ بودند كه تركش واجب بود يا سُنَّت، و الحَمْدُلِلّه كه اندكى بهتر از سابق شده است، وليكن چنانكه بايد نشده است، إن شآء اللّه خوب شود بر وجهِ أكمل وأتم.

نَزَلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِى الْبَلاَءِ كَالَّذِى نَزَلَتْ فِى الرَّخَآءِ ]الرَّخَآءِ/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است. «ن»: الرِّخآءِ. در «ر» حَرَكَت گذارى نشده.[: يعنى نفوسِ متّقيان در بلا مانندِ نُفوسِ ديگرانست در نعما، يا هردو نزدِ ايشان يكسانست، چون راضى شده‌اند به قضاىِ إلهى، در هر دو ]دو/ در «م» و «ن» آمده است. در «ر» نيست.[ حال شكر به جا ]جا/ «ر»: جاى. ضبطِ نص، مطابقِ «م» و «ن» است.[  مى‌آورند، يا آنكه از بلا محظوظ‌تر اند چُنانكه ديگرن از رَخا محظوظند و مُجَرَّبَست كه آدمى در بلا بازگشتِ او به خدا بيشتر است از نعما ]نعما/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: نعماء.[، و ايشان مى‌خواهند كه هميشه رو ]رو/ «ن»: روى. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر».[ به جنابِ ]جناب/ در «م» چُنين است. «ر»: جانب. «ن» ندارد.[ أقدسِ او داشته باشند، طَوعًا أو كُرهًا، با ]با/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: يا.[ آنكه عاشق آرزوىِ او ]او/ در «ن» از قلم افتاده. ولى در «م» و «ر» هست.[ اينست كه از دستِ معشوق كُشته شود.

و در أمالى مذكور است كه: رِضًى مِنْهُمْ عَنِ اللَّهِ بِالْقَضَآءِ يعنى ازين جهت بلا را دوست‌تر ]دوست‌تر/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: دوستر.[ مى‌دارند تا فايز شوند به مرتبه رضا به قضاء اللّه تعالى يا چون به اين سعادت فايز شده‌اند كه راضى‌اند به قضآءِ ]قضآءِ/ ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «م». «ر»: قضاى.[ إلهى بلا را دوست يا دوستر ]دوستر/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است. «ر»: دوست‌تر.[ مى‌دارند و اين رتبه أوليآء اللّه است چنانكه أخبارِ بسيار برين مضمون وارد است.

و شكّى نيست در آنكه حق ـ سُبْحانَهُ و تَعالی ـ مانندِ طبيب كه هرچه نافع ]نافع/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: ناقع.[ و أَنفع است به بيمار مى‌دهد او نيز هرچه بر وفقِ حكمتست و فايده بنده در آنست بر سرِ بنده مى‌آورَد. پس بنده كامل كسى است كه به همه حالى ]به همه حالى/ در «م» چُنين است. «ن»: بهمه حال. «ر»: همه حالى.[ از خداوندِ خود راضى و خُشنود ]خشنود/ در «م» چُنين است. «ن» و «ر»: خوشنود.[ باشد؛ و جمعى كه به اين رُتبه نرسيده‌اند ايشان بر بلا صابر اند، أمّا مُتَّقيان شاكر اند و بلا را نعمتِ عظيم مى‌دانند و هرچند بلا سختر ]سختر/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: سخت‌تر. «ن»: + است. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ و عظيم‌تر است خُشنودى ]خشنودى/ چُنين است در «م». «ن» و «ر»: خوشنودى.[ و شكرِ ]شكر/ «ن»: شاكرى. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ ايشان بيشتر است.

لَوْلاَ الاْجالُ الَّتِى كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ لَمْتَستَقِرَّ ]لَمْ تَستقِرَّ/ چُنين است در «م» و نيز «ن». «ر»: لم يستقر.[ أَرْوَاحُهُمْ فِى أَجسادِهِمْ طَرفَةَ عَيْنٍ شَوْقًا إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفًا مِنَ الِعقَابِ: اگر نه آن بود كه هريك از ايشان را حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ ]سبحانه و تعالى/ «ن»: تع. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ مدّتى از عمر مقرّر فرموده است كه زياد و كم ]زياد و كم/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: زياد كم.[ نمى‌شود، قرار نمى‌گرفت روحهاىِ ايشان در بدنهاىِ ايشان ]در بدنهاىِ ايشان/ در «ن» از قلم افتاده. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ يك چشم‌زدن، از شوقِ ثوابِ إِلهى و خوفِ عقابِ حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ .

و مُتَّقيان بر چند قِسم اند: جمعى از ايشان از ]از/ در «ن» نيامده. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ أصحاب الْيَمين اند و ايشان از جهنّم خوف دارند و اشتياقِ بهشت دارند و جمعى از ايشان مقرّبانِ بارگاهِ أحديّت اند و ثوابِ ايشان آنست كه هميشه در مقامِ ]مقام/ در «ن» نيامده. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ قُربِ ]قُرب/ در «م» نيامده ولى در «ر» و «ن» آمده است.[ «لى مَعَ اللّه» ]«إشاره است به حديثِ معروفِ: لِى مَعَ اللّهِ وقتٌ لا يَسَعُنِى فِيهِ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ و لا نَبِىٌّ مُرسَلٌ؛ كه صوفيّه بدان استناد مى‌كنند و مؤلّفِ اللّؤلؤ المرصوع درباره آن گويد: «يَذكُرُهُ الصّوفيَّةُ كَثيرًا ولَمْ أَرَ مَنْ نَبَّهَ عَلَيْهِ و مَعناهُ صَحيحٌ وَ فيهِ إيماءٌ إِلَى مَقامِ الاْستِغراقِ باللِّقاءِ ليُعَبَّر عَنْه بِالمحْوِ وَ الْفَناءِ». (أحاديث و قصصِ مثنوى، ص 152؛ با اندكى تلخيص). درباره حديثِ يادشده همچُنين نگر: كشف الخفاء، ط. خالدى، 2 / 156. همچُنين از براىِ كثرتِ تداول و صُوَرِ مذكورِ آن نزدِ صوفيان، نگر: فرهنگِ مأثوراتِ متونِ عرفانى، ص 452، ش 540 ـ 543.[ و محرمِ خلوت‌خانه ]و محرم خلوت‌خانه/ تنها در «ن» آمده است. در «م» و «ر» نيست.[ «فى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيکٍ ]مَلِيکٍ/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «م» و «ن» آمده است.[ مُقْتَدِرٍ» ]قرآنِ كريم، س 54، ى 55.[ اند، و عقابِ ايشان آنست ]آنست/ در «ن» از قلم افتاده. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ كه به محنتِ ]محنت/ ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است. «ن»: محبّت.[ هجران مبتلا گردند و خوفِ]خوف/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ جهنّم نيست ايشان را، كما قالَ اللّهُ ]اللّه/ در «م» نيامده است ولى در «ن» و «ر» آمده.[ تَعالى: «أَلاَ ]ألا/ در «ر» نيامده است ولى در «م» و «ن» آمده.[ إِنَّ أَوْلِيَآءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» ]قرآنِ كريم، س 10، ى 62[. بتحقيق و بدرستى و راستى كه دوستانِ حق ـ سُبْحانَهُ و تَعالی ـ را بر ايشان خوفى نيست به ‌هيچ‌وجه ]به هيچ وجه/ چُنين است در «ن». «ر»: هيچ وجه. ضبطِ «م» بروشنى خوانده نمى‌شود وپيدا نيست «به» را دارد يا نه.[ و ايشان اندوهناك نمى‌شوند. اگرچه خاطرجمع است كه دوست دوستِ خود را عذاب نمى‌كُنَد ]نمى‌كُنَد/ ضبطِ نص، موافقِ «ر» است. «م»: نميكنند. «ن» از بُن عبارت را ندارد.[، أمّا ايشان خوف دارند چون جزم به ولايتِ ]«ولايت» ـ در اينجا ـ يعنى دوست بودن و ولى بودن.[ خود ندارند، با آنكه تكاليفِ مُقَرَّبان نه مثلِ ديگرانست. ]اگرچه خاطر جمع است… ديگرانست/ در «ن» از قلم افتاده است.[

عَظُمَ الخَالِقُ فِى أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِى أَعْيُنِهِمْ: ]أعينهم/ «ر»: + يعنى. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ بزرگست آفريدگارِ عالم در نُفوس و عُقول و قُلوبِ ايشان ـ يعنى به چشمِ عقل ]عقل/ «ن»: + و قلوب. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ بزرگىِ إلهى را ديده‌اند زيرا كه مى‌دانند كه اوست واجب‌الوجودِ بالذّات متّصف به جميعِ صفاتِ ]صفات/ ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است. «ن»: الصفات.[ كمال ـ ، پس ازين جهت ]ازين جهت/ «ر» و «ن»: از اينجمله. ضبطِ نص، بنا بر «م» است.[ حقير است غيرِ خدا در نظرهاىِ ايشان ـ چون غيرِ او ]او/ ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است. «ن»: ايشان.[ همگى به نقصِ إمكان و حُدوث مبتلا اند؛ لهذا به لفظِ «خالِق» آورد، چون همه را او آفريده است و قادر است بر إِفنا و إِعدامِ ايشان و غيرِ او ]او/ ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است. «ن»: ايشان.[ هر چند بزرگ باشند كجا قدرت بر خلقِ پشه‌اى ]پشه‌اى / «ر» و «ن»: پشه. ضبطِ نص، بنا بر «م» است.[ پشه‌اى / «ر» و «ن»: پشه. ضبطِ نص، بنا بر «م» است.[ دارند؟! بلكه جميعِ عقلا إدارك نكرده‌اند صنايعِ إلهى كه در پشه كار ]كار/ در «ن» آمده است. در «م» و «ر» نيامده است.[ فرموده است ]نظيرِ اينگونه تأمّلات در آفرينشِ پشه و تشبيهِ آن به فيل در معراج السّعاده ىِ ملّا أحمدِ نراقى ـ طابَ ثَراه ـ هم ديده مى‌شود (نگر: معراج السّعاده، چ هجرت، ص 148). اين شيوه تأمّل و تدبّر در آثارِ بس كهن‌ترى چون رساله توحيدِ مُفَضَّل (بِحار الأنوار، 3/9740) سابقه دارد. اين هم كه شيخ محمودِ شبسترى در گلشنِ راز مى‌گويد: به أعضا پشّه‌اى همچندِ پيل استبه ايما قطره‌اى مانندِ نيل است (مجموعه آثار شيخ محمود شبسترى، ص 73)، از رواسبِ همين نگرش­هاست.[ و حكمتهاىِ خلقتِ آن ]آن/ «ر» و «ن»: او. ضبطِ نص موافقِ «م» است.[ را از آن جمله آن ]را از آن جمله آن/ در «ر» نيامده است ولى در «م» و «ن» هست.[ را به شكلِ فيل آفريده ]آفريده/ ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ن» است. «ر»: اورده. [است، و ]و/ در «ر» و «ن» نيامده است. ولى در «م» هست.[ آن را دو پر داده است كه فيل را نداده است و خرطومِ او ]او/ «ن»: آن. ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است.[ را باقوّت كرده كه نفوذ مى‌كُنَد در بدنِ فيل و فيل را مى‌كُشَد زهرِ او و سرِ خرطومِ او را زهرآلود ]زهرآلود/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: زهرآلوده.[ كرده است كه أوّلا ]أوّلا/ «ن»: اولاً. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر».[ زهر مى‌ريزد بر پوست و آن عضو رَخْو و سست ]و سست/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» نيامده است.[ مى‌شود، و بينائى ]اى[ او را ]او را/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» نيامده است.[ داده است كه در شبهاىِ تار مَنافذِ أبدان را مى‌بيند، اگرچه در زيرِ لحاف ]لحاف/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: طاق.[ باشد، و چون بدن رَخْو مى‌شود خُرطومِ خود را فرومى‌كُنَد در سوراخِ پوست و مانندِ حَجّام مى‌مَكَد خون را و با نهايت شوق و ميلى كه او را هست در خوردنِ خون نهايتِ احتياط دارد ]دارد/ «ن»: + و. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ چون مى‌دانَد كه هر حيوانى ]حيوانى/ «ن»: حيوان. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر».[ از خوردن و گزيدنِ او متأثّر مى‌شود. اگر آدمى إراده كُشتنِ او مى‌كُنَد پيش از آنكه دست به او رسَد ]رسد/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: برسد.[، هرچند به تعجيل زَنَد، مى‌گريزَد كه كُشته نشود، و فيل چون از هيچ جانورى خوف ندارد مگر از پشه كه در سوراخِ گوشِ او مى‌رود، او ]او/ «ن»: آن. ضبطِ نص، موافق با «م» و «ر» است.[ را گوشى ]گوشى/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: گوش.[ متحرّك داده است مانندِ بادْزَن كه دفعِ پشه از خود بكُنَد و حيواناتِ ديگر را دُمِ دراز ]دراز/ در «ن» و «م» آمده است. ولى در «ر» نيامده.[ داده است كه پشه و مگس را از خود دفع كُنَند، فَسُبْحانَ الَّذِى لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ.

فَهُمْ وَالجَنَّةُ كَمَن قَد رَاها فَهُم فيها مُنعّمُونَ ـ و در أمالى: مُتَّكِئُونَ است ]است/ در «م» هست ولى در «ر» و «ن» نيامده.[ ـ وَ هُمْ وَالنَّارُ كَمَنْ قَدْ رَاها فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ : يعنى در إيمان به بهشت و دوزخ چنانند كه گويا بهشت را ]را/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» نيامده.[ ديده‌اند ]را/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» نيامده.[ و در بهشت اند و نعمتهاىِ بهشت ]بهشت/ در «م» و «ر» هست ولى در «ن» از قلم افتاده.[ را به كار مى‌بَرَند ]به كار مى‌بَرَند/ ضبطِ نص موافقِ «م» و «ن» است. «ر»: در كار مى‌برند.[ ـ يا ]يا/ «ن»: تا. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ برتختهاىِ بهشت تكيه زده‌اند ـ و گويا دوزخ را ديده‌اند و در دوزخ ايشان را عذاب مى‌كنند، يا در خوف و رجا درين مرتبه اند، يا در إيمان به هر دو چنانند كه گويا هردو را ديده‌اند و در اميدِ بهشت از رحمتِ إلهى چنانند كه گويا الحال داخلِ بهشت شده‌اند و در خوفِ جهنّم به سببِ أعمالِ قبيحه چنانند كه گويا ايشان را عذاب ]عذاب/ در «ن» از قلم افتاده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ مى‌كنند در دوزخ. با آنكه به مرتبه عِلْم‌ اليَقين، بلكه عَيْن ‌اليَقين، بلكه حَقّاليَقين رسيده‌اند، خوف از ايشان زايل نشده ]نشده/ «ن»: + بيت. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[:

نزديكان را بيش بود حيرانى

كايشان ]كايشان/ «ن»: كه ايشان. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ دانند سياستِ سلطانى ]اين بيت كه در بعضِ ديگر متونِ كهنِ فارسى نيز آمده، به گزارشِ صاحبِ أسرار التّوحيد برزبانِ شيخ أبوسعيدِ أبوالخير رفته است؛ و شايد از همو باشد. نگر: أسرار التّوحيد، تصحيحِ شفيعىِ كدكنى، ص 298 و 796[ .

و اين معنى أظهر است كه إشاره به هر دو ]هر دو/ «ن»: + بوده. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ باشد و إشاره باشد ]و إشاره باشد/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «م» و «ن» هست.[ به آنكه هرچند ]هرچند/ «ر»: + به. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ قُرب بيشتر است خوف و رجا بيشتر است.

قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ: دلهاىِ ايشان هميشه اندوهناكست از خوفِ عذابِ إلهى ]إلهى/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ يا خوفِ تقصير در عبادت و طاعت هرچند بسيار كنند يا خايفند ]خايفند/ ضبطِ نص موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: خائفند.[ كه مبادا مقبولِ درگاهِ ]درگاه/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ إلهى نباشد كَما قالَ ]كما قال/ در «ر» مُكَرَّر نوشته شده است.[ اللّهُ ]اللّه/ در «ن» و «ر» آمده ولى در «م» نيامده است.[ تعالى: «وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ ]يؤتون/ «ن»: يؤمِنُونَ. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر».[ مَآ اتَوا ]اتَوا/ «ن»: اَتَوْا. «ر»: اتو. ضبطِ نص، موافق است با «م».[ وَ ]و/ در «ن» از قلم افتاده است. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر».[ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ» ]قرآنِ كريم، س 23، ى60[ يعنى رستگاراند ]رستگار اند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است. «ر»: رستكارانند.[ جمعى ]جمعى/ «ن»: جماعتى. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر».[ كه عبادات و طاعات مى‌كُنَند و دلهاىِ ايشان خايف است از عدمِ قبول از جهت عدمِ شرايط مثلا در نماز چهارهزار حدّ است و چهارهزار باب دارد از أبوابِ فيض و رحمت كه مى‌بايد آن درها ]درها/ چُنين است در «ن». «م»: در. «ر» از بُن ندارد.[ را بر خود بگشايند و حُدودش را بدانَند. ]«قالَ الرِّضا ـ عَلَيْهِ السَّلامُ ـ : الصَّلاةُ لَها أَرْبَعَةُ الافِ بابٍ» (كتابُ مَن لا يَحضُرُهُ الفَقيه ]متن وترجَمه[، نشرِ صدوق، 1/ 285، ش 598). «قالَ الصّادِقُ ـ عَلَيْهِ السَّلامُ ـ : الصَّلاةُ لَهِا أَرْبَعَةُ الافِ حَدٍّ» (كتابُ مَن لايَحْضُرُهُ الفَقيه ]متن و ترجَمه[، نشرِ صدوق، 1/ 285، ش 599). نيز نگر: مناقب آلِ أبى‌طالب ـ عليهم‌السّلام ـ ، ابن شهرآشوب السَّرَوىّ المازندرانىّ، تحقيق: يوسف البقاعى، بيروت: دار الأضواء، 4/ 271. از براىِ تفسيرِ مُحْتَمَلِ «باب» و «حَد» در اين مقام، نگر: أسرار الصّلاة، الحاج ميرزا جوادالمَلِكىّ التّبريزى، تحقيق محسن بيدارفر، ص 155.[ يك حَدَّش إخلاص است؛ يكى حضورِ قلب است، و هردو مانندِ إِكْسيرِ أَحْمَر ]«إكسيرِ أحمر» تعبيرى است نظيرِ «كبريتِ أحمر». درباره «كبريتِ أحمر» ـ كه نمادِ بيانِ هر چيزِ بغايت نادر و كمياب است ـ ، نگر: اندوخته خداوند، ص 199.[ نافع و ناياب است ]ناياب است/ «ن»: نايابند. ضبطِ نصِّ ما، موافقِ «م» و «ر» است.[؛ و عَلى هذَا الْقِياس سايرِ حدودش و سايرِ عبادات.

وَ شُرورُهُمْ مَأْمُونَةٌ: يعنى: بديهاىِ ايشان مأمون است يعنى خاطر جمع است كه بد نمى‌كنند هرچند بد نمايد و واجب است كه مَهْما أَمْكَن حَمل بر بد نكُنَند يا ]يا/ «ن»: با. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر».[ مردمان از شرِّ ايشان ايمن اند چون ايشان بد نمى‌كنند چه جاىِ آنكه به ديگرى ضَرَر رسانند.

وَ أَجْسادُهُمْ نَحِيفَةٌ: و بدنهاىِ ايشان از خوفِ إِلهى و كثرتِ رياضت و مُجاهده ]مجاهده/ چُنين است در «م» و «ر». «ن»: مجاهد. «ر»: + نفس. اين افزونه در «م» و «ن» نيامده است.[ ضعيف و نحيف شده ]شده/ در «ر» و «م» هست ولى در «ن» نيامده.[ است.

وَ حاجاتُهُمْ ]حاجاتُهُمْ/ «ن»: حاجَتُهُمْ. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ خَفِيفَةٌ: و حاجتهاىِ ايشان سَبُكست؛ چون تركِ دنيا كرده‌اند و به قليلى از خوردن و پوشيدن راضى شده‌اند، حاجتى ندارند.

وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ: و نُفوسِ ايشان باعفَّت است؛ در بَطْن و فَرْج متوجّهِ شبهات نمى‌شوند، چه جاىِ محرّمات، بلكه مُباحات را به قدرِ ضرورى بر خود حلال مى‌دانند، چون دنيا مُردار است و آن در حالتِ اضطرار حلال است و به قدرِ ضرورت ]قدر ضرورت/ «ر»: قدرت. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ مى‌خورند و مى‌پوشند.

و در أمالى اين ]اين/ در «ن» نيامده. ولى در «م» و «ر» هست.[ نيز هست: و مَؤُونَتُهُمْ ]مَؤُونَتُهُمْ/ «م»: مَؤنَتُهُم؛ «ر»: مؤنهم؛ «ن»: مَؤُنَتهم.[ مِنَ الدُّنْيَا عَظِيمَةٌ يعنى هرچند حاجاتِ ]حاجات/ «ن»: حاجت. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ ايشان سَبُكست ]سبكست/ «ر»: سيكست. ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «م».[ و به سببِ ]به سبب/ در «م» مخدوش است و بروشنى خوانده نمى‌شود.[ عفّت از دنيا بهره‌اى ]بهره‌اى/ «م»: بهره. ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «ر».[ ندارند أمّا آنچه از دنيا از جهتِ آخرت بَرمى‌دارند بهره‌اى ]بهره‌اى/ «م» و «ن»: بهره. ضبطِ نص، موافق است با «ر».[ عظيم و بزرگ است چون هميشه سرمايه عمر را صرفِ طاعت و عبادت مى‌كنند و لمحه‌اى ]لمحه‌اى/ «ر» و «م»: لمحه. ضبطِ نص موافق است با «ن».[ آن را ضايع نمى‌كنند و اگر قليلى صرفِ خيرات كنند، آن كثير ]كثير/ ضبطِ نص، موافقِ «ر» و «م» است. «ن»: كبير.[ است نزدِ حق ]حق/ ضبطِ نص، موافقِ «ر» و «ن» است. «م»: خداى.[ تعالى.

صَبَرُوا أَيَّامًا قَصِيرَةً ]قَصِيرَةً/ در هامشِ «م» آمده است: «قُصارًا ل»[ أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِيلَةً : صبر نمودند و شكيبائى پيش گرفتند ]پيش گرفتند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: نمودند بر بلاها و بمشقّت طاعت وعبادت و ترك معصيت.[ در چند روزى كوتاه كه آن أيّامِ عمر است كه در عقبِ آن است راحتِ درازِ أبدى و صبر بر بلاها كردند ]كردند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است. «ر»: كرده‌اند. «ن» عبارت را فاقد است.[ و بر مشقّتِ طاعت و عبادت و تركِ معصيت ]و صبر بر بلاها… تركِ معصيت/ در «ن» نيامده است.[. و شكّى نيست كه أيّامِ دنيا هر چند بسيار باشد نزدِ أيّامِ آخرت كوتاهست زيرا كه ]زيرا كه/ در «م» و «ن» نيست ولى در «ر» آمده است.[ يك روزش پنجاه هزار سال است و ]و/ «ر»: + در. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ روزهاىِ بهشت روزى هزارسالست و مدّتش ]مدّتش/ در «ر» و «م» نيامده ولى در «ن» آمده است.[ أبدالاباد است كه هرگز مُنقَضى نشود ]نشود/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: نمي­شود.[.

تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ يَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ: تجارتى سودمند مُيَسَّر نمود از جهتِ ايشان پروردگارِ ايشان يا ]پروردگارِ ايشان يا/ در «ر» نيامده است ولى در «م» و «ن» هست.[ پروردگارِ ]پروردگار/ «ن» و «ر» چُنين است. «م»: پروردگارى.[ كريم. و آن تجارت آنست كه حق ـ سُبْحانَهُ و تَعالی ـ فرموده است كه: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» ]قرآنِ كريم، س 9، ى 111.[: بدرستى كه حق ـ سُبْحانَهُ و تَعالی ـ از مؤمنان خريد جانهاىِ ايشان و مالهاىِ ايشان را به ]به/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: با.[ آنكه در عوض بهشت به ايشان دهد. ديگر فرمود كه: كيست كه ]كه/ در «ر» نيامده ولى در «م» و «ن» هست.[ قرض دهد به خداوندِ عالَميان قرضى ]قرضى/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: قرض.[ نيكو تا مُضاعَف گَردانَد آن را به أَضعافِ بسيار ]«مَن ذا الَّذِى يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضعِفَهُ لَهُ أَضْعافًا كَثيرَةً…» (قرآنِ كريم: س 2، ى 245). نيز نگر: س 57، ى 11.[. و أمثالِ اين آيات و أخبار بسيار وارد شده است كه أعمالِ صالح ]صالح/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: صالحه.[ را تجارت ناميده ]ناميده/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: ناميده‌اند.[ از روىِ ملاطفت و إحسان با بندگان.

أَرادَتْهُمُ ]أرادتهم/ ضبطِ نص، موافق است با «م». «ن»: اِرادَتهم. در «ر» حَرَكَتگُذارى نشده است.[ الدُّنْيا وَ لَمْيُرِيدُوها وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا ]فَفَدَوْا/ «ر»: فقدوا. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ن».[ أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا: إراده كرد ايشان را دنيا و ايشان طلبِ دنيا نكردند چنانكه مُشاهَد ]مُشاهَد/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: مشاهده.[ است كه جمعى كه زهدِ حقيقىِ واقعى دارند مردمان از جهتِ ايشان آلاف و أُلوف مى‌بَرَند و ايشان قبول نمى‌كنند و دنيا ايشان را أسيرِ مَحَبَّت ]محبّت/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: محنت.[ خود كرد وايشان فدا دادند ]ايشان فدا دادند/ «م» چُنين است. «ن»: ايشانرا فدا داند. «ر» عبارت را ندارد.[ و خود را خريدند. و«فدا» ]فدا/ «م» چُنين است. «ن»: فداء. «ر» عبارت را ندارد.[ رياضات ]كرد و ايشان فدا دادند… رياضات/ در «ر» از قلم افتاده است. بنا بر «م» ضبط شد.تفاوتهاىِ «ن» نيز پيشتر بيامد.[ و مجاهداتيست كه ]مجاهداتيست كه/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: مجاهد اينست.[ به جا آوردند تا ]تا/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: با.[ محبّتِ دنيا كه در قلوبِ ايشان جا كرده بود و ايشان را أسيرِ خود ساخته ]ساخته/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: كرده.[ بود، از دستِ او خلاص شدند به فضلِ إلهى.

و در أمالى اين عبارت نيز هست كه: دنيا طلب كرد ايشان را مانندِ سوارى كه ]خلاص شدند… سوارى كه/ بنا بر «م» و «ن» ضبط شد. در «ر» از قلم افتاده است.[ از عقبِ او ]او/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: آن.[ سوارِ ديگر بتازد كه خود را به او رساند ]رساند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است. «ر»: برساند.[ او ]او/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: و.[ مردانه تاخت كه آن ]آن/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: او.[ دشمن به او نرسيد ]نرسيد/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: نرسد.[.

أَمَّا اللَّيْلُ فَصَافُّونَ ]فَصَافُّونَ/ «م»: فَصَاقُون. ضبطِ نص موافق است با «ن» و «ر».[ أَقْدَامَهُمْ تَالُونَ لاَجْزَآءِ القُرانِ يُرَتِّلُونَهُ ]يُرَتِّلُونَهُ/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: يَرْتَلُون.[ تَرْتِيلاً (إلخ): أمّا كارِ ايشان در شب آنست كه بر پا ]پا/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: پاى.[ ايستاده‌اند و نمازِ شب مى‌كُنَند و در نمازهاىِ شب أجزآءِ ]أجزآءِ/ ضبطِ نص، موافقِ «ن» و نيز «م» است. «ر»: اجزاى.[ قرآن را مى‌خوانَند بعد از حمد و بتأنّى ]بتأنّى و/ در «م» چُنين است. «ر»: ثنا و با. «ن»: ثناى و.[ و تفكّر مى‌خوانند ]مى‌خوانند/ «م» و «ر» چُنين است. «ن»: مى‌كنند.[ و خود را به اندوه وحُزن مى‌دارند و استخراج مى‌كُنَند از قرآن دواىِ ]دواى/ «ن»: دواهاى؛ «م»: دواء. ضبطِ نص، بنا بر «ر» است.[ دردهاىِ ]دردهاى/ ضبطِ نص، موافق با «م» و «ر» است. «ن»: دردهاء.[ خود را. پس اگر دردِ ]درد/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: در دل.[ ايشان خوفِ عظيم باشد، به آياتِ رجا دوا مى‌كنند، و اگر رجا ]رجا/ در «ن» از قلم افتاده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ غالب باشد، آياتِ وعيد را ملاحظه مى‌نمايند، چنانكه حق ]چنانكه حق/ در «ر» چُنين است. «ن»: چنانچه حق. «م» مخدوش است و مقروء نيست.[ ـ سُبْحانَهُ و تَعالی ـ ]و تَعالى/ در «ر» و «ن» هست ولى در «م» نيامده است.[ فرموده است كه قرآن شفاىِ دردهاىِ سينه‌ها ]دردهاىِ سينه‌ها/ ضبطِ نص، موافق با «م» و «ر» است. «ن»: دردها و سينهاى.[ و دلها است ]در قرآنِ كريم (س 10، ى57) مى‌فرمايد: «يأَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَآءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَ شِفَآءٌ لِمَا فِى الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ».[؛ و اگر شبهه‌اى ]شبهه‌اى/ «ن» و «ر»: شبهه. «م»: شبهه.[ غالب باشد به ]به/ در «ن» نيست. ولى در «م» و «ر» هست.[ بَراهينِ ساطعه قرآنى رفعِ ]رفع/ در «ن» و «م» چُنين است. «ر»: دفع.[ شبهات مى‌كُنَند. پس چون مى‌رسند به آيه‌اى ]آيه‌اى/ «م»: آيه. ضبطِ نص، موافق است با «ر» و «ن».[ كه در آن باشد أسبابِ شوق از روىِ طمع در ألطافِ إِلهى مايل مى‌شوند و نُفوسِ ايشان مشرف مى‌شود به آن آرزوىِ شوق وگمانِ ايشان آنست كه آن نعمت در برابرِ ايشانست و چون به آيه خوف مى‌رسند گوشهاىِ ]گوشهاى/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: كوشها و.[ دلهاىِ ]دلهاى/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: دل.[ خود را به آن آيه مى‌اندازند و چشمهاىِ خود را به آن طرف مى‌كنند وبدنهاىِ ايشان مى‌لرزد و دلهاىِ ايشان مى‌طَپَد و گمان مى‌كُنَند ]و بدنهاى ايشان… گمان مى‌كنند/ در «ن» از قلم افتاده است.[ كه صدا و فريادِ جهنّم در بيخِ گوشهاىِ ]گوشهاى/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: گوش.[ ايشان است ]است/ در «ر» نيست. بنا بر «م» و «ن» ضبط شد.[ تا بر پاها ]پاها/ ضبطِ نص، با «م» و «ر» موافق است. «ن»: پاى.[ ايستاده‌اند قرآن با تدبّر ]تدبّر/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ن». «ر»: تدبير.[ مى‌خوانند پس كج شده ]شده/ «ن»: + و. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ به رُكوع مى‌روند و به بزرگى ياد مى‌كنند خداوندِ بزرگوارِ عظيم ‌الشّان را ]عظيم‌الشّان را/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: عظيم را ايشان.[ به بسيارگفتنِ «سُبْحَانَ رَبِّىَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِه» و بعد از آن به سَجده مى‌روند و بر زمين مى‌گُذارَند پيشانيها و دستها و زانوها و سرانگشتانِ پاها را و آبِ ديده‌هاىِ ايشان جاريست بر رويهاىِ ]رويهاى/ «ن» چُنين است. «م» و «ر»: روهاى.[ ايشان و گريه و زارى مى‌كنند كه حق ـ سُبْحانَهُ و تَعالی ـ ايشان را از آتشِ جهنّم خلاص نمايد.

و أمّا در روز، مُتَّقيان عُقَلا ]عُقَلا/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: عقلاء.[ اند يا صاحبانِ حِلْم و بُردبارى و دانشمندانند ]دانشمندانند/ «ن»: دانشمندان.[ و نيكوكاران و پرهيزكارانند ]و پرهيزكارانند/ در «م» چُنين است. «ر»: و پرهيزكاران. در «ن» نيامده است.[. ترسِ إلهى ايشان را گداخته است مانندِ تير اگر كسى ]كسى/ در «م» و «ن» آمده است ولى در «ر» از قلم افتاده.[ نظر كند به ايشان گمان مى‌كند ]مى‌كند/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: مى‌كنند.[ كه بيمارانند ]بيمارانند/ در «ن» و «ر» چُنين است. «م»: بيماراند.[ و حال آنكه بيمارى ندارند يا مى‌گويد كه ديوانه‌اند ]و حال آنكه… كه ديوانه‌اند/ در «ر» از قلم افتاده است. بنا بر «م» و «ن» ضبط شد.[ و حال آنكه چيزى بزرگ ]بزرگ/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: بزركست.[ ايشان را ديوانه كرده است و آن مَحَبَّتِ إلهى است كه به منزله مَجذوبان شده‌اند و در مقامِ عشق متحيّر شده‌اند.

و در أمالى اين فقرات موجود است كه هرگاه تفكّر مى‌كُنَند در عظمت و بزرگىِ إلهى وتسلّطِ او بر عالَميان و سختگيرىِ ]سختگيرى/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ن». «ر»: سخط‌گيرى.[ او بر فاسقان و ظالمان و كافران با آنچه در پيش دارند از يادِ مرگ و بلاهاىِ روزِ قيامت ]قيامت/ «ر»: + و. اين افزونه در «ن» و «م» نيست.[ دلهاىِ ]دلهاى/ «ر»: + و دلهاى. پيداست سهوًا تكرار شده است.[ ايشان ترسان و لرزان مى‌شود ]مى‌شود/ «ن» و «ر» چُنين است. «م» از بُن ندارد.[ و عقلهاىِ ايشان حيران ]حيران/ «م»: + ميشود. اين افزونه در «ر» و «ن» نيست.[ بلكه زايل مى‌شود و چون شوق بر ايشان غالب مى‌شود مبادرت مى‌نمايند به أعمالِ صالح و راضى نمى‌شوند از أعمالِ خود به عملِ قليل، بلكه مَردانه شب و روز در كار اند و لَمحه‌اى ]لمحه‌اى / «م»: لمحه. ضبطِ نص موافق است با «ن» و «ر».[ فارغ نيستند و هرچند أعمالِ بسيار مى‌كنند آن را بسيار نمى‌دانند.

فَهُمْ لأنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ: هميشه نُفوسِ خود ]خود/ در «ن» از قلم افتاده. ولى در «م» و «ر» هست.[ را متّهم مى‌دانند اگر ]اگر/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: كه.[ عَمَلى كنند يا نَفْسِ ايشان إراده عبادت كُنَد ايمن نيستند از نَفْس، بلكه مى‌گويند: البتّه ]البتّه/ «ن»: + كه. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ نَفْس إراده ريا دارد يا مطلوبش آنست كه مرا به عُجْب مبتلا كُنَد و آن عَمَل را با شرايط به جا مى‌آورَند با احتياطِ تمام.

وَ مِنْ أَعْمالِهِمْ مُشْفِقُون ]مُشفِقون/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: مُشفِعُونَ.[: و از أعمالِ خود ترسانند و ]و/ در «م» نيامده است ولى در «ن» و «ر» آمده.[ أمّا أعمالِ بد را كه كرده‌اند هرچند ]هرچند/ «ن»: + كه. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ توبه كرده باشند مى‌گويند كه شايد ]كه شايد/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: شايد كه.[ شرايطِ توبه متحقّق نباشد و أمّا أعمالِ خير كه كرده‌اند خايفند ]خايفند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است./ «ن»: خائفند. در «ر» حرفِ سوّم بى‌نقطه و نشان كتابت شده.[ كه مبادا شُروطَش متحقّق نباشد؛ از آن جمله حق ـ سُبْحانَهُ و َتَعالی ـ فرموده است كه: «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» ]قرآنِ كريم، س 5، ى 27.[: بدرستى كه حق ـ سُبْحانَهُ و َتَقَدَّس ـ قبول نمى‌كُنَد أعمالِ خوب را مگر از مُتَّقيان؛ و مُتَّقيان جمعى‌اند كه اين صفات داشته باشند وما اين صفات را، بلكه يك صفت ازين صفات را ]را/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[، نداريم.

إن زُكِّىَ أَحَدُهُمْ (إلخ) ]إلخ/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[: اگر كسى يكى ]كسى يكى / در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ از ايشان را به نيكى و پاكى ياد كُنَد و گويد ]و گويد/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ كه: فلانى صالح يا عابد يا ]يا/ «ر»: و يا. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ن».[ ولى‌ست، مى‌ترسد ]مى‌ترسد/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: مي­ترسند.[ كه مبادا او را عُجْبى ]عُجْبى/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: عجب.[ حاصل شود از گفته ايشان؛ پس مى‌گويد كه: من داناترم به نفسِ خود از ديگران، بسيارى از گناهان و عيوبِ خود را مى‌دانم كه ديگرى بران ]بران/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: برانها.[ مطّلع نيست و بسيارى از عيوب دارم كه خداوندِ من به آن ]آن/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: انها.[ داناتر است از من، بلكه بسيار است كه من أصلا نمى‌يابم و حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالى ]و تَعالى/ در «م» نيست ولى در «ن» و «ر» هست.[ وَ تَقَدَّس ـ مى‌دانَد. خداوندا! مرا بهتر ازان كُن ]خداوندا! مرا بهتر ازان كُن/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ كه ايشان مى‌دانند و ]و/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ مؤاخَذ مساز و بر من مگير از آنچه ايشان مدحِ من ]مدحِ من/ ضبطِ نص، بنا بر «م» است. «ن»: مدح؛ «ر»: بر من مدح.[ مى‌كنند و بيامرز از ]از/ «ر»: ان. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ن».[ گناهانِ من آنچه ]آنچه/ «ن»: + آن. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ را ايشان نمى‌دانند. بدرستى كه توئى كه دانائى به هر پوشيده و پوشاننده عيبهائى.

پس از جمله علاماتِ هريك از ]هر يك از/ ضبطِ نص، بنا بر «ن» است. «ر»: يكى از. «م» از بُن ندارد.[ متّقيان، آنست كه اگر نظر كنى به يكى از ايشان.

تَرَى لَهُ قُوَّةً فِى دِينٍ: مى‌بينى كه در دينِ ]دين/ در «ر» از قلم افتاده است. در «م» و «ن» هست.[ خود مردانه ايستاده‌اند و به سببِ تشكيكاتِ مُشَكِّكان ]مشكِّكان/ «ن»: مشككات. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ سُست نمى‌شوند.

و حَزْمًا فِى لِينٍ: و دورانديشى دارند و احتياط مى‌نمايند به هموارى. مثلا ]به هموارى مثلا/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است. «ر» و «ن»: مثلا بهموارى.[ اگر كسى با او ]كسى با او/ «ر»: با او كسى. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ن».[ طرحِ دوستى اندازد مى‌بايد ]مى‌بايد/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ن». «ر»: ميربايد.[ كه ازو ايمن نباشد ]نباشد/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: باشد.[، گاه باشد كه دشمن باشد ]كه دشمن باشد/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «م» و «ن» هست.[ و قصدِ هلاكِ او داشته باشد. پس حزم و احتياط آنست كه نزديكى كند و ]و/ در «ر» نيامده است. در «م» هست. در «ن» هم كه عبارت از بُن جا افتاده.[ باحتياط ]آنست كه… باحتياط/ در «ن» نيامده.[ باشد با ]با/ ضبطِ نص، بنا بر «م» است. «ن»: در. «ر»: و.[ هموارى.

وَ إِيمَانًا ]إيمانًا/ «ر»: ايمان. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ فِى يَقينٍ: و إيمان دارند ]دارند/ «ن»: چُنين است. «م» و «ر»: دارد.[ از روىِ يقين، نه از روىِ تقليد.

و يقين سه مرتبه دارد: يكى «عِلْم‌اليَقين» كه به دلايل و براهين ]براهين/ «ر»: + و. اين افزونه در «م» نيامده.[ اعتقاداتِ خود را درست كرده باشد ]باشد/ در «ن» نيامده. ولى در «م» و «ر» هست.[. دوم ]دوم/ ضبطِ نص، بنا بر «م» است. «ر» و «ن»: دويم.[ «عَيْن‌اليَقين» كه گويا خدا و رسول و أئمّه را ]أئمّه را/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: ايمّه.[ ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِم ـ با معجزات ديده است بلكه بيند، و يقينِ او مانندِ يقينِ كسى باشد كه به معاينه ديده باشد. و سيم «حَقّاليَقين» است كه هميشه با خداست و لمحه‌اى ]لمحه‌اى/ «م»: لمحه. ضبطِ نص، موافقِ «ن» و «ر» است.[ ازو غافل نيست در مَقْعَدِ صِدق ]«مَقْعَدِ صِدْق» تعبيرى است مُتَّخَذ از قرآنِ كريم (س 54 ى 55). در ترجَمه‌هاىِ معاصرِ قرآن، اين تعبيرِ وحيانى را به صورتهائى از اين دست ترجَمه كرده‌اند: «مقام و منزلتى راستين»، «جايگاهى راستين»، «جايگاهِ صدق»، «نشيمنى راستين»، «نشستگاهى راستين»، و…. ليك به زعمِ اين كمترين، ترجَمه‌هائى چون «مكانى پسنديده» (ازواعظِ كاشفى در مواهبِ عَليّه/ تفسيرِ حسينى)، «مجلس و نشستنگاهِ صالح و شايسته ومَرضىّ و پسنديده» (از شادروان فيض الإسلام) و «جايگاهى پسنديده» (از آقاىِ أبوالقاسم ِپاينده) و «مجلسى شايسته» (از آقاىِ طاهرىِ قزوينى) درست‌تر است. چون اين بحث حاجت به توضيحِ بيشتر دارد، در اينجا به همين اندازه بسنده مى‌كنيم.

و تا/ در «ر» مكرّر نوشته شده است.[، و اين مرتبه أوليآء اللّه است و تا ]و تا/ در «ر» مكرّر نوشته شده است.[ كسى به اين ]به اين/ در «ن» نيامده است. در «م» و «ر» آمده است.[ رُتبه ]رتبه/ در «م» چُنين است. «ر»: مرتبه. در «ن» نيامده است.[ فايز نشود تصوّر نمى‌توانَد نمود.

وَ حِرْصًا فِى عِلْمٍ: و مى‌بينى ايشان را كه ]و مى‌بينى ايشان را كه/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» از قلم افتاده است.[ حريص اند در طلبِ علومِ دينيّه ]دينيّه/ در «م» از قلم افتاده است ولى در «ر» و «ن» هست.[ و معارفِ يقينيّه.

و در أمالى ست ]ست/ «ر»: هست. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ كه مى‌فهمند ]مى‌فهمند/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: فهمند.[ هرچه را مى‌خوانند و مى‌دانند و علمِ ايشان با تعقّل است يا با حِلم و بُردباريست ]بُردباريست/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: بردوباريست.[ از جاهلان و ]و/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ كسب مى‌كنند علوم ]علوم/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» از قلم افتاده است.[ يا روزى را ]را/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ برِفق ]برفق/ ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «ر». «م»: بر وفق.[ و مُدارا و خايفند ]خايفند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: خائفند.[ از إسراف و تبذير در نفقات.

وَ قَصْدًا فِى غِنًى : ميانه‌روند در توانگرى يا با غناىِ نَفْس يعنى اگر توانگراند إسراف نمى‌كنند در إنفاق، بلكه وَسَط را رعايت مى‌كنند، و اگر زيادتى باشد در راهِ خدا صرف مى‌نمايند و آن نيز به وَسَط، يا آنكه در تحصيلِ غنى و توانگرى وَسَط را رعايت مى‌نمايند ]و آن نيز به وَسَط… رعايت مى‌نمايند/ در «ن» نيامده است.[ و آن مقدار كسب مى‌كنند كه معاشِ ايشان به وَسَط بگذرد و تحصيلِ زيادتى نمى‌كنند. و ممكنست كه همه ]همه/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: هم.[ مُراد باشد.

وَ خُشُوعًا فِى عِبادَةٍ: و در عبادتِ إلهى باخُشوع اند و دلِ ايشان متوجّهِ ]متوجّه/ «ر»: + با. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ خداوند است با تضرّع و زارى كما قالَ ]قال/ «ر»: + اللّه. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ تعالى: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون» ]قرآنِ كريم، س 23، ى 1.[ (إلخ): بتحقيق كه ]كه/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ رستگار اند مؤمنانى كه در نمازِ ]در نماز/ در «م» و «ن» آمده است ولى در «ر» نيامده.[ خود باخُشوع اند.

وَ تَجَمُّلاً فِى فَاقَةٍ : اگر فقير اند فقر را زينتِ ]را زينت/ «ر»: ازينت. ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «م».[ خود كرده‌اند و إظهارِ فقرِ خود ]خود/ «ن»: + را. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ به أَحَدى نمى‌كُنَند و چُنان سَر مى‌كُنَند كه كسى كه ]كه/ در «م» آمده ولى در «ر» نيامده است.[ ايشان را نمى‌شناسد گمان مى‌كند ]مى‌كند/ در «م» چُنين است. «ن» و «ر»: مى‌كنند.[ كه أغنيااند و فخر مى‌نمايند ]مى‌نمايند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: نمايند.[ به آن ]به آن/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «م» و «ن» هست.[ كما قالَ سَيِّدُالبَشَرِ: «الْفَقْرُ فَخْرِى وَ بِهِ أفْتَخِر» ]يعنى: فَقر فَخرِ من است و بدان افتخار مى‌نمايم. «… بدين حديث… صوفيّه… در كتبِ خود استناد كرده‌اند و در سفينة البحار (طبعِ نجف، ج 2،ص 378) جزوِ أحاديثِ نبوى ذكر شده… ]ولى[ مؤلّف اللّؤلؤ المرصوع (ص 55) به نقل از ابن‌ تيميّه آن را از موضوعات مى‌شمارد.» (أحاديث و قصصِ مثنوى، ص 104). درباره اين حديث همچُنين نگر: كشف الخفاء، ط. خالدى، 2 / 80. درباره تداولِ اين حديث نزدِ صوفيان نگر: فرهنگِ مأثوراتِ متونِ عرفانى، ص 350 و ص 2.[ با آنكه فرمودند: من بهترين مكوّناتم وَ لا فَخْرَ ]گويا ناظر است به حديثِ «أَنَا سَيِّدُ ولدِ آدَمَ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لاَ فَخْرَ…» (فيض القدير، 3 /51).[، يعنى به اين افتخار نمى‌نمايم چُنانكه أكثر گفته‌اند، و بعضى گفته‌اند كه ]كه/ در «ر» و «ن» از قلم افتاده ولى در «م» هست.[ نه ]نه/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ از روىِ افتخار مى‌گويم ]مى‌گويم/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: نميكويم.[ بلكه إظهارِ نعمتِ إلهى مى كنم كما قالَ اللّهُ ]اللّهُ/ در «ن» و «ر» آمده است ولى در «م» نيامده. «ن»: + تبارک و. اين افزونه در «ر» و «م» نيست.[ تَعالى: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» ]قرآنِ كريم، س 93، ى 11.[، و معنىِ أوّل از عبارت أَظْهَر است، و معنىِ ثانى معنىِ خوبيست موافقِ واقعْ و لازم نيست كه ازين عبارت بيرون آيد ]درباره احتمالاتِ مختلف و اختلافِ انديشيده‌هاىِ محدِّثان درباره «لا فَخْرَ»، نگر: فيض‌القدير، 3 / 51.[ .

 و احتمال دارد كه مراد از «تجمّل ]تجمّل/ «ر»: تحمل. ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «م».[ در فاقه»، اين باشد كه اگر فقير باشد سعى بسيار نمى‌كُنَد ]نمى‌كند/ در «ن» نيامده. ولى در «م» و «ر» هست.[ در طلبِ رِزْق ]رزق/ «ن»: + نميكند. اين افزونه در «ر» و «م» نيست.[ بلكه به قليلى ]قليلى/ «ر»: + قانع شد. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ قناعت مى‌كُنَد و همان قليل را ]را/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «ن» و «م» هست.[ به هم مى‌رساند چُنانكه منقولست به طُرُقِ ]طرق/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: طريق.[ صحيحه از حضرتِ سَيِّدالمُرسَلين ـ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه ـ ]صلّى اللّه عليه و آله/ در «م» و «ر» چُنين است. «ن»: ص.[ كه فرمودند: اى مردمان! بدانيد كه روح‌القُدُس در دلِ من وحى نمود كه هيچ نَفْسى نميرد ]نميرد/ «ن» و «ر» چُنين است. «م»: نمى‌ميرد.[ تا روزىِ خود را تمام نكُنَد اگر چه دير ]دير/ در «م» از قلم افتاده ولى در «ن» و «ر» هست.[ آيد مى‌آيد ]مى‌آيد/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «م» و «ن» هست.[ البتّه، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَجْمِلُوا فِى الطَّلَب، پس چون ]چون/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ آنچه مُقَدَّر است البتّه مى‌رسد پس تقوى را ]را/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ شعارِ خود كنيد يا ]يا/ «ر»: تا. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ بترسيد از حق ـ سُبحانَهُ وَ ]سبحانه و/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ تَعالی ـ و سَعىِ بسيار مكنيد در طلبِ رزق و زنهار که اگر روزىِ حلال دير برسد چنان مَكُنيد ]در طلبِ رزق… چنان مكنيد/ اين بهره در «م» از قلم افتاده ولى در «ر» و «ن» هست.[ كه از راهِ حرام طَلَب كُنيد. پس بدرستى كه نمى‌توان رسيد به آنچه نزدِ حق ـسُبْحانَهُ وَ تَعالىـ است مگر به طاعت. ]مقايسه كنيد با: كنزالعمّال، 4 / 19 و 20، ش 9290 و 9289؛ و: جامع الأصول، 4 / 108،ش «2144»؛ و: فيض القدير، 3 / 191، ش 3012.[ و اين معنى داخل است در معنىِ أوّل؛ پس آن ]آن/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: او. [ أولى باشد با آنكه أظْهَر است.

وَ صَبْرًا فِى شِدَّةٍ: و صبر مى‌كُنَند در سختيها، خواه در بلاها ]بلاها/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: بلا.[ باشد و خواه در ]در/ «ن»: + ترك. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ فعلِ عبادات باشد و خواه در تركِ مَنْهيّات.

و در أمالى ست كه: بر بيچارگان رحمت ]رحمت/ در «ن» و «ر» چُنين است. «م»: مرحمت.[ مى‌نمايند و اگر بخشش كنند در جائى كه به موقع ]كه به موقع/ در «ر» مكرّر نوشته شده است.[ است مى‌كنند و ]و/ «ر»: + سبب. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ اگر كسب كُنَند به رفق و مُدارا مى‌كُنَند.

و طَلَبًا فى حَلاَلٍ: و طلبِ روزىِ حلال مى‌كنند ]و طَلَبًا… مى‌كنند/ در «ن» و «م» هست. ولى در «ر» از قلم افتاده است.[. ممكنست كه طَلَب أَعَم از كسب باشد و دعا، بلكه نظر به متّقيان ]متّقيان/ «ر»: متقاى. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ أَنسَب آنست كه أوقاتِ ايشان همگى صرف شود در قُرب إِلى اللّه و فِى اللّه و مَعَ اللّه؛ و ]و/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» از قلم افتاده است.[ همين معنى كسب حلال است؛ و حق ـ سُبْحانَه ـ ]سبحانه/ «ن»: + وتع. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ به وعده خود وفا مى‌فرمايد و فرموده است كه ]كه/ در «م» هست ولى در «ر» و «ن» نيامده است.[: وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ ]قرآنِ كريم، س 65، ى 2 و 3.[. و اين شكسته غالبا ازين راه روزى خورده‌ام با جمعى كثير.

و در أخبارِ معتبره بل الصّحيحه ]الصّحيحه/ «ر»: الصحيحة. ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «م».[ وارد شده است از حضراتِ أَئمّه هُدى ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ ـ كه حق ـ سُبْحانَهُ و تَعالى ـ چُنين مقرّر فرموده است كه روزىِ مؤمنان از جائى به ايشان رسد ]رسد/ «ر»: برسد. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ كه گمان نداشته باشند ]باشند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: باشد.[ خصوصا ]خصوصا/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است. «ن»: خصوصًا. در «ر» نيامده.[ با ضمِّ تقوى چنانكه آيه كريمه دالّست بر آن.

وَ نَشَاطًا فِى هُدًى: ]خصوصا… هُدًى/ در «ر» از قلم افتاده است ولى در «م» و «ن» هست.[ و از جمله علاماتِ ]علامات/ «ر»: اعمال. ضبطِ نص موافق است با «ن» و «م».[ متّقيان آن است كه دست و پاىِ ايشان باز است در أعمالِ خير كما قالَ ]قالَ/ «ر»: + اللّه. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ تَعالى: «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقى وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى» ]قرآن كريم، س 92، ى 5 ـ 7.[ يعنى ]يعنى/ در «ر» آمده است ولى در «م» و «ن» نيست.[: أمّا كسى كه عطا كُنَد و متّقى باشد از گناهان و تصديق كُنَد قولِ خدا ورسول را در وعده‌هاىِ ]وعده‌هاى/ «م» و «ر» و «ن»: وعدهاى.[ نيكو كه ـثواب باشدـ، پس بزودى آسان مى‌كنيم ]مى‌كنيم/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: ميكنم.[ بر او أعمالِ صالح را.

و هرچند اعتقادات ]اعتقادات/ «ر»: اعتقاد. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ن».[ راسخ‌تر ]راسخ‌تر/ ضبطِ نص، موافق با «م» و «ر» است. «ن»: را سختى.[ است توفيقِ طاعات و عبادات ]طاعات و عبادات/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است. «ر» و «ن»: عبادات و طاعات.[ بيشتر است.

وَ تَحَرُّجًا عَنْ طَمَعٍ: و اجتناب مى‌كُنَند از طمع و آن را گناه مى‌دانند؛ و طمع از خَلْق مذموم است و از خالق مطلوب.

و منقول است از أئمّه معصومين ـصَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ ـ كه جميعِ خوبيها جمع شده است در ]در/ ضبطِ نص، موافق با «م» و «ر» است. «ن»: از.[ قطعِ طَمَع از خَلْق ]«… عَنِ الزُّهْرِىِّ قالَ: قالَ علىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ـ عَلَيْهِمَاالسَّلامُ ـ : رَأَيْتُ الْخَيْرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فى قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فى أَيْدِى النَّاسِ.» (أصولِ كافى، با ترجَمه و شرحِ آية اللّهِ كَمَره‌اى، ط. أسوه، 5/ 244] «باب الطَّمَع» ح 3[). و: «قالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنينَ ـ عَلَيْهِ السَّلامُ ـ فى وَصِيَّتِهِ لاِبْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ ـ رَضِىَ اللّهُ عَنْه ـ : … وَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَجْمَعَ خَيْرَ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ فَاقْطَعْ طَمَعَکَ مِمَّا فى أَيْدِى النَّاسِ…» (كتابُ مَن لايحضُرُهُ الفَقيه ]متن و ترجَمه[، نشرِ صدوق، 6/ 324ـ 335).[ و عزّتِ مؤمنان در ]در/ «ر»: از. ضبطِ متن، بنا بر «م» و «ن» است.[ استغناىِ ايشان است و قطعِ طَمَع ]«… عَنْ أَبِى عَبْدِاللّهِ ـ عَلَيْهِ السَّلامُ ـ قالَ: شَرَفُ الْمُؤْمِنِ قِيامُ اللَّيْلِ، وَ عِزُّهُ اسْتِغْناؤُهُ عَنِ النَّاسِ.» (أصولِ كافى، با ترجَمه و شرحِ آية اللّهِ كَمَره‌اى، ط. أسوه، 4/438 ]«بابُ الاِستغناءِ عَنِ النّاس» ح 1.[). و: «… عَنْ عَبْدِالاَعْلَى بْنِ أَعْيَنَ قالَ: سَمِعْتُ أَباعَبْدِاللّهِ ـ عَلَيْهِ السَّلامُ ـ يَقُولُ: …، وَ الْيَأْسَ مِمَّا فى أَيْدِى النَّاسِ عِزٌّ لِلْمُؤْمِنِ فى دِينِهِ،…» (همان، همان ط. همان ج، ص 440 ]همان باب، ح 4[.) و: «… عَنْ نَجْمِ بْنِ خَطِيمٍ الْغَنَوِىِّ، عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ـ عَلَيْهِ السَّلامُ ـ قالَ: الْيَأْسُ مِمَّا فى أَيْدِى النَّاسِ عِزُّ الْمُؤْمِنِ فى دِينِهِ؛ أَوَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ حاتَمٍ: إِذَا مَا عَزَمْتُ الْيَأْسَ أَلْفَيْتُهُ الْغِنَى إِذَا عَرَّفَتْهُ النَّفْسُ، وَ الطَّمَعُ الفَقْرُ» (همان، همان ط.، همان ج، ص 442 ]همان باب، ح 6[.).[، و اگر كسى خواهد كه هر دعائى كه كُنَد مستجاب شود بايد كه قطعِ طمع از خلق بكُنَد و از ايشان اميد ]اميد/ «ن»: امّيد.[ نداشته باشد و اميدِ ]اميد/ «ن»: امّيد.[ او از حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ باشد و بس؛ و هرگاه اين معنى واقع شود از عبد البتّه هرچه ازو طَلَب كُنَد كرامت مى‌فرمايد. ]«… عَنْ حَفْصِ بْنِ غِياثٍ قالَ: قالَ أَبُوعَبْدِاللّهِ ـ عَلَيْهِالسَّلامُ ـ : إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَن لايَسْأَلَ رَبَّهُ شَيْئًا إِلاَّ أَعْطَاهُ، فَلْيَيْأَسْ مِنَ النَّاسِ كُلِّهِمْ وَ لا يَكُون لَهُ رَجاءٌ إِلاَّ عِنْدَاللّهِ فَإِذَا عَلِمَ اللّهُ ـ عَزَّ و جَلَّ ـ ذلِکَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ يَسْأَلِ اللّهَ شَيْئًا إِلاَّ أَعْطَاهُ.» (أصولِ كافى، با ترجَمه و شرحِ آية اللّهِ كمره‌اى، ط. أسوه، 4/ 440 ]«باب الاِستغناء عن النّاس» ح 2[.). و: «… عَنِ الزُّهرِىِّ، عَنْ عَلىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمَا ـ قالَ: …، وَ مَن لَمْ يَرْجُ النَّاسَ فی شَىْءٍ وَ رَدَّ أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ فى جَمِيعِ أُمُورِهِ، اسْتَجَابَ اللّهُ ـ عَزَّ وَ جلَّ ـ لَهُ فى كُلِّ شَىءٍ.» (همان، همان ط.، همان ج، همان ص ]همان باب، ح 3[.).[ و در أمالى مذكور است ]و در أمالى مذكور است/ تنها در «ر» آمده است و در «م» و «ن» از قلم افتاده.[ كه: نيكوئى ]نيكوئى/ ضبطِ «ن» چُنين است. «م»: نيكويى. «ر»: نيكى.[ مى‌كُنَد با همه كس يا با والدَيْن ]والدَيْن/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: داء الدّين.[ و بر آن مستقيم است و هر چه نَفْسَش مى‌خواهد ]مى‌خواهد/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: بخواهد.[ چشمِ خود را از آن بر هم مى‌گذارَد كه مبادا شهوتى در قلبِ او به هم رسَد و ]و/ تنها در «ر» آمده است و در «ن» و «م» نيست.[ اگر نادانى او را مدح و ثنا گويد بديهاىِ] بديهاى/ تنها در «ر» آمده و در «م» و «ن» نيامده است.[ خود را فراموش نمى‌كُنَد و به گفته او مَغرور نمى‌شود و هميشه بر خود مى‌شمارد أعمالِ قبيحه خود را و هميشه خود را مقصِّر مى‌دانَد.

يَعْمَلُ الأعْمالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ: أعمالِ شايسته درگاهِ إِلهى مى‌كُنَد و حال آنكه ]آنكه/ در «م» و «ن» هست. ولى در «ر» از قلم افتاده است.[ خايف است كه مبادا ]كه مبادا/«ر»+: كه. اين افزونه در «ن» و «م» نيامده است.[ مقبول نباشد به سببِ عدمِ تقوى يا عدمِ حصولِ شرايطِ قبول كه ]كه/ در «ر» و «ن» آمده است ولى در «م» از قلم افتاده.[ سابقا گذشت.

وَ مِنْ أَعْمالِهِمْ مُشْفِقُون: و مغايرت ميانِ هر دو ]هر دو/ در «م» و «ن» هست. ولى در «ر» از قلم افتاده است.[ به چند وجه است: يكى آنكه ممكن است كه مراد از أعمالِ سابق أعمالِ بد باشد و اينجا أعمالِ خوب ]خوب/ در «م» از قلم افتاده است ولى در «ن» و «ر» آمده.[؛ و أَظْهَر آنست كه اينجا، وقتِ عَمَل مُراد است كه در حينِ كردنِ أعمال خايفند، و در سابق، سابق ]سابق/ تنها در «م» هست و در «ن» و «ر» نيامده است.[ مراد است يا أعم؛ و احتمالِ تأكيد نيز هست؛ يا ]يا/ «م»: با. ضبطِ نص، بنا بر «ن» و «ر» است.[ نقل بالمعنىِ راوى.

يُمْسِى وَ هَمُّهُ ]هَمُّهُ/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن» : همة.[ الشُّكْرُ وَ يُصْبِحُ وَ هَمُّهُ ]هَمُّهُ/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: همة.[ الذِّكْرُ: چون شب مى‌شود همگىِ همّتش ]همّتش/ «ر»: همش. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ آنست ]آنست/ در «ن» نيامده. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ كه آن شب را ]را/ در «ن» نيامده. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ به شكرانه نعمتهاىِ ]نعمتهاى/ «ن»: نعمت. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ إلهى صرفِ طاعات و عبادات كُنَد و چون صبح شود همّت يا كارِ او آنست كه به يادِ إلهى باشد در آن روز تا ]تا/ «م»: يا. ضبطِ نص، موافقِ «ر» و «ن» است.[ شب.

يَبِيتُ ]يبيت/ «ن»: بَنيتُ. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ حَذِرًا وَ يُصْبِحُ فَرِحًا حَذِرًا لِما حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ وَ فَرِحًا بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَالرَّحْمَةِ: شب به روز مى‌آورَد و با حذر و خوف است و چون روز مى‌شود خوشحال است؛ ]است/ «ن»: + و. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ ترسان است كه مبادا شب را به غفلت بگذرانَد و خوشحال است به سببِ رحمات و تَفَضُّلاتِ إلهى در توفيقاتِ طاعات و عبادات. پس اگر گمان كُنَد كه او ]كه او/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است. «ر»: او كه.[ بدونِ توفيق و تأييدِ إلهى كرده است عُجْب است و مذموم است ]و مذموم است/ در «ر» مُكَرَّر كتابت گرديده است.[ و تَقَرُّباتش در طاعات و عبادات لغو است، و اگر عباداتش را ]ا/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «م» و «ن» آمده است.[ محضِ فضلِ إلهى دانَد، بلكه اگر نقل كُنَد تا بيانِ نعمتهاىِ إلهى يا سببِ ]سبب/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: بسبب.[ رغبتِ ديگران شود، محمود است؛ و مدار بر خُلوصِ نيّت است و آن در غايتِ صعوبت است!

إِنِ اسْتَصْعَبَتْ ]استصعبت/ ضبطِ نص، موافق «م» است. «ن» و «ر»: استصعَبَ («ر» بدونِ حَرَكَتگُذارى).[ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فِيَما تَكْرَهُ لَمْ يُعْطِهَا سُؤْلَها فِيَما تُحِبُّ: اگر نَفْس بر او ]او/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: آن.[ سركشى كُنَد در فعلِ طاعات يا تركِ معاصى كه بر نَفْس دشوار است، مُرادِ نَفْس را برنمى‌آورَد كه اين ]اين/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» از قلم افتاده است.[ أفعال را به جا نياورَد، بلكه مخالفتِ نَفْس مى‌كُنَد و اين أعمال ]أعمال/ «ر»: افعال. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ را به جا مى‌آورَد؛ و محتمل است ]محتمل است/ «ر»: + اين. «م» و «ن» اين افزونه را ندارند.[ كه مُراد اين باشد كه اگر متّقى إراده كُنَد و نَفْسْ إطاعتِ ]إطاعت/ «ر»: طاعت. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ او نكُنَد، اگر نَفْس نيز إراده كُنَد بعد ازين مثل آنكه گرسنه يا تشنه شود نان و آبش نمى‌دهد تا بعد ازين اگر إراده بكُنَد نَفْس همراهى كُنَد و تَنبَلى را شعارِ خود نكُنَد؛ و أعم از هر دو گرفتن، أولى است كه در اينجا مخالفتِ نَفْس بكُنَد و بعد ازين نيز مخالفتش را ترك نكُنَد.

قُرَّةُ عَيْنِهِ ]عَيْنِهِ/ ضبطِ «ر» و «ن» چُنين است. «م»: عَينَيِه.[ فِيَما لاَيَزُولُ وَ زَهَادَتُهُ فِيَما لاَيَبْقَى: روشنائىِ ]روشنائى/ «م»: روشنايى. ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «ر».[ چشمِ مُتَّقى در چيزيست كه زوال ندارد و آن صفاتِ كمال است ]است/ در «ر» از قلم افتاده. «م» از بُن عبارت را ندارد. بنا بر «ن» ضبط شد.[ و أعمالِ صالح، و زهدِ او در چيزيست ]در چيزيست كه زوال… چيزيست/ اين بهره در «م» بكلّى از قلم افتاده است. در «ن» هست. در «ر» نيز ـ جُز يك لفظِ «است» كه پيشتر مذكور افتاد ـ هست.[ كه بقا ندارد. رغبتش در بهشت دائم ]دائم/ ضبطِ نص، موافقِ «ر» است. «م» و «ن»: دايم.[ است و نفرتش از دنياىِ فانيست كه به هيچ أَحَدى وفا نكرده است.

يَمْزُجُ ]يَمْزُجُ/ «م»: يَمْزَجُ. در «ر» و «ن» حَرَكَت گُذارى نشده است.[ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ: ]بِالْعِلْمِ/ «ر»: + يعنى. اين افزونه در «ن» و «م» نيست.[ مُنْضَم مى‌گَردانَد ]مى‌گردانَد/ «ر»: مى‌كند. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ حِلْم را به عِلْم.

چون غالبِ أوقات شيطان ]شيطان/ «ن»: + را. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ برمى‌انگيزانَد جمعى را ]برمى‌انگيزانَد جمعى را/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: جمعى را برمى‌انكيزاند.[ از جهتِ آزارِ عُلَما به عنوانِ مباحثه و مجادله، اگرچه به‌عنوانِ استفسار از مسئله باشد، و بسيار است كه سَفاهت و بى‌خردى ]بى‌خردى/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: بى‌خودى.[ مى‌كنند، پس لازم است كه عالِمْ حِلْم بوَرزَد و از او بگذَرانَد و إلّا سببِ ازديادِ ]ازدياد/ «ر»: + و. اين افزونه در «م» و «ن» نيامده است.[ آزارِ ]آزار/ در «ن» از قلم افتاده ولى در «م» و «ر» هست.[ عالم ]عالم/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: علما.[ مى‌شود. لهذا أحاديثِ بسيار ]بسيار/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» از قلم افتاده.[ برين ]برين/ «م»: باين. ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «ر».[ مضمون وارد شده است كه عالِم كسى است كه با حِلْم و بُردبارى ]بردبارى/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: بردوبارى.[ باشد و حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ دوست مى‌دارد حليم را.

و ممكن است كه مُراد از «حِلْم»، عقل باشد، يعنى مى‌بايد كه هرچه را بداند نيكو تفكّر ]تفكّر/ «ن»: + كند. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ و تعقّل نمايد تا علم در دلِ او جا كُنَد و غالبِ أحوالِ علما آنست كه علمِ ايشان در كتابِ ايشان است، درين صورت كتاب عالم و فاضل است!!

و در أمالى ست كه: ممزوج مى‌گردانَد حِلْم را به عقل و هرجا ]هرجا/ «ن» چُنين است. «ر»: هرچه را. «م» از بُن ندارد.[ كه عقل حكم مى‌كُنَد كه حِلم خوب است حِلْم مى‌وَرزَد، و اگر حِلم ضرر داشته باشد به عقل عَمَل كُنَد؛ مى‌بينى او را ]او را/ در «ن» نيست. ضبطِ نص بنا بر «ر» است. «م» عبارت را از بُن ندارد.[ كه دور است از او تَنبَلى و هميشه مردانه مى‌كوشد در بندگىِ إلهى. ]و در أمالى ست كه… بندگىِ إلهى/ در «ن» و «ر» (با اختلافاتِ پيشگفته) هست ولى درؤأ«م» از بُن از قلم افتاده است.[.

وَالْقَوْلَ بِالْعَمَلِ: و مخلوط كرده‌است قول را به عَمَل.

و غالب آنست كه آنچه دانسته‌اند ]دانسته‌اند/ «ر»: چُنين است. «م» و «ن»: دانستند.[ به ديگران مى‌گويند و خود به آن عَمَل ]به آن عمل/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است. «ر»: عمل بان. «عمل» در «ن» نيامده.[ نمى‌نمايند ]نمى‌نمايند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: مينمايند.[ و غافلند ازين ]ازين/ در «م» و «ر» چُنين است. «ن»: از.[ آيه كريمه كه ]كه/ در «ر» و «ن» نيست. ولى در «م» آمده.[: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ» ]قرآنِ كريم، س 2، ى 44. «وَ أَنْتُمْ» در «م» و «ن» آمده است ولى در «ر» نيامده.[ (إلخ) ]إلخ/ در «م» و «ر» چُنين است. «ن»: الى اخر.[: آيا أمر مى‌كُنيد مردمان را به خوبى و نيكى و فراموش مى‌كُنيد ]مى‌كنيد/ «ر»: + نفس. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ خود را و حال آنكه شما تلاوت مى‌كنيد كتابِ خدا را ] را/ در «ر» نيامده است ولى در «م» و «ن» آمده.[؟ آيا ]آيا/ در «ر» و «م» چُنين است. «ن» ندارد.[ عقل نداريد ]آيا عقل نداريد/ در «ن» از قلم افتاده.[ يا عقلِ خود را به کار نمى‌فرمائيد؟. و جائى ديگر فرموده است كه: اى مؤمنان! چرا مى‌گوئيد چيزى را كه ]كه/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: و.[ خود ]خود/ «ن»: + بدان عمل نميكنيد و انرا. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ به جا نمى‌آوريد، بزرگست گناهِ شما ]گناه شما/ «م» چُنين است. «ر»: شما را. «ن»: خدا بر شما.[ كه گوئيد و به آن عَمَل نكنيد. ]قرآنِ كريم، س 61، ى 2 و 3.[.

تَرَاهُ قَرِيبًا أَمَلُهُ ]أَمَلُهُ/ «ن»: + و. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[: مى‌بينى او را كه أَمَل و دورانديشىِ او نزديكست، يعنى كارهاىِ خير را به تعويق نمى‌اندازد.

قَلِيلاً زَلَلُهُ: لغزشِ او اندكست و اگر ازو صغيره ]صغيره/ «ر» و «ن» چُنين است. «م»: صغير.[ صادر شود ]شود/ «م»: ميشود. ضبطِ نص، بنا بر «ر» و «ن» است.[ نادر است و بسيار كم است.

و ممكنست ]و ممكنست/ در «ر» مكرّر نوشته شده است.[ كه مراد از قلّت، عدم باشد، چُنانكه متعارف است كه مى‌گويند ]مى‌گويند/ «ر»: + كه. «م» و «ن» اين افزونه را ندارند.[:

فلانى ]فلانى/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ كم اين كارها را ]را/ در «م» نيامده ولى در «ن» و «ر» آمده است.[ مى‌كُنَد يعنى نمى‌كُنَد.

و در أمالى ست كه انتظارِ أَجَلِ موعود مى‌كشد و هميشه به يادِ خداست و از گناهانِ خود ترسان است و جَهالَت و سَفاهَت و جنگ و جَدَلِ عَبَث نمى‌كُنَد مانندِ جُهّال. ]جهّال/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» آمده.[

خَاشِعًا قَلْبُـهُ: با خشوع و خضوع ]با خشوع و خضوع/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: با خضوع و خشوع.[ است دلِ او و هميشه گريان و سوزان است و ]و/ در «م» نيامده ولى در «ن» و «ر» آمده است.[ چشمِ خود را خوابانيده ]خوابانيده/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: خابانيده.[ به پيشِ پا نظر مى‌كند ]به پيش پا نظر مى‌كند/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ كه مبادا نظر به جائى اندازد كه نبايد انداخت.

و هركه بزرگوارى و عظمتِ إلهى را دانست ]دانست/ در «م» مخدوش است و خوانده نمى‌شود. ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «ر».[ دلِ او خاشع مى‌شود چُنانكه به طُرُقِ متعدِّده منقول است كه حضرتِ سَيِّدالأنبيا ]سيّدالأنبيا/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: سيدالانبياء.[ ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ وَ آلِه ـ فرمودند كه ]كه/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» نيامده.[:

«مَنَ عَرَفَ ]عَرَفَ/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: اَعْرَفَ.[ اللَّهَ و عَظَّمَهُ ]عظّمه/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: عَظَمتُه.[ مَنَعَ ]مَنَعَ/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است. «ن»: مُنِعَ. در «ر» حَرَكَتگُذارى نشده است.[ فَاهُ مِنَ الْكَلامِ» ]اين حديثِ شريف ـ با تفاوت در ضبطِ نُصوص ـ مذكور است در: أصولِ كافى، با ترجَمه و شرحِ آية‌اللّه كَمَره‌اى، ص 40 و 42، ش 25 (باب المؤمن و علاماته و صفاته)؛ و: مرآة العقول، 9 / 253 ـ 255؛ و: روضة الواعظين، 2 / 82؛ و: الوافى، 4 / 175 و 176؛ و: … نصِّ كامِل حديث بنابر أصولِ كافى (ط. پيشگفته) از اين قرار است: … عَنْ أَبى‌عَبْدِاللّهِ ـ عَلَيْهِالسَّلامُ ـ قالَ: قالَ رَسُول ُاللَّهِ ـ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ـ : مَنْ عَرَفَ اللّهَ وَ عَظَّمَهُ مَنَعَ فَاهُ مِنَ الْكَلامِ، وَ بَطْنَهُ مِنَ الطَّعامِ، وَ عَفى نَفْسَهُ بِالصِّيامِ و القِيامِ. قَالُوا: بِابائِنا و أُمَّهاتِنا يا رَسُولَ اللّهِ! هؤُلاءِ أَوْلِياءُ اللّهِ؟ قالَ: إِنَّ أَوْلِياءَ اللّهِ سَكَتُوا فَكانَ سُكُوتُهُمْ ذِكْرًا، و نَظَرُوا فَكانَ نَظَرُهُمْ عِبْرَةً، وَ نَطَقُوا فَكانَ نُطْقُهُمْ حِكْمَةً، وَ مَشَوْا فَكانَ مَشْيُهُمْ بَيْنَ النّاسِ بَرَكَةً؛ لَوْلاَ الاْجالُ الَّتِى قَدْ كُتِبَتْ عَلَيْهِمْ، لَمْ تَقَرَّ أَرواحُهُمْ فی أَجْسادِهِمْ خَوْفًا مِنَ الْعَذابِ وَ شَوْقًا إِلَى الثَّوابِ.[ (إلخ) كه هركه حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ  را ]را/ در «ر» و «ن» آمده است ولى در «م» از قلم افتاده.[ بشناسَد و عظمت و جلالِ او را بدانَد منع مى‌كُنَد دهانِ خود را از گفتنِ هرچه به كار نيايد و منع مى‌كند شكمِ خود را از خوردنى مگر به قدرِ ضرورت، و به تَعَب مى‌اندازد خود را به روزه روز و ]و/ «ر»: + به. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ عباداتِ شب تا صباح ]و/ «ر»: + به. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ برپاى ]پاى/ «ن» چُنين است. «م»: پا. «ر» ندارد.[ ايستادن. جمعى از صحابه گفتند: پدران و مادرانِ ما ]ما/ در «ر» از قلم افتاده است ولى در «م» و «ن» آمده.[ فداىِ تو باد! يا رسول‌اللّه! آيا اين ]اين/ «ن» و «ر» چُنين است. «م»: اين.[ جماعت أوليآء اللّه و دوستانِ حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالى ـ ]أولياء اللّه و دوستانِ حق سبحانه و تعالى/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است. «ن»: اوليآء اللّه و دوستان حق تع. «ر»: دوستان حق سبحانه و تعالى و اولياء اللّه.[ اند؟ حضرت فرمود كه: أوليآءاللّه ]أوليآء اللّه/ «م»: اوليا اللّه. ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «م».[ صفاتِ ديگر دارند ]دارند/ «م» و «ن»: + يا. «ر» اين افزونه را ندارد.[. أوليآء اللّه جمعى اند كه اگر خاموش باشند و به زبان ذِكْر نگويند، خاموشىِ ايشان ذِكْر است و به يادِ خداوندِ خود مشغولند، و اگر به جائى نظر كُنَند به هرچه نظر كُنَند ]به هرچه نظر كنند/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ نظرِ ايشان عبرت است ـ و عبرت ]عبرت/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: ايشان.[ گاهى در فناىِ دنيا است كه به خاطرِ ]خاطر/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: خواطر.[ خود درآورَند كه چندين قرن برين شهر و برين دِه يا برين خانه گذشته است و ساكنانش همه رفته‌اند و عن قريب است كه ما هم رفته‌ايم و اگر نظر كُنَند به چيزى از حيوانات يا نَباتات يا غيرِ آن تفكّر كنند و گويند كه خداوندِ ]خداوند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: خداوندان.[ اينها قادر و عالم ]عالم/ ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ن» است. «ر»: عليم.[ و حَكيم و مُريد است ـ و هر كسى ]هر كسى/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: هر كس.[ به نحوى عبرت مى‌گيرد: يكى از مصنوع به صانع مى‌روَد و ديگرى ]ديگرى/ چُنين است در «ن» و «ر». «م»: ديكر.[ از صانع به مصنوع مى‌روَد ]مى‌روَد/ «ن»: + «رباعى». اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[.

نگردد ذاتِ او روشن ز آيات

كه آياتست روشن‌گشته از ذات

زهى أَبْلَهْ كه او ]او/ «ن»: آن. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[

خورشيدِ تابان به نورِ شمع جويَد در بيابان ]اين دو بيت، دِگَرگشته دو بيتِ جداگانه و بافاصله از گلشنِ رازِ شيخ محمودِ شَبِستَرى (ظ. درگذشته به 720 هـ.ق.) است؛ و ضبطِ آنها در گلشنِ راز چُنين است: چو آيات است روشن‌گشته از ذات نگردد ذاتِ او روشن ز آيات (ب 114) زهى نادان كه او خورشيدِ تابان به نورِ شمع جويد در بيابان (ب 94) (مجموعه آثارِ شيخ محمودِ شبسترى، تصحيحِ صَمَدِ مُوَحِّد، ص 71 و 70).[.

و اگر به سخن درمى‌آيند سخنانِ ايشان همه حكمتست كه از جَنابِ أقدسِ ]أقدس/ «ر»: حكمت. ضبطِ نص، موافقِ «ن» و «م» است.[ إلهى بر زبانِ ايشان جارى مى‌شود، و اگر راه مى‌روَند راه‌رفتنِ ايشان در ميانِ مردمان ]مردمان/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: ايشان.[ بركت است. اگر نه أجلى باشد كه بر ايشان نوشته‌اند، قرار نمى‌گرفت أرواحِ ايشان در بدنهاىِ ايشان از خوفِ عذابِ إلهى و از شوقِ ثوابِ نامُتَناهى.

قَانِعَةً ]قَانِعَةً/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است. «ن»: قانِعَةٌ.[ نَفْسُهُ: و خود را ]خود را/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است. «ن»: خودا.«ر»: خودر.[ قانع كرده‌اند ]كرده‌اند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: كرده است.[ به قَليلى از خوردن و آشاميدن؛ چون نظر كرده‌اند ]كرده‌اند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: كرده است.[ به دنيا و ديده‌اند ]ديده‌اند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: ديده.[ كه محلِّ رحيل است و مزرعه آخرت است ]خبرِ مشهورى است كه: «الدُّنْيا مَزْرَعَةُ الاْخِرَةِ» (درباره آن و بحث در جستجوىِ إسنادش، نگر: كشف الخفاء، ط. خالدى، 1 /364؛ و: أحاديث و قصصِ مثنوى، ص 358).[ به قليلى قناعت نموده‌اند ]نموده‌اند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: نموده است.[ و در تحصيلِ آخرت مى‌كوشَند ]مى‌كوشند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: مى‌كوشد.[.

مَنْزُورًا ]مَنْزُورًا/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است. «ر»: منذورا.[ أُكُلُه ]أُكُلُه/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است. «ن»: اَكْلُهُ. «ر» حَرَكَتگُذارى نشده.[: خوردنِ ايشان ]ايشان/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: او.[ اندك است، آن‌مقدار كه قوّتِ عبادت داشته باشند ]باشند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: باشد.[، و پُرخوردن سببِ ]سبب/ در «م» و «ن» آمده است. ولى در «ر» از قلم افتاده.[ تَنبَلى است و مانعست از عبادت و ]عبادت و/ در «ر» از قلم افتاده. در «ن» و «م» آمده است.[ بيدارىِ شب ]شب/ «ن»: + و. اين افزونه در «م» و «ر» نيست. [.

سَهْلاً أَمْرُهُ: كار را بر خود آسان كرده است در هر بابى.

حَرِيزًا دِينُهُ ]حريزًا دينه/ در «ر» مخدوش كتابت شده.[: چون تركِ دنيا كرده است ]در هر بابى… كرده است/ در «ن» از قلم افتاده.[ دينِ خود را محافظت نموده است و مى‌نمايد به أدلّه قاطِعه و بَراهينِ ]و براهين/ در «ر» مكرّر نوشته شده است.[ باهِره و أعمالِ صالِحه ]صالحه/ «ر»: صالحة. ضبطِ نص موافق است با «م» و «ن».[.

مَيِّتَةً شَهْوَتُهُ ]ميّتةً شهوته/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: حريزًا دينه.[: خواهشهاىِ جسمانىِ باطل ]باطل/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «م» و «ن» آمده.[ ازو زايل شده است و شهوتش مُرده است.

مَكْظُومًا غَيْظُهُ ]مكظومًا غيظه/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: مَيْتَه شَهْوته.[: خشمِ او فرونشسته است و اگر از جا درآيد نادرًا ]نادرًا/ چُنين است به تنوين در «م» و «ن». «ر»: نادرا.[، خشمِ خود را فرومى‌بَرَد و ]خشم خود را فرومى‌بَرَد و/ در «ن» از قلم افتاده است.[ خشمِ خود را به كار نمى‌بَرَد با آنكه قادر است بر معارضه، كَما قالَ تَعالى: «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ» ]قرآن كريم، س 3، ى 134. در «م» «الغيظِ» آمده است. «ن»: الْغَيْظ. در «ر» حَرَكَتگُذارى نشده است.[؛ مَدح فرموده است جمعى را كه خشمِ خود را فرومى‌نشانَند و عفو مى‌كُنَند از مردمانى ]مردمانى/ «م» و «ن» چُنين است. «ن»: مردمان.[ كه با ايشان بدى كُنَند ]كُنَند/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است. «ر»: مى‌كنند.[. و در عبارتِ متن زيادتى هست كه به لفظِ مفعول ]مفعول/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: معقول.[ آورده‌اند و ]آورده‌اند و/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: درآورده‌اند.[ إشاره است به آن ]آن/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است. «ر»: اين.[ كه خشمِ خود را فرونشانيده‌اند ]فرونشانيده‌اند/ «م»: فرونشانيده. «ن»: فرونشانيد. ضبطِ نص، موافقِ «ر» است.[ يكجا كه خشم نمى‌كنند كه محتاج به دفعِ آن باشَند و ]و/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: كه.[ نُفوسِ ايشان كامل شده است.

و در أمالى اين زيادتى هست كه: منتظرِ أجلند ]منتظر أجلند/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن» : مُنتظرًا أَجَلهُ. ظ. نخست ضبطِ«ن» نيز موافقِ متنِ ما بوده ولى كسى ـ از سرِ ناآگاهى ـ آن را دستكارى كرده است.[ انًا فانًا و مرگ را ]را/ در «ن» نيامده است. در «م» و «ر» آمده است.[ در برابر دارند ]در برابر دارند/ «ر»: در برا دارند. ضبطِ نص موافق است با «م» و «ن».[ و همسايه ايشان از شرِّ ايشان ايمن است و تكبّرِ ايشان ضعيف است يعنى تكبّر ندارند و اگر دارند استغناست ]استغناست/ «ن»: + كه (البتّه خطِّ ترقينِ باريكى هم رويش كشيده شده). اين افزونه در«م» و «ر» نيست.[ از خلايق كه شبيه است ]ست/ در «ر» نيامده است ولى در «م» و «ن» هست.[ به تكبّرِ ضعيف و قويست صبرِ او كه در بلا مطلقا جَزَع ]جَزَع/ «م» و «ر» چُنين است. «ن»: جرح.[ نمى‌كُنَد ]نمى‌كُنَد/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است. «ر»: نمى‌كنند.[ و بسيار است ذكرِ او و هميشه به يادِ حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ است و كارهاىِ او بر وفقِ علم و حكمت است. اگر سخنى يا چيزى به او سپارند به أمانت، إظهارِ آن نمى‌كُنَد به دوستانِ خود، و ]و/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» آمده[. اگر شهادتى نزدِ او باشد از جهتِ دشمنان، او كتمانِ شهادت نمى‌كُنَد ]نمى‌كند/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: نمي­كنند.[ و دشمنىِ او را مانعِ شهادت نمى‌سازد ]نمى‌سازد/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: نميشوند.[، وريا نمى‌كُنَد در هيچ عَمَلى از أعمالِ خير و همه را خالص از جهتِ رضاىِ إلهى به جا مى‌آورَد و تَرك نمى‌كُنَد هيچ عَمَلِ خوب را از روىِ شرم چُنانكه أَحمقان مى‌كُنَند.

الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ: همه‌كس ]كس/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «م» و «ن» هست.[ ازو اميدِ إحسان دارند يا همه‌كس به او ]به او/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: ازو.[ اميدِ خوبى دارند و گُمانِ بدى به او نمى‌بَرَند و همه‌كس از شرِّ او ايمن‌اند به هر دو معنى: معنىِ أوّل آنست كه نفعِ او به مردمان مى‌رسد و شرِّ او به كسى نمى‌رسد ازين جهت از شرِّ او ايمنند. دويم آنكه همه‌كس به ]به/ «ر»: از. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ او گمانِ ]گمان/ «ر»: اميد. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ خوبى دارند كه هر چه مى‌كُنَد خوب است و گمان ندارَند كه بدى كُنَد ]كُنَد/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: كنند.[، نه به خود و نه به ديگرى.

إنْ كانَ فِى الْغَافِلينَ كُتِبَ ]كُتِبَ/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است. «ن»: كَتَبَ. «ر» حَرَكَتگُذارى نشده است.[ مِنَ ]مِنَ/ در «م» بين السّطور آمده است «فى خ».[ الذّاكِرينَ وَ إِنْ كانَ فِى الذَّاكِرينَ لَمْيُكْتَبْ مِنَ الْغَافِلينَ:

اگر در مجلس و محلِّ ]محلّ/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: محفل.[ غافلان باشد غفلتِ ايشان درو تأثير نمى‌كُنَد و او را از جمله ذاكرين مى‌نويسند چون در هر ]هر/ در «ر» نيامده است ولى در «م» و «ن» هست.[ حالى با يادِ ]با ياد/ در «م» مخدوش است و بروشنى خوانده نمى‌شود. ضبطِ نص، موافق است با «ن» و«ر».[ حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ است و يا آنكه تذكيرِ ايشان مى‌كند ]مى‌كند/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: مى‌كنند.[ و ايشان را به ذكرِ إلهى ]إلهى/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: حالى.[ مى‌دارد ]مى‌دارد/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: مى‌دارند.[ و او را با ذاكرين مى‌نويسند، نه با غافلان؛ و مؤيّدِ اين معنى است نسخه فى ]فى/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: كافى.[؛ و اگر با ذاكران باشد او را غفلت حاصل نمى‌شود و او را از غافلان نمى‌نويسند و يا آنكه اگر غفلت داشته باشد مُتَنَبِّه مى‌شود و ]و يا آنكه اگر غفلت داشته… مى‌شود و / در «ر» از قلم افتاده. در «ن» هم نيست. بنا بر«م» ضبط شد.[ يا آنكه با ايشان مى‌نشيند تا غافل نشود و او را از جمله غافلان نمى‌نويسند ]يا آنكه اگر غفلت داشته باشد… از جمله غافلان نمى‌نويسند/ در «ن» از قلم افتاده.[ يا اگر به حسبِ ظاهر ذكر نكُنَد دلش ذاكر است و اگر زبانش به ذكر مشغول باشد دلش نيز به ذكرِ إلهى است و از غافلان نيست؛ چون مدار بر ذكرِ قلب است و لسان مُذَكِّرِ قلب است و اين معنى أربط است ]يعنى: مربوط‌تر است.[ به ماقبل خصوصا ]خصوصا/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: خصوصًا.[ به معنىِ أخير چون خاطر جمع است كه از او بد نمى‌آيد و خوب مى‌كُنَد پس اگر به حسبِ ظاهر غافل نمايد خود را، به حسبِ واقع غافل نيست و ]اگر به حسبِ ظاهر غافل… نيست و/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «م» و «ن» آمده است.[ اگر به حسبِ ظاهر ذاكر باشد و ]و/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: در.[ خوفِ ريا و نفاق باشد مثلِ أكثرِ خلايق خاطر جمع است كه مُرائى نيست و در ]در/ چُنين است در «ن» و «م». در «ر» از قلم افتاده است.[ هر دو حال محمود است و نامش ]نامش/ چُنين است در «ن» و «م». «ر»: نامه.[ در جريده ذاكران مكتوب است نزدِ حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ . يَعْفُو ]يَعْفُو/ «ر»: يعفوا. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ عَمَّنْ ظَلَمَهُ ]ظَلَمَهُ/ «ر»: + و. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[: اگر كسى به او ستم كُنَد او عفو مى‌كند و تلافى نمى‌كُنَد هرچند مستحقِّ قصاص هست ]هست/ در «ن» از قلم افتاده است. ولى در «م» و «ر» آمده.[.

وَ يُعْطِى مَنْ حَرَمَهُ: و عطا مى‌كُنَد كسى را كه او را مَحروم كرده باشد و به او عطا نكرده باشد يا حقِّ او را بُرده باشد.

وَ يَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ: و وصل و نزديكى مى‌كُنَد با كسى كه ازو ]ازو/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: او.[ قطع ]قطع/ «ن»: + كند. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ يا دورى كُنَد.

و غالب آنست كه إطلاق مى‌كنند وصل را در رَحِم يعنى اگر خويشان با او دورى كنند يا قطعِ رَحِم كُنَند او صله رَحِم مى‌كُنَد ]وصل را در رحم… صله رحم مى‌كند/ «ن» اشتباهًا اين عبارت را مكرّر آورده و البتّه درتكرار «يا قطع رحم كنند» را از قلم انداخته است.[ و با ايشان ألفت مى‌نمايد يا ]يا/ «م»: با. ضبطِ نص موافقِ «ن» و «ر» است.[ إحسان و إكرام.

 و در أخبارِ صحيحه ]صحيحه/ «ر»: صحيحة. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ وارد است كه اين سه ]سه/ در «ر» از قلم افتاده است ولى در «م» و «ن» آمده.[ صفت از مكارمِ أخلاق است و از أخلاقِ حَسَنه است در دنيا و ]و/ «ن»: + در. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ آخرت.

و در أمالى زيادتى هست كه: حِلْم و بُردبارى با عقل و كياست ازو مفقود نيست و تعجيل نمى‌كُنَد در كارى كه شك داشته باشد ]باشد/ «ن» ندارد. در «م» و «ر» آمده است.[ در خوبى و بدىِ او ]او/ «ن» ندارد. در «م» و «ر» آمده است.[، بلكه تأمّل و فكر ]فكر/ «ن»: تفكّر. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ مى‌كند، اگر بيقين ]بيقين/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: يقين.[ خوب است مى‌كُنَد و إلّا نمى‌كُنَد، يا آنكه اگر گمان به كسى بَرَد كه با او بد كرده است در مقامِ بدى درنمى‌آيد به مجرّدِ شك يا گمان، و مى‌گويد كه شايد ديگرى كرده باشد يا به ديگرى گفته باشد و عفو مى‌كُنَد اگر يقين شود كه او كرده است يا به او گفته است.

بَعِيدًا فُحْشُهُ: دور است فُحْش از او ]از او/ چُنين است «ر». «ن»: او. «م» مخدوش است و بروشنى قرائت نمى‌گردد ولى گويا«ازو» بوده است.[.

 و فُحْش هر عَمَلى است كه بسيار قبيح باشد يا قبيح باشد ]يا قبيح باشد/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» آمده.[، چون زنا و لواط و افترا.

به هريك ازين دو ]دو/ در «م» مخدوش است و بروشنى قرائت نمى‌شود. در «ن» به إزاىِ عبارتِ «به هر يك ازين دو» كه از بُن ندارد، اين عبارت را دارد: «و غالبا وغالبا بر گفتار زشت اطلاق مى‌كنند».[ يعنى ]يعنى/ «ر» و «ن» و «م»: يعنى. احتمال دارد «معنى» بوده و تصحيف شده باشد.[ نمى‌كُنَد و گمان به او نمى‌رود كه قبيحى ازو صادر شود  چون ازو بعيد است.

و در أمالى: بَعِيدًا جَهْلُهُ يعنى جهل ازو ]ازو/ «ر»: از او. «م» ندارد. ضبطِ نص بنا بر «ن» است.[ دور است چون عالِمست ]چون عالمست/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ يا سَفاهت و مجادله نمى‌كُنَد ]نمى‌كُنَد/ ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است. «ن»: نمى‌كنند.[ در هيچ باب خصوصا ]خصوصا/ ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است. «ن»: خصوصًا.[ در مباحثه علوم چنانكه دَأْبِ ]دَأْبِ/ «ن»: + اهل. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ طَلَبه ]«طَلَبه (=طالبانِ علومِ دينى)»، جمعى است كه فارسى‌زبانانِ متأخّر به جاىِ مفرد استعمالكرده‌اند و ماتِن ـ عليه الرّحمة ـ در همان معناىِ أصلى به كار بُرده است.[ است الحال ]الحال/ «ن»: + و. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[، بلكه هميشه بوده است!

لَيِّنًا قَوْلُهُ: به نرمى و هموارى گفتگو مى‌كُنَد ]مى‌كُنَد/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است. «ن» و «ر»: مى‌كنند.[، خصوصا ]خصوصا/ ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است. «ن»: خصوصًا.[ با خصم، سيّما ]سيّما/ يعنى: به ويژه.[ با كسانى كه اميد باشد كه قبول كُنَند حَق را.

غائِبًا ]غائبًا/ ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است. «ن»: غالبًا.[ مُنْكَرُهُ حَاضِرًا مَعْرُوفُهُ: بدىِ او غايب باشد و ]و/ در «ن» و «ر» هست. در «م» از روىِ عكسِ موجود نزدِ ما نمى‌توان تشخيص داد كه هست يا نه.[ خوبىِ او حاضر باشد، يعنى هرچه مخالفِ عقلِ صريح و شرعِ صحيح باشد ازو صادر نشود در قول و فعل، و هرچه حَسَن باشد نزدِ عقلِ كامل و در ]در/ «ر» ندارد ولى در «ن» و «م» آمده است.[ شريعتِ غَرّا ازو واقع شود. مُجْمَلا ]مجملا/ در «ن» و «ر» هست. در «م» از روىِ عكسِ موجود پيدا نيست كه هست يا نه.[، واجبات ومندوبات را به جا آورَد و محرّمات و مكروهات بلكه مباحات را ]را/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «م» و «ن» آمده است.[ نيز نكُنَد.

و ممكن است كه مُراد از «مُنْكَر» ]منكر/ «ر»: خلق. ضبطِ نص موافقِ «م» و «ن» است.[، بدى با خَلق باشد، و مقصود از ]از/ در «ر» بالاى سطر با رمزِ «خ» افزوده شده ولى در «م» و «ن» در متن آمده است.[ «معروف»، نيكوئى با ]با/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: به.[ ايشان باشد كه بدىِ او به كسى ]كسى/ ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ر». «ن»: كس.[ نرسد و نيكىِ او به همه كس رسد.

و در أمالى به زيادتى صَادِقًا قَوْلُهُ حَسَنًا فِعْلُهُ: سخنِ او راستست ]راستست/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: راست.[ و فعلِ او نيكو ]نيكو/ چُنين است در «م». «ن»: نيكوى. «ر»: نيكو باشد.[ .

مُقْبِلاً خَيْرُهُ مُدْبِرًا شَرُّهُ: خوبىِ او إقبال كرده است و ]و/ در «ر» از قلم افتاده است ولى در «م» و «ن» آمده.[ بدىِ او پشت كرده است؛ يعنى صفاتِ رذيله و أعمالِ قبيحه را ]را/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «ن» و «م» آمده است.[ از خود دور كرده ]كرده/ «ر»: + است. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ و أخلاقِ حَسَنه و أعمالِ محبوبه او در تَزايُد باشد روز به روز و ساعت به ساعت. پس هرگاه چُنين شده باشد چه گُنجايش دارد كه بدى با أَحَدى بكُنَد يا نيكى كه ممكن باشد با خَلق نكُنَد؟ ـ كه به منزله دليلِ مطلوبِ سابق باشد؛ و ممكن است كه نتيجه آن باشد كه هركه با خَلقِ إلهى بدى نكُنَد ونيكى كُنَد، حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ بديهاىِ او را زايل كُنَد يا مُبَدَّل سازد به حَسَنات وحَسَناتِ او را مضاعف گردانَد ]گردانَد/ «ر»: نكرداند. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است. «ن»: + كما قال تعالى. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[؛ أُولئِکَ ]أولئک/ «ر» + الّذين؛ اين افزونه در «م» و «ن» نيامده است.[ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ]قرآن كريم، س 25 ى 70. البتّه در قرآن «فَأُولئِکَ» است.[؛ أُولئِکَ لَهُمْ جَزَآءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا ]قرآن كريم، س 34، ى 37. البتّه در قرآن «فَأُولئِکَ» است.[.

فِى الزَّلاَزِلِ وَقُورٌ وَ ]و/ در «ن» نيامده. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ فِى الْمَكارِهِ صَبُورٌ : در بلاها ]بلاها/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: بلا.[ و مصائب ]مصائب/ «م» و «ن»: مصايب. ضبطِ نص، موافقِ «ر» است.[ و مِحَن، مثلِ فوتِ فرزندان ]مثلِ فوتِ فرزندان/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «م» و «ن» آمده است.[، با وقار است و از جا به در نمى‌آيد، و در محنتها و مشقّتها ـ مثلِ فقر و فاقه ـ ، با صبر و شكيبائى است.

و ممكن است كه مراد از «زَلازِل»، شُكوك باشد در اعتقادات و أمثالِ آن، و مراد از «مَكارِه»، سايرِ بلاها باشد؛ يا مُراد از «زَلازل»، مُضِلّاتِ فِتَن باشد چنانكه ]چنانكه/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: چنانچه.[ أصحابِ كِبار مانندِ عَمّار و هاشم ]عمّار و هاشم/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: عباد بن هاشم.[ و أبوذر و سَلْمان و مِقْداد و حُذَيْفه و جابِر و أَبوأَيّوب باوقار بودند و جمعى كثير نيز ]نيز/ تنها در «ر» آمده است. در «م» و «ن» نيست.[ خارجى شدند ]خارجى شدند/ چُنين است در «م» و «ن». در «ر» نيامده است.[؛ و تعميم أولى است كه شاملِ همه باشد و همچنين مَكاره أعمّ از بلاها و تكاليفِ شاقّه باشد چُنانكه منقول است كه : «حُفَّتِ ]حُفَّتِ/ ضبطِ نص موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: خُفَّةِ.[.

الْجَنَّةُ بِالْمَكارِهِ وَالنَّارُ بِالشَّهَواتِ» ]مقايسه كنيد با: نهج‌البلاغه، ط. شهيدى، خطبه 176 (ص 182)؛ و: المَجازات النَّبَويّة، ص 349، ش 305؛ و: مرآة العقول، 8/ 132؛ و: روضة الواعظين، 2/ 358؛ و: أصولِ كافى (ط.كمره‌اى)، 4/ 264؛ و: فيض القدير، 3/ 473 و 474؛ و: أحاديث و قصصِ مثنوى،ص 203؛ و: كشف الخفاء، 1/ 322؛ و: فرهنگِ مأثوراتِ متونِ عرفانى، ص 221، ش 80.[ يعنى: راهِ بهشت همه مشقّت و محنت است و راهِ جهنّم همه مُشْتَهَياتِ ]مشتهيات/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: مشبهات.[ جسمانى و لذّاتِ نَفْسانى است. و صبرِ بسيار مى‌بايد تا اين راهها به سَر آيد به تَركِ جميعِ مُشْتَهَيات و مَحبوبات و مُرادات و صَبر بر ]بر/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: و.[ طاعات و عبادات و رياضات.

وَ فِى الرَّخَاءِ شَكُورٌ : و در رفاهيت ]رفاهيت/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: رفاهيّت.[ و نعمت شكرِ بسيار مى‌كُنَد و در نعمتها مُنْعِمِ حقيقى را فراموش نمى‌كُنَد و همه أعضا و جوارح را در همه أحوال به عبادت و طاعت مشغول كرده است.

لا يَحِيفُ عَلَى مَنْ يُبْغِضُ وَ لاَيَأْثَمُ فِيمَن يُحِبُّ: ستم نمى‌كند بر دشمنانِ خود هرچند بديها به او كرده باشند و ]باشند و/ در «م» مخدوش است و بروشنى قرائت نمى‌گردد.[ از جهتِ دوستانِ خود به معصيت نمى‌افتد ]نمى‌افتد/ چُنين است در «م» و «ن». «ر»: نمى‌افتند.[ كه اگر دشمنِ او دعوى بر دوستِ او داشته باشد جانبِ دوست را نمى‌گيرد اگر حق با دشمن باشد ]كه اگر دشمنِ او… حق با دشمن باشد/ در «ن» نيامده است.[ و اگر دشمنِ او دعوى ]دعوى/ در «ن» نيامده.[ بر دوستِ او ]او/ «ن»: + دعوى.[ داشته باشد و او گواهِ دشمن باشد ]و اگر دشمنِ او دعوى بر دوست… گواه دشمن باشد/ چُنين است در «م». «ر»: و اكر كواه باشد بر دوست. تفاوتهاىِ «ن» پيشتر مذكور شد.[ از جهتِ دشمن گواهى مى‌دهد مگر آنكه دانَد كه دوست پريشان است و اگر بر او شهادت دهد او را حبس خواهند نمود و آزار خواهند داد درين صورت ]درين صورت/ در «ن» آمده است. ولى در «م» و «ر» نيامده.[ گواهى نمى‌دهد چنانكه روايات ]روايات/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: روايت.[ وارد ]وارد/ در «م» و «ر» چُنين است. «ن»: واقع.[ شده است و درين صورت جانب نگرفته است بلكه به فرمانِ إلهى عمل نموده است در عدمِ أداىِ شهادت.

و در أمالى اين زيادتى هست كه: چيزى كه حق ندارد ]چيزى كه حق ندارد/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: چون حقّى بر كسى ندارد.[ دعوى نمى‌كند و اگر كسى ازو چيزى ]ازو چيزى/ «ر»: جيزى از او. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ طلب داشته باشد إنكار نمى‌كُنَد.

يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبلَ أَن يُشْهَدَ عَلَيْهِ: اعتراف مى‌كُنَد به حقّى كه از كسى نزدِ او باشد پيش از آنكه گواهان گواهى دهند كه او را مى‌بايد داد؛ چون نمى‌خواهد كه حقِّ كسى را ببَرَد.

لا يُضَيِّعُ مَا اسْتُحْفِظَ: ضايع نمى‌كُنَد چيزى را كه به او مى‌سپارند خواه مال و خواه أسرار.

وَ لاَ يَنْسَى مَا ذُكِّرَ: و فراموش نمى‌كُنَد چيزى را كه به يادِ او ]او/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ آورده باشند ]باشند/ «ر»: باشد. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ به نصايح و مواعظ، بلكه جميعِ ]جميع/ «ن» ندارد.[ نصايحى كه حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ خَلق ]خلق/ «ن»: حق. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ را به آن ]آن/ در «م» چُنين است. «ن»: انها. «ر»: او.[ نصيحت كرده است يا حضراتِ أنبيا ]أنبيا/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: انبياء.[ و أئمّه ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهم ـ يا علما فرموده‌اند ]فرموده‌اند/ «ر»: + هم. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ همه را در خاطر ]خاطر/ «ن»: خواطر. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ دارد، تا جوابِ نَفْس و شَيْطان ]شيطان/ «ر»: + را. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ توانَد گفت اگر ]اگر/ «ن»: كه. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ او را وسوسه كُنَند ]كنند/ «ر»: كند. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ به مخالفتى.

وَ لاَيُنابِزُ بِالاَلْقابِ: و لَقَب‌هاىِ بد نمى‌گويد مؤمنان را، اگرچه به آن مُلَقَّب شده باشند ـ مثلِ خر و گاو كه أهلِ عراق و ]عراق و/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ شام يكديگر را به آن مُلَقَّب ساخته‌اند.

و در أمالى ست كه: زيادتى نمى‌كند بر هيچ كس به ظلم و ناحق و رشكِ كسى ]كسى/ «ن»: كس. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ نمى‌بَرَد و در خاطرش ]خاطرش/ «ن»: خواطرش. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ خطور نمى‌كُنَد حَسَدِ كسى.

وَ لاَ يُضَارُّ بِالْجَارِ ]بالجار/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: بِالجارِّ.[: و ضرر به همسايه نمى‌رسانَد؛ بلكه نفعش به ايشان مى‌رسد.

و غالب آنست كه مراد از «جار» كسى است كه دخيلِ كسى شود و پناه به او ]به او/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ بَرَد زيرا كه لازم است حقِّ جار ]حقِّ جار/ در «ر» از قلم افتاده بود. از «ن» و «م» افزوده شد.[ مانندِ جان و اگر كسى خواهد كه بناحق برو ]برو/ ضبطِ نص، بنا بر «م» است. «ر»: بر او. «ن»: ندارد.[ ستمى ]ستمى/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: ستم.[ كُنَد نگذارَد و مددِ او كُنَد، و تَركِ مَدَد، ضَرَر است.

وَ لاَيَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ ]بالمصائب/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: بالمصايب.[: و خوشحالى نمى‌كند به سببِ مصيبتها ]مصيبتها/ «ن»: مصيبتهائى. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ كه بر دشمنانش نازل مى‌شود.

و هركه شماتت كند بر أحدى البتّه برو نازل مى‌شود آنچه بر آن شخص نازل شده است.

و در أمالى اين زيادتيها ]زيادتيها/ «ر»: زيادتى. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ هست كه: سرعت مى‌كُنَد در راهِ حق چُنانكه حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ فرموده است كه ]كه/ در «ن» و «ر» نيامده ولى در «م» هست.[: «وَ سَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّكُمْ» ]قرآنِ كريم، س 3، ى 133.[ يعنى زود به‌جا آوريد هر چه موجبِ مغفرتِ پروردگار است مانندِ ]مانند/ در «ن» نيامده است.[ توبه و سايرِ عبادات. أدا كننده ]أدا كننده/ «م»: ادا كنند و. ضبطِ نص، موافقِ «ن» و «ر» است.[ أمانات ]أمانات/ «ر»: امانت. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ است كه به او بسپارند خواه أموال باشد و خواه غيرِ آن. أمر مى‌كند مردمان را به آنچه خوب است و نهى مى‌كُنَد ]مردمان را… نهى مى‌كند/ در «ن» نيامده است.[ ايشان را از هرچه بد است. داخل نمى‌شود در كارها به نادانى بلكه تأمُّل مى‌كند اگر خوب است به حسبِ حال و مآل شروع در آن مى‌كُنَد، و إِلّا فَلا، و از آنچه خوب است ]حال و مآل… خوب است/ در «ن» نيامده.[ بيرون نمى‌روَد ]نمى‌رود/ «ر»: + و. اين افزونه در «ن» و «م» نيست.[ به سببِ عجز يعنى ]يعنى/ چُنين است «م» و «ن». «ر»: بلكه.[ مَهْما أَمْكَن آنچه خوب است ]آنچه خوب است/ در «ر» مُكَرَّر نوشته شده است.[ تَرك نمى‌كُنَد.

إِنْ صَمَتَ لَمْ يَغُمَّهُ ]لَمْ يَغُمَّهُ/ «م»: لَمْ يَغُمُّهُ.[ صَمْتُهُ ]صَمْتُهُ/ در «ر» از قلم افتاده است ولى در «م» آمده. «ن»: صُمْته.[: اگر خاموش] خاموش/ «م» و «ر»: خواموش. ضبطِ نص، موافق است با «ن».[ باشد خاموشى او را مغموم نمى‌سازد بلكه در حالتِ ]خاموشى… در حالت/ در «ر» از قلم افتاده است. ضبطِ نصِّ ما، بنا بر «ن» و «م» است.[ خاموشى ]خاموشى/ «ر»: خواموشى. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ن».[ در ذكر و فكرِ إلهى است.

و در أمالى ست كه: اگر سخن كُنَد سخنِ بد نمى‌گويد ]نمى‌گويد/ «ن»: نميكند. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ يا بى‌فكر سخن نمى‌گويَد ]يا بى فكر سخن نمى‌گويد/ در «ن» نيامده است.[ تا خطا كُنَد.

وَ إِنْ ضَحِکَ لَمْ يَعْلُ صَوْتُهُ: و اگر خنده كُنَد آوازش به خنده بلند نمى‌شود يا چُنان نمى‌شود كه كسى صداىِ خنده او را بشنود بلكه اگر او را ]اگر او را/ «ن» و «م» چُنين است. «ر»: او را اكر.[ عجّبى دست دهد ]دهد/ در «م» از قلم افتاده است ولى در «ن» و «ر» هست.[ تَبَسُّم مى‌كُنَد.

و در أمالى هست ]هست/ «ن»: است. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ كه قانع است ]است/ «ن»: شده. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ به آنچه مُقَدَّر ]مُقَدَّر/ چُنين است «ن» و «ر». «م»: مقدور.[ شده است از جهتِ او و خشم او را از جا بدر نمى‌آورَد ]بدر نمى‌آورَد/ ضبطِ نص، موافقِ «ن» است. «م»: درنمى‌آورد. «ر»: بدر نميرود.[ و هواهاىِ نَفْسانى بر او غلبه نمى‌كُنَد و بُخل بر او غلبه نمى‌كُنَد ]و بخل بر او غلبه نمى‌كند/ در «ن» نيامده است.[ و طمع نمى‌كُنَد در هرچه او را نيست، خواه مال و خواه كمال، مثلِ طَمَع ]طمع/ در «ن» نيامده است.[ در أحوالِ أنبيا ]أنبيا/ «ر»: انبياء. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ و أئمّه ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ ـ ؛ و اگر با مردمان مخلوط مى‌شود از جهتِ تعلّمِ علوم است، و اگر خاموش ]خاموش/ «ر» و «م»: خواموش. ضبطِ نص موافق است با «ن».[ مى‌شود و جواب نمى‌دهد مباحثه أهلِ جَدَل را، از جهتِ آنست كه سالم باشد از شَرِّ ايشان، و اگر سؤال مى‌كُنَد از جهتِ آنست كه بفهمد نه به واسطه غلبه بر طَلَبه و اگر بحث كند از جهتِ آنست كه ]بفهمد نه به واسطه… از جهت آنست كه/ در «ن» و «ر» نيامده است. بنا بر «م» ضبط شد. [ خوب ظاهر شود بر او، نه از روىِ جَدَل ]نه از روى جدل/ در «م» و «ن» هست. ولى در «ر» از قلم افتاده است.[، و گوش نمى‌دهد به شنيدنِ أحاديث تا به آن فخر كُنَد ]تا به آن فخر كند/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: از براى فخركردن.[ بر جاهلان، يا ]يا/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: و.[ نصب نمى‌كُنَد خود را به واسطه قضا يا فتوى يا تدريس از جهتِ حُبِّ جاه تا به آن افتخار نمايد بر ديگران و تكلّم نمى‌كند در علوم تا تكبّر و تَجَبُّر كُنَد بر ديگران.

وَ إِن بُغِىَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتَّى يَكُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِى يَنْتَقِمُ لَهُ : و اگر بر او ستم و زيادتى كُنَند ]كنند/ «ن» و «م» چُنين است. «ر»: كند.[.

صبر مى‌كُنَد ]مى‌كُنَد/ «م»: مى‌كنند. ضبطِ نص، موافقِ «ن» و «ر» است.[ تا حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ انتقامِ او را از دشمنانِ او بكَشَد در دُنيا يا عقبى؛ هر كدام كه حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ از جهتِ او أَصلَح دانَد.

نَفْسُهُ مِنْهُ فِى تَعَبٍ وَالنَّاسُ مِنْهُ فِى رَاحَةٍ: خود از خود در تَعَب و مَشَقَّت است يعنى نَفْسِ ناطقه او نَفْسِ أمّاره او را كه بَدَن باشد هميشه ]او نفس أمّاره او… هميشه/ «ن»: كه نفس اماره باشد هميشه بدن را. ضبطِ نص، بنا بر «م» و«ر» است.[ به رياضاتِ شاقّه و مجاهداتِ عظيمه ]عظيمه/ چُنين است «ن» و «م». «ر»: عظيمة.[ مى‌دارد تا نَفْسِ أمّاره مطمئنّه شود و مردمان از شَرِّ او ايمن شوند؛ يا آنكه چُنان گرمست در مجاهدات كه كجا فرصت مى‌شود او را كه آزارِ مردم دهد؛ يا هميشه خود را ]را/ «ن» و «ر» چُنين است. «م»: در.[ وقفِ مؤمنان كرده است و تَعَبها مى‌كشد تا مردمان در راحت باشند.

أَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ وَ أَراحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ: خود را به تَعَب داشته است از جهتِ آخرتِ خود و مردمان را به راحت ]به راحت/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ انداخته است از خود. ممكن است كه بيانِ كلامِ سابق باشد به معانىِ سابقه يا مُراد اين باشد كه كارهاىِ خود را كه نافع است از جهتِ عاقبتِ دنيا و آخرت خود مى‌كُنَد و به مردمان نمى‌گُذارَد و نمى‌گويد ]و نمى‌گويد/ در «ر» از قلم افتاده است. «ن»: نمى‌گويد. ضبطِ نص، موافقِ «م» است.[ كه ايشان كُنَند ]كُنَند/ «ر»: بكنند. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[: خود حج مى‌كُنَد تا ديگرى از جهتِ او حج ]او حج/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ نَكُنَد و خود نمازهاىِ خود را به جا مى‌آورَد تا بعد ازو وَلَدِ أكبر ـ يا: مُطلَقِ وارث، بر قولى ديگرـ نكنند و به راحت باشند ]بعد ازو وَلَد… باشند/ ضبطِ نص، موافق است با «م». ضبطِ نصِّ «ن» نيز چُنين است با اينتفاوت كه به جاىِ «به راحت»، «در راحت» دارد. «ر»: ديگران به جا نياورند.[ يا مثلا ]مثلا/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» از قلم افتاده است.[ خشمِ خود را ]را/ «ن»: + كه. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ از جهتِ ثوابِ آخرت ]آخرت/ «ن»: + است. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ فرو مى‌خورَد تا ضَرَرش به ديگران نرسد، وَ عَلَى هذَا الْقِياس.

بُعْدُهُ ]بُعْدُهُ/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است. «ن»: بَعْده. «ر» مَشكول نيست.[ عَمَّن تَباعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ ]نَزَاهَةٌ/ «ر»: + و. «م» و «ن» اين افزونه را ندارند.[: دورىِ او از كسى كه دورى مى‌كُنَد از او از جهتِ تَركِ باطلست و عِرضِ خود حفظ نمودن ]عرضِ خود حفظ نمودن/ «م» چُنين است. «ن»: عرض حفظ نمودن. «ر»: حفظ نمودن عرض خود.[، يعنى با جمعى نمى‌نشيند كه نشستن با ايشان ضَرَر داشته باشد ]باشد/ در «ن» نيامده. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ به ]به/ «ر»: يا. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ آنكه او را به معصيت اندازند ]اندازند/ «ر» و «ن» چُنين است. «م»: اندازد.[ و اگر مبتلا نشود ]نشود/ «ر»: نشوند. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ أقلِّ مراتب بدنامى هست ]هست/ «ر»: است. ضبطِ نص موافقِ «م» و «ن» است.[ و سببِ فِسقِ ديگران مى‌شود كه گمانِ بد بَرَند ]برند/ «ن»: ببرند. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ به او. پس اگر تَركِ مصاحبتِ ايشان ]ايشان/ در «م» و «ن» آمده است ولى در «ر» از قلم افتاده.[ كُنَد ]كند/ «ن»: + براى. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ محضِ رضاىِ إلهى است.

وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ ]مِمَّن/ «ن» ندارد. «ر»: مما. ضبطِ نص، موافقِ «م» است.[ دَنا مِنْه لِينٌ وَ رَحْمَةٌ: و نزديكىِ او به هركه نزديكى كُنَد محضِ نرمى ومرحمتست ]مرحمتست/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: رحمتست.[ و عينِ گرمى و ]گرمى و/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ مهربانى و تواضع است لِلّهِ تَعالى.

لَيْسَ تَباعُدُهُ بِكِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ وَ لاَ دُنُوُّهُ بِمَكْرٍ وَ خَدِيعَةٍ : دورىِ او ]او/ در «م» و «ن» هست. ولى در «ر» از قلم افتاده است.[ از خَلق از روىِ تكبّر ]تكبّر/ چُنين است در «م» و «ن». در «ر» از قلمِ كاتِبِ أصلى افتاده و سپس در هامش به خطّى ديگر افزوده شده است: «كبر صح ظ». «م»: + و بزرگى. اين افزونه در «ر» و «ن» نيست.[ و بزرگوارى ]«بزرگوارى» ـ در اينجا ـ بارِ معنائىِ منفى دارد.[ نيست چُنانكه أبناىِ ]أبناى/ چُنين است در «ن» و «ر». «م»: ابناء.[ دنيا ]/ دنيا/ «ر»: زمان. ضبطِ نص موافقِ «م» و «ن» است.[ يكدگر ]يكدگر/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است. «ن»: يكديكر. «ر»: هريک ديكرى.[ را نمى‌بينند كه هر يك مى‌گويند ]نمى‌بينند… مى‌گويند/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: نمى‌بيند.[ كه أوّل او ]او/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: او را.[ مرا ]مرا/ «ن»: را. ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ر» است.[ ببيند تا من او را ببينم و حال آنكه حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ كبريا و عظمت را ]را/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» هست.[ مخصوصِ خود گردانيده است كه: «الْكِبْريَآءُ ردائى وَ الْعَظَمَةُ إِزارى» ]حديثى قُدسى است كه نزدِ متصوّفه شهرت و تداولِ فراوان داشته است (نگر: فرهنگِمأثوراتِ متونِ عرفانى، ص 374 و 375). و البتّه در حديثنامه‌هاىِ بَس ‌كهن نيز آمده است (نگر: كشف الخفاء، ط. خالدى، 2 / 98). نيز نگر: أحاديث و قصصِ مثنوى، ص 400.[ يعنى ]يعنى/ در «ر» آمده است ولى در «م» و «ن» نيامده.[:  بزرگوارى به منزله رداء ]رداء/ «ر»: رداى. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ من است و عظمت و بزرگى به منزله جامه زيرينِ من است؛ و دور نيست كه مُراد از عظمت، بزرگىِ ذات و صفاتِ ذاتيّه باشد، و مراد از بزرگوارى، بزرگىِ صفاتِ أفعال باشد مانندِ خالِق و رازِق ]از براىِ فهمِ بهترِ اين حديث، ملاحظه پاره‌اى رواياتِ «باب‌الكبرِ» بِحارالأنوار و برخی انديشيده‌هاىِ محدِّثانِ مسلمان حولِ مضامينِ آن كه در بياناتِ بحار هست، نافع است. از جمله نگر: بحار، 70 / 210 و 213 ـ 215.[ .

 و نزديكىِ او به هركه كُنَد نه از روىِ مَكْر و حيله و چاپلوسى است مانندِ خامْطَمَعان كه مثلِ سگ دُم جُنبانند كه شايد درهمى يا دينارى به او ]به او/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» هست.[ دهند. تا اينجاست عبارتِ نهج‌البلاغه ]نهج‌البلاغه/ چُنين است «م» و «ن». «ر»: نهج‌البلاغة.[.

و در أمالى هست كه: بلكه او متابعت مى‌كُنَد طريقه أنبيا و أوصيا و سايرِ خوبانى را ]را/ «ر» و «ن» ندارد. ولى در «م» هست.[ كه پيش از ]از/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» هست.[ او بوده‌اند و همچنين او ]او/ در «م» و «ر» هست ولى «ن» ندارد.[ پيشواست جمعى را ]را/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» هست.[ كه بعد از او آيند از خوبان ]از خوبان/ در «ر» مُكَرَّر كتابت شده است.[.

پس ]پس/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ هَمّام نعره زد و روحِ او ]روح او/ چُنين است «م» و «ن». «ر»: روحش.[ به أرواحِ مُتَّقيان واصل شد. پس حضرت فرمودند كه: واللّه مضايقه من ]من/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ در أوّل به سببِ اين ]اين / «ن»: ان. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ بود كه مى‌ترسيدم كه تاب نياورَد و بروَد.

چنين ]برود چنين/ «ن»: برو. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ تأثير مى‌كُنَد نصيحتهاىِ كامل در ]در/ «ن»: و. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ جمعى كه مادّه قابل داشته باشند. پس يكى از خوارج يا جاهلان كه حاضر بود گفت: چرا با تو نكرد؟ اى پادشاهِ مؤمنان! حضرت فرمودند كه ]فرمودند كه/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: فرمود.[: واى بر تو! بدرستى كه هر عمرى وقتى دارد كه از آن تجاوز نمى‌كُنَد و هر أجلى را سببى است كه غيرِ آن نمى‌شود. ديگر چُنين سخن ]سخن/ در «م» و «ن» آمده است. ولى در «ر» نيامده.[ مَكُن مطلقا ]مطلقا/ چُنين است «ر» و «م». «ن»: مطلقًا.[ ـ يا: نزدِ ]نزد/ در «ر» و «ن» آمده است ولى در «م» از قلم افتاده.[ پيشوايانِ راهِ ]راه/ در «م» و «ن» آمده است ولى در «ر» نيامده.[ دين و واصلانِ حقّاليقين. بدرستى كه اين سخن ]سخن/ «ر»: + بد. اين افزونه در «م» و «ن» نيامده است.[ را شيطان بر زبانِ تو ]تو/ «ر»: او. ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ن» است.[ جارى ساخت.

بدان كه مذكور شد سابقا كه اختلافى هست بين الرّوايات و بعيد نيست كه دو هَمّام باشد يكى از صفاتِ مؤمنان سؤال كرده باشد و يكى از صفاتِ متّقيان يا در يك ]يك/ تنها در «ر» آمده است. در «م» و «ن» نيست.[ مجلس از هر دو سؤال كرده باشد ]باشد/ «ر»: باشند. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[؛ و چون مذكور شد روايتِ نهج ]نهج/ چُنين است «م» و «ن». «ر»: نهج‌البلاغة.[ و ]و/ «ن»: + در. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ أمالى كه قريب به آن بود و روايتِ كُليْنى ]كلينى/ «ر»: + كه. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ مُشتَمِل بود بر صفاتِ بسيار و همه را بيان‌كردن نزدِ عَجَم به زبانِ فارسى مُكَرَّر مى‌نمايد أمّا در زبانِ عرب إشارات و دلالاتِ بسيار هست كه همه‌كس به كُنْهِ آنها نمى‌رسند ]نمى‌رسند/ «ر»: نمى‌رسد. ضبطِ نص موافقِ «م» و «ن» است.[، به خاطر رسيد كه هرچه صريحا ]صريحا/ «ن»: صريحًا. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ مذكور نشده باشد ترجَمه‌اش را بيان كُنم تا همه‌كس بهره‌مند شوند.

پس در كافى مذكور است كه:

حضرت در جوابِ هَمّام فرمودند كه: مؤمن، اوست عاقل فهيم دقيق‌الطّبع، رويش خندانست و دلش گريان، و تابِ تحمّلِ بلاها دارد به صبر و شكر، و نَفْسِ أمّاره را مطيع و مُنقادِ روحِ مقدّسه كرده يا متواضع است بسيار يا هميشه مخالفتِ نَفْس را شعارِ خود ساخته، و از هرچه عاقبتِ او فناست خود را ازان بازداشته است، و راغب گردانيده است نَفْسِ خود را به هرچه خوب است. كينه ندارد، و حَسَدِ كسى نمى‌بَرَدـو حَسود كسى است كه نتوانَد نعمت را بر محسود ديدن و اگر مِثْلِ آن را خواهد از حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ ]و تعالى/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» هست.[ او غِبْطه ]او غبطه/ در «ر» مكرّر كتابت شده است.[ دارد ]دارد/ «ن»: + است. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[، نه حَسَد، و غبطه بد نيست ]درباره سه مفهومِ أخلاقىِ قَريب المَنْشَأ، يعنى «حَسَد» و «غِبطه» و «مُنافَسَه»، نگر: الذّريعةإلى مكارم الشّريعة، افستِ شريفِ رضى (قم)، ص 348؛ و: بحارالأنوار، 70/238 و 70/239. نيز مقايسه شود با: معراج السّعادة، چ هجرت، ص 443.[. و مؤمن سبك نيست، بلكه سنگين است ]بلكه سنگين است/ در «ر» از قلم افتاده است ولى در «ن» و «م» هست. «ر»: + و. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[، زود از جا به ]به/ در «م» نيست ولى در «ر» و «ن» هست.[ در نمى‌آيد و تا تفكّر در عاقبتِ چيزى ]چيزى/ «ن»: او چيز. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ نَكُنَد متوجّهِ آن ]آن/ «ن»: + چيز. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ نمى‌شود ]نمى‌شود/ «ن»: و. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ . دشنامْدهنده نيست.

عيب‌كننده ]عيب كننده/ چُنين است «م» و «ن». «ر»: غيبت كننده.[ نيست ]نيست/ چُنين است «م» و «ن». «ر»: و.[. غيبت‌كننده نيست ]نيست/ چُنين است «م» و «ن». «ر»: را.[. خوش ندارد بلندمرتبگىِ دنيوى را و ]و / چُنين است «م» و «ن». در «ر» نيامده است.[ دشمن مى‌دارد ريا ]ريا/ «ر»: و ريا. «م»: دريا. «ن»: سمعه.[ را ]را/ «ر»: + دشمن مى‌دارد. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ كه خوديا ديگرى ذكر كُنَند ]كنند/ «ن»: كند. «ر»: كننده. ضبطِ نص، موافقِ «م» است.[ خوبيهاىِ او را ]را/ «ر»: باشد. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[. هميشه مَغْموم و مَهْموم است. به سببِ تفكّر در أهوالِ ]أهوال/ «ن»: احوال. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ قبر و أحوالِ قيامت و بهشت و دوزخ.

خاموشىِ ]خاموشى/ «ر»: و خواموشى. ضبطِ نص موافقِ «م» و «ن» است.[ او بسيار است، و صاحب وقار و طمأنينه است. به ]به/ در «ر» از قلم افتاده است ولى در «م» و «ن» هست.[ ذكرِ إلهى بسيار ذكر ]ذكر/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «م» و «ن» آمده.[ مى‌كُنَد، و شكيبائى و صبرِ او بسيار است، و شكر و حمدِ او بيشمار است] است/ «ر»: + و. «م» و «ن» اين افزونه را ندارند.[. هميشه در فكر و غمِ آخرت ]آخرت/ در «ن» و «ر» چُنين است. «م»: اخر.[ است، و هميشه از فقر و فاقه خود خوشحال است ]است/ «ر»: + و. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[. هموار و نرم است، و عهدى كه مى‌كُنَد با خدا و خَلق بران راسخ است. آزارش اندك است ـ . يعنى به هيچ‌كس آزارش نمى‌رسد و اگر رسد به خود مى‌رساند ]مى‌رساند/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: مى‌رسد.[. دروغ نمى‌گويد و دروغ بر كسى نمى‌بَندَد تا بر او دروغ نَبَندَنْد و پرده ناموسِ ]احتمالاً مرحومِ مجلسى در كاربُردِ تعبيرِ «پرده ناموس»، متأثّر از گلستانِ سعدى است؛ والعِلمُ عِندَاللّه.[ مؤمنان را نمى‌درَد تا پرده‌اش را ]را/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» نيامده است.[ ندرَند. خنده‌اش مانندِ خنده أهلِ حماقت نيست، و اگر غضبناك شود از جا ]جا/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» هست.[ درنمى‌آيد.

خنده‌اش تبسّم است، و سؤالش تعلّم است، و مكرّرگفتنِ ]گفتن/ «ن»: سؤال كردن. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ او از جهتِ فهميدن است.

علمش بسيار است، و حِلْمش بزرگ ]بزرگ/ «ن»: + است. «ر»: + و. هيچيك از اين دو افزونه در «م» نيست.[. رَحْمَش بسيار است. بُخل ]بخل/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: كينه.[ نمى‌ورزد، و شتاب نمى‌كُنَد، و دلتنگ نمى‌شود، و خوشحالىِ بسيار نمى‌كند ]دلتنگ نمى‌شود و خوشحالىِ بسيار نمى‌كند/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» از قلم افتاده.[. اگر حكم كُنَد و قضا برسد، ]و قضا برسد/ ضبطِ نص، موافقِ «م» است. «ن»: و قضا پرسد. «ر» ندارد.[ جانبِ أَحَدى را ]را/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» هست.[ نمى‌گيرد و ]و/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» هست.[ به علمِ خود عَمَل مى‌كند. نَفْسِ او از سنگ سختر ]سختر/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: سخت‌تر.[ است در تحمّلِ مشقّتها، و اگر منازعه كُنَد از عَسَل شيرين‌تر است به سببِ رفق و مدارا. حريص نيست بر ]بر/ «ر»: به. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ دنيا و جَزَع نمى‌كُنَد ]نمى‌كند/ در «ر» مكرّر نوشته شده.[ در ]در/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: بر.[ بلا. بامداراست ]بامداراست/ «ن»: بمداراست. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ با خَلقِ خدا. لاف نمى‌زند و ]و/ در «م» نيست ولى در «ن» و «ر» هست.[ بر خود نمى‌بَندَد آنچه ندارد و كلام را طول نمى‌دهَد و مختصر مى‌كُنَد، بلكه ]بلكه/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» هست.[ جميعِ كارهاىِ دنيوى را سَهْل گرفته به نهايت نمى‌رسانَد چنانكه دأبِ أهلِ دنيا است ]چنانكه دأبِ أهلِ دنيا است/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «م» و «ن» هست.[.

اگر ضرور شود او را منازعه در دين يا دنيا، منازعه‌اش نيكوست و اگر سهوى ازو واقع شود بازگشت مى‌كُنَد ازان به نيكوئى. ]نيكوئى/ «ر»+: و. «م» و «ن» اين افزونه را ندارند.[ اگر غَضَبناك شود عادل است ]است/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «م» و «ن» هست.[ و غَضَب سببِ عدمِ عَدالتِ او نمى‌شود ـبه خِلافِ أكثرِ عالَميان كه در حينِ غضب خَبَر از خود ندارند. اگر كسى خواهد كه با او باشد با او به رفق و مدارا سَر مى‌كُنَد. تَهَوُّر ]مى‌كند تَهَوُّر/ در «م» مخدوش است و بروشنى خوانده نمى‌شود.[ ندارد كه خود را بى‌رويّت در مهالک اندازد، و پرده ناموسِ خود و ديگران را نمى‌درد، و تكبّر نمى‌كند به أحدى و يا تكبّر ندارد ]بى رويّت… تكبّر ندارد/ در «م» و «ن» چُنين هست. «ر»: بى‌رويه در مهالک اندازد و تكبّرنمى‌كند باحدى و با تكبّر خوش ندارد. «ن»: + و. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[. مَحَبَّتش با مؤمنان خالص ]خالص/ در «ن» باشتباه مُكَرَّر نوشته شده است.[ از براىِ خداست.

عهدش استوار است و به عهدِ خود وفا مى‌كُنَد. مُشْفِق و مهربان است با خَلقِ خدا يا ]يا/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» نيامده است.[ خائف ]خائف/ «ر» چُنين است. «م»: خايف. «ن»: خالف.[ و ترسان است از خدا يا ناصحِ مؤمنان و خيرخواهِ ايشان است و از ايشان خصوصا از ]خصوصا از / در «م» و «ر» چُنين است. «ن»: خصوص.[ خويشانِ خود قطع نمى‌كُنَد و وصل مى‌كُنَد قطعِ ايشان را. صاحبِ حِلْم و بُردباريست ]بُردباريست/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: بردبار است.[. بى‌نام‌ و نشان است. پُرگو ]پُرگو/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: پركوى.[ نيست. از حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ راضى و ]راضى و/ در «ر» نيست ولى در «م» و «ن» هست.[ خُشنود ]خشنود/ «ر» و «ن»: خوشنود. ضبطِ نص، موافقِ «م» است.[ است. در عطا و بلا محافظتِ ]محافظتِ/ تنها در «ر» آمده است و در «م» و «ن» نيست.[ مخالفت مى‌كُنَد نَفْسِ أمّاره را و خواهشهاىِ نَفْسانى را. با زيردستان ]با زيردستان/ در «م» مخدوش است و درست خوانده نمى‌شود ولى عَلَى‌الظّاهر «برزيردستان» باشد. ضبطِ نصِّ ما، موافقِ «ر» و «ن» است.[ بمداراست ]بمداراست/ «ن»: بمدارا سلوک ميكند. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[، و كارى كه عَبَث باشد از او صادر نمى‌شود ]نمى‌شود/ «ر»+: و. «م» و «ن» اين افزونه را ندارند.[ .

نُصرت ‌كننده دين است. حمايت‌كننده مؤمنان است ]است/ «ر»: را. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[. پناهِ مسلمانان است. اگر مدحِ او كنند نمى‌شنوَد گوئيا ]گوئيا/ «م» چُنين است. «ن»: كويا. «ر»: و گويا كه.[ كَرَست، و طَمَع دلش را مجروح نمى‌كُنَد.

أفعالِ او موافقِ حكمتست كه عَبَث درو ]درو/ «ن»: دران. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ راه ]راه/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» هست.[ ندارد، و علومِ خود را به هر جاهلى تعليم ]تعليم/ «م»: + بلكه خبر. اين افزونه در «ن» و «ر» نيست.[ نمى‌كُنَد بلكه چنان نمى‌كُنَد ]بلكه چنان نمى‌كند/ «ن» ندارد.ولى در «م» و «ر» هست.[ كه بدانند كه مى‌دانَد. چون علم از أعظمِ عبادات است مُخْلِصا ]مُخْلِصا/ «ن»: مخلصًا. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ لِوَجْهِ اللّه تحصيلِ آن ]آن/ «ن»: او. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ مى‌كُنَد يا هر عملى را به هركس عطا نمى‌كُنَد؛ مثلا مبتدى چه مى‌دانَد أسرارِ قضا و قَدَر را بلكه كجا إدراكِ آن مى‌توانَد كرد. ]مولانا علّامه محمّد باقرِ مجلسى ـ قُدِّسَ سِرُّه ـ نيز با توجّه به مَزالِّ أقدام بودنِ مسائلِ قضاو قدر از خوض در آنها سخت نهى فرموده و حتّى نوشته است: «… كم كسى در اين مسأله ؤأفكر كرده است از فُحولِ علما و غيرِ ايشان كه گمراه نشده باشد» (عين الحيات، ط. رفيعى،ص 1117).[  بسيار مى‌گويد آنچه را ]را/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» از قلم افتاده.[ بسيار بايد گفت، و بسيار عَمَل مى‌كُنَد به آنچه مى‌گويد. دانا و دورانديش و با احتياط است. أعمال و أقوالِ ]أعمال و أقوال/ چُنين است «م» و «ن». «ر»: افعال و اعمال.[ قبيحه ازو صادر نمى‌شود ]نمى‌شود/ «ن»: + و. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[. از جا در نمى‌آيد ]درنمى‌آيد/ چُنين است «ن» و «ر». «م»: درايد.[. أُلفَت دارد با مؤمنان بى‌آنكه بارى بر ]بر/ چُنين است «م» و «ن». «ر»: به.[ دوشِ ايشان گذارَد يا آزارى به ايشان رسانَد. بسيار بخشنده است بى‌آنكه إسراف كُنَد و بى‌موقع ]بى‌موقع/ «ن»: بى‌موضع. ضبطِ نص، بنابر «م» و «ر» است.[ صَرف نمايد. غَدْر ]غدر/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ و مَكْر نمى‌كُنَد با أَحَدى. در پىِ عيبِ مردمان و بدِ ايشان نيست، و ستم به هيچ‌كس ]كس/ چُنين است «م» و «ن». «ر»: كسى.[مى‌كُنَد. با جميعِ خلايق به رفق و مدارا سَر مى‌كُنَد. سعى مى‌كُنَد در تحصيلِ قربات ]قربات/ «قُرُبات» جمعِ «قُربَة» است؛ يعنى چيزهائى كه موجبِ نزديكىِ آدمى به خدائی ـ عزَّ وَ جَلّ ـ مى‌شود.[ در دارِ دنيا. ياورِ ]ياور/ «ن»: ياداور. ضبطِ نص، بنابر «م» و «ر» است.[ ضَعيفان و بيچارگان است ]بيچارگان است/ «ر»: + عيب را مى‌پوشاند.اين افزونه در «م» و «ن» (و نيز أصلِ روايتِ كافى) نيست.[. فريادْرَسِ مَظلومان است. پَرده كسى را نمى‌درَد، و سِرِّ كسى را ]نمى‌درد و سِرِّ كسى را/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ آشكار نمى‌سازد. بلاهاىِ او بسيار است، و شكايتِ او اندك است. اگر خوبى از كسى بينَد او ]او/ «ن» و «ر» چُنين است. «م»: آن.[ را ذكر مى‌كُنَد، و اگر بدى بينَد او ]او/ «م» و «ن»: آن. ضبطِ نص، موافقِ «ر» است.[ را مى‌پوشانَد. عيب را مى‌پوشانَد ]عيب را مى‌پوشاند/ در «م» هست ولى در «ن» و «ر» اينجا از قلم افتاده. پيشتر تذكّرداديم كه «ر» اين فِقْره را لَختى جلوتر آورده بود.[ و اگر كسى ]كسى/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ سخنِ ]سخنِ/ «ر»: + بد. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ كسى نزدِ ]نزد/ «ن»: نز. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ او گويد نمى‌گذارَد و إصلاحِ آن مى‌كُنَد ]مى‌كند/ «ن»: + و. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[. اگر با او بدى كرده باشند و عذرخواهى كنند مى‌گُذَرانَد ]مى‌گُذَرانَد/ «گذرانيدن» ـ در اينجا ـ يعنى گذشت كردن و عفو و إغماض نمودن.[ و اگر با ]با/ «ن»: به. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ او ستمى كرده باشند عفو مى‌كُنَد.

تا مقدور است در خيرخواهىِ خَلْقِ خدا مى‌كوشَد، و نمى‌گُذارد كه ستمى از أَحَدى به مؤمنى برسد. همه‌كس ازو ايمنند و او نيز أمين ]أَمين/ «ر»: ايمن. ضبطِ نص، موافق است با «م» و «ن». نيز مقايسه فرمائيد با نصِّ روايتِ كافى ىِ شريف.[ است. ثابتْ قَدَم است در راهِ خدا ]خدا/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» هست.[.

پرهيزكار است. پاكيزه‌كردار است. نيكوصفات است. خدا و رسول ازو خُشنود اند و او نيز از خدا و رسول راضى و ]راضى و/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» نيست.[ خُشنود است. در هر حالى عذرِ هركه باشد قبول مى‌كُنَد، و ذكرِ خوبيهاىِ مؤمنان مى‌كُنَد و از ]و از/ در «م» ـ اشتباهًا ـ بتَكرار كتابت گرديده است.[ جهتِ خود نيز تحصيل مى‌كُنَد، و گمانِ خوبى به مردمان دارد و همه را خوب مى‌دانَد، و خود را ]را/ در «م» و «ن» هست. ولى در «ر» نيست.[ به همه عيوب متّهم مى‌دارد. ]مى‌دارد/ «ر»: + و. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ اگر دوستى كُنَد با دوستانِ خدا دوستى مى‌كُنَد و مى‌دانَد كه دوستِ خداست به بَراهينِ قاطِعه، و همچُنين دورى مى‌نمايد و دشمنى مى‌كند با دشمنانِ خدا ]خدا/ در «ر» نيامده ولى در «م» و «ن» آمده است.[ با علم و جَزْم و عَزْمِ راسخ. به سببِ نعمتهاىِ دنيوى شَعَف و خوشحالى نمى‌كُنَد ـ چون مى‌دانَد كه همه در معرضِ زوال است. تذكير و نصيحتِ عُلَما مى‌كُنَد و به يادِ ايشان ]ايشان/ «ن»: + بجا. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ مى‌آورَد آنچه را فراموش كرده‌اند، و تعليمِ جاهلان مى‌كُنَد. خاطر ازو جمع است كه هيچ ]هيچ/ «م»: هيچكس. ضبطِ نص، موافقِ «ر» و «ن» است.[ در مقامِ مَكْر وحيله يا ]يا/ «ر»: و. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ خُدعه و فريب نيست. هر سعيى ]سعيى/ «ر»: سعى. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ كه هركه كُنَد در عبادات و قُرُبات نزدِ او از سعىِ خودش خالص‌تر است، و به اعتقادِ خودش همه‌كس نزدِ او از او صالح‌تر اند. به عيبِ خود عالِم است، و مشغولِ إصلاحِ عيوبِ خود است و غَمى ديگر ندارد، و اعتماد به غيرِ پروردگارش ]پروردگارش/ «ر»: بروردكار. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ نمى‌كُنَد. مُقَرَّبِ درگاهِ إلهى است. يگانه عالَم است. يا به ]يا به/ «ر»: با. ضبطِ نص، بنا بر «م» و «ن» است.[ تنهائى عادت كرده است. مُجَرَّد است از علايقِ دُنْيَوى بلكه ]بلكه/ «ن»: يا. ضبطِ نص، بنابر «م» و «ر» است.[ أُخْرَوى يا هميشه غمِ عاقبت دارد.

دوستى مى‌كُنَد با مؤمنان از جهتِ رضاىِ إلهى، و جهاد مى‌كُنَد با دشمنانِ خدا ورسول خالصا ]خالصا/ «ن»: خالصًا. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ لِوَجْهِ اللّهِ تَعالى ]تعالى/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» هست.[ و از جهتِ تحصيلِ ]تحصيل/ در «ر» از قلم افتاده ولى در «م» و «ن» هست.[ خشنودىِ إلهى. خود ]خود/ در «ن» و «م» هست ولى در «ر» از قلم افتاده است.[ انتقامِ خودش ]خودش/ «ر»: + را. در «ن» و «م» اين افزونه نيامده است.[ از دشمن ]از دشمن/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ نمى‌كَشَد. با دشمنانِ خدا و رسول دوستى نمى‌كُنَد ]با دشمنانِ خدا و رسول دوستى نمى‌كند/ «ن» ندارد.[. همنشينِ فقيرانست. دوستِ صادقان و راستگويان است. مددكارِ أهلِ حق است. ياورِ غريبان است. پدرِ يتيمان است. شوهرِ بيوه‌زنان است ]است/ در «م» و «ن» هست. ولى در «ر» نيست.[. مهربان است با درويشان.

همه‌كس اميد از دعاىِ او دارند در بلاها. هميشه خوشحال و مُتَبَسِّم است با مؤمنان يا ]يا/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» هست.[ در محبّتِ إلهى چون در وصال است. غالبا ترشْروئى نمى‌كُنَد با مؤمنان. جاسوسِ عيبِ ديگران نيست. مردانه است ]است/ در «ر» نيست ولى در «ن» و «م» آمده است.[ در راهِ دين. خشمِ خود را فرومى‌خورَد، و تَبَسُّم مى‌كُنَد در روىِ كسانى كه او را به خشم آورَند ]آورَند/ «ن»: اورده‌اند. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[. فكرهاىِ او دقيق است در دقايقِ إخلاص و صِدْق و سايرِ صفاتِ كمال. بسيار ]بسيار/ «ر»: + دارد. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ باحَذَر است كه به دامِ نَفْس و شَيْطان و دنيا گرفتار نشود. بُخْل نمى‌كُنَد، اگرچه به او بُخل كرده باشد ]باشد/ «ن»: باشند. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ كسى ]كسى/ در «م» و «ن» هست. در «ر» نيامده است.[؛ هميشه با صَبر و شكيبائيست يا اگر بُخل كُنَند به ]به/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: با.[ او صبر مى‌كُنَد.

عقل را پيش مى‌كُنَد ]پيش مى‌كُنَد/ «پيش كردن» يعنى جلو انداختن و مُقَدَّم داشتن.[ تا حاصل شود او را حيا از حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ به آنكه مى‌گويد ]حق ـ سبحانه و تعالى ـ به آنكه مى‌گويد/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» هست.[ حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ ]و تعالى/ در «م» نيامده ولى در «ن» و «ر» هست.[ حاضِر و عالِم است؛ در حضورِ چُنين خداوندى كه به كُنْهِ ]كُنْه/ در «م» و «ن» از قلم افتاده است ولى در «ر» هست.[ عظمتِ او نمى‌توان رسيد با ]با/ «م»: يا. ضبطِ نص، موافق است با «ن». «ر»: باو.[ صد هزاران ‌هزار إحسان و إنعام و إكرام كه ]و إنعام و إكرام كه/ «م»: و انعام و اكرام. «ر» از بُن ندارد. ضبطِ نص، موافقِ «ن» است.[ كرده و مى‌كند كفر است مخالفتِ او؛ و قناعت را ]را/ در «ر» نيامده ولى در «م» و «ن» هست.[ شعارِ خود ساخته و از غيرِ حق ـ سُبْحانَهُ

و تَعالی ـ مستغنى شده. اگر شهواتِ جسمانى برو غلبه كند حيا و شرمِ إلهى مانعِ آن شده نمى‌گذارَد كه ]كه/ در «ر» نيامده است ولى در «ن» و «م» آمده.[ آن عملِ قبيح را به جا آورَد، و به عوضِ حَسَد دوستى مى‌كُنَد، و اگر بدى به او كرده باشند عَفو مى‌كند تا كينه ايشان ]ايشان/ در «ن» چُنين است. «م» و «ر»: او.[ در دلِ او نمانَد. سخن نمى‌گويد به غير از حقّى كه مطلوبِ إلهى باشد، و پوششِ او ]او/ «ر»: ان. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ نيست مگر ميانه. راه‌رفتنش عينِ تواضع است. نزدِ پروردگارِ خود ]خود/ در «ر» نيامده ولى در «م» و «ن» آمده است.[ خاضع است به طاعت و عبادت. از پروردگارِ خود در هر حالى خُشنود است. نيّتش خالص است از جهتِ رضاىِ إلهى. در أعمالش غش ]غش/ «م» چُنين است. «ن»: غشى. «ر» ندارد.[ نيست كه مخلوط باشد به ريا ]ريا/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: رياء.[ يا طَمَع يا خوف يا فريبِ خلايق دادن. نَظَرش عبرت است، و خاموشىِ او فكر است و كلامش حكمت است و از جانبِ مبدأ برو فايض مى‌شود. با مؤمنان در مقامِ بَذْل و برادرى است. خيرخواهِ ايشان است در آشكار و پنهان. از برادران للّه و فى اللّه مهاجرت نمى‌كند، و غيبتِ ايشان را روا نمى‌دارد، و ]و/ در «م» نيست. در «ر» هم كه ـ چنانكه بيايد ـ عبارت از بُن از قلم افتاده است. ضبطِ نص، موافقِ «ن» است.[ با ايشان مكر نمى‌كُنَد، ]و غيبت… نمى‌كند/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» از قلم افتاده.[ و تأسُّف بر گذشته نمى‌خورَد ـ و وقت را غنيمت مى‌دانَد و به تأسّف ضايع نمى‌كُنَد ـ ، و بر مصايب اندوهناك نمى‌شود، و اميدى كه نبايد داشت نمى‌دارد ]نمى‌دارد/ «ن»: + و. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[.

در سختيها بَددِل نيست و بَددلى نمى‌كُنَد و صَبر مى‌كُنَد، و در نعمتها خدا را فراموش نمى‌كُنَد و شكرِ نعمتِ إلهى را به جا مى‌آورَد. ]مى‌آورَد/ «ر»: + و. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ علمش مَمزوج است با حِلْم و بُردبارى يا ]يا/ در «ر» نيست ولى در «م» و «ن» آمده است.[ با عقلِ صحيح، و عقلش با صبر است. تنبلى ازو دور است. هميشه مردانه است ]هميشه مردانه است/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ در بندگى ]بندگى/ «ر»: + و. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[. هميشه در فكرِ رفتن است. لغزشِ او نادر است. منتظرِ أجل است. دلش با خُشوع است، و به ذكر و ]و/ در «ن» و «م» آمده است. ولى در «ر» نيامده.[ يادِ پروردگارش مشغول است. نَفْسَش قانع است. جنگ و جَدَل نمى‌كند. كارهاىِ دنيوى را سهل گرفته است. اندوهِ گناهان ]گناهان/ «ن»: + را. اين افزونه در «م» و «ر» نيست.[ دارد ]دارد/ «ن»: + و. اين افزونه در «م» و «ر» نيامده است.[. شهوتش مُرده است. خشمش فرونشسته است. خُلقش صاف است. همسايگانش ]همسايگانش/ «ن»: همسايكان وى. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ ازو ايمنند.

كِبْرَش ضعيف است ـ يعنى كبر ندارد و اگر اندكى داشته باشد استغناست كه شبيه است به تكبّر. قانع است به آنچه مقدّر ]مقدّر/ چُنين است «ن» و «ر». «م»: مقدور.[ شده است از جهتِ او. مستحكم است صبرِ او و موافقِ علم و حكمت است أعمالِ او. بسيار است ذكرِ او. ]او/ «ر»: + و. اين افزونه در «م» و «ن» نيامده است.[.

اختلاط مى‌كند با مردمان از جهتِ تعلّم و ياد گرفتنِ علوم، و خاموشست تا سالم مانَد از آفاتِ زبان، و سؤال مى‌كُنَد تا بفهمد، و تجارتِ دُنْيَوى مى‌كُنَد ]مى‌كُنَد/ در «م» از قلم افتاده است ولى در «ن» و «ر» هست.[ تا صَرفِ راهِ خدا كُنَد و بهشت را به غنيمت ببَرَد. خود را پيشوا نمى‌كُنَد ]تا صرفِ… پيشوا نمى‌كُنَد/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ مانندِ قضا و إمامتِ نمازِ جماعت تا به آن ]آن/ «ن»: او. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ فخر كُنَد، و تكلّم نمى‌كُنَد تا به آن ]آن/ «ن»: او. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ تكبّر كُنَد بر ديگران. نَفْسِ او ازو ]ازو/ «ن»: ازان. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ در تَعَب است و مردمان ازو ]ازو/ «ن»: ازان. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ در راحتند. به تَعَب انداخته است ]است/ در «م» و «ن» هست. ولى در «ر» نيامده است.[ خود را از جهتِ آخرتش ]آخرتش/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: اخرت.[ و مردمان را از خود ]از خود/ «م» و «ن» ندارد. ولى در «ر» آمده است.[ به راحت انداخته است ]است/ در «م» و «ن» آمده است ولى در «ر» نيامده.[ كه ]كه/ «ن» ندارد. ولى در «م» و «ر» آمده است.[ ضررِ او به ايشان نمى‌رسد. اگر كسى برو ظلم كُنَد بازخواستِ آن نمى‌كُنَد و صبر مى‌كُنَد تا حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالى ـ انتقامِ او ]او/ «ن»: آن. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ را ازو بكَشَد در دارِ ]دار/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» از قلم افتاده است.[ دنيا يا آخرت ]آخرت/ «ر»: + و. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[. دورىِ او از مردمان از جهتِ دشمنىِ ايشان ]دشمنىِ ايشان/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: آن.[ است كه مبادا به او ضَرَر رسانند، و نزديكىِ او ]او/ در «م» و «ن» هست ولى در «ر» از قلم افتاده.[ با مؤمنان از روىِ ملاطفت و مرحمت است. دوريش از روىِ تكبّر و بزرگى نيست، و نزديكىِ او با ايشان از روىِ مكر و فريب نيست، بلكه در همه أمور متابعتِ أنبيا ]أنبيا/ «ر»: انبياء. ضبطِ نص، موافق است با «ن» و «م».[ و أوصيآءِ ]أوصيآء/ «ن»: اوصيا. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ سابقان مى‌كُنَد، و چنان مى‌كُنَد ]و چنان مى‌كند/ در «م» و «ن» هست. ولى در «ر» نيامده است.[ كه هركه بعد ازو ]ازو/ «ن»: ازان. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ باشد متابعتِ أقوال و أفعالِ ]أقوال و أفعال/ ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است. «ن»: افعال و اقوال.[ او كُنَند ]كُنَند/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: كند.[.

پس هَمّام نعره‌اى ]نعره‌اى/ «م» و «ر»: نعره. ضبطِ نص، موافقِ «ن» است.[ زد و جان به حق تسليم نمود ]نمود/ «ر»: كرد. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ ـ إلى آخِرِه ]إلى آخره/ در «ر» و «ن» نيامده است و تنها در «م» آمده.[ ـ . بدان كه بعضى از عباراتِ كليْنى پيشتر گذشته بود. مُجْمَلا ترجَمه نمودم ]نمودم/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: نموديم.[ كه شايد ]شايد/ «م»: + كه. اين افزونه در «ن» و «ر» نيست.[ اگر كسى ]اگر كسى/ «م» و «ن» چُنين است. «ر»: كسى اگر.[ از عباراتِ ]عبارات/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: عبارت.[ سابقه متأثّر نشده باشد ]متأثّر نشده باشد/«م» و «ر» چُنين است. «ن»: متّعظ نشود.[ از ]از/ «م» و «ر» چُنين است. «ن»: به.[ عباراتِ لاحقه پَندپَذير شود؛ و ازين جهت است كه بعضى از مطالب در كُتُبِ أنبيا مُكَرَّر شده است ]شده است/ «ر»: + كه. اين افزونه در «م» و «ن» نيست.[ تا سببِ زيادتىِ تأثير ]تأثير/ «م»: تاثر. ضبطِ نص، موافقِ «ن» و «ر» است.[ باشد، اگرچه اگر ]اگر/ در «م» و «ن» نيست. در «ر» هست.[ تأمّلِ ]تأمّل/ در «ن» نيست. در «م» و «ر» آمده است.[ تمام ]تمام/ «م»: تامّ. ضبط است موافق است با «ن» و «ر».[ بكُنَند ]بكنند/ «م» و «ر» چُنين است. «ن»: نكنند.[ خواهند دانست ]خواهند دانست/ در «م» و «ن» چُنين است. «ر»: مى‌دانند.[ كه مُكَرَّر نيست حتّى در «بِسْمِ اللَّه» كه در أوّلِ هر سوره واقع شده است، در هر جا ]جا/ «ن»: جائى. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ معنى ]اى [دارد غيرِ معنىِ ديگر؛ و همچنين «فَبِأَىِّ الآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبان» ]قرآنِ كريم، س 55، ى 13 و….[ در هر جمله معنىِ خاصّى ]خاصّى/ در «ن» و «م» چُنين است. «ر»: خاص.[ دارد غيرِ سابق و لاحق، و علما تفسير بعضى از آن ]آن/ «ن»: او. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ را در تفاسير و غيرها ياد ]ياد/ «ر»: ذكر. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ن» است.[ كرده‌اند. ]از براىِ وجهِ تَكرارِ اين جمله در سوره مباركه «الرَّحْمن»، از جمله نگر: اليَواقيتُ الحِسان فى تفسيرِ سورةِ الرَّحمن، الشّيخ مجدالدّين النّجفى الاصفهانىّ، صص 60 ـ 63 (متن و هامش).[.

اميد ]اميد/ «ن»: امّيد. ضبطِ نص، موافقِ «م» و «ر» است.[ كه حق ـ سُبْحانَهُ وَ تَعالی ـ نورِ إيمان و تَقوى را در دلِ همه درآورَد و چُنان كُنَد كه همه مؤمنان مُتَّصِف به اين ]اين/ در «ن» نيامده است. ولى در «م» و «ر» هست.[ صفاتِ كمال ]كمال/ در «ر» از قلم افتاده است ولى در «م» هست. «ن»: كمالى.[ كه گذشت بشوند و همه ]و همه/ در «م» و «ن» هست. ولى در «ر» نيست.[ از جمله دوستان و مُقَرَّبانِ إلهى شوند؛ بِجاهِ سَيِّدِالْمُرسَلينَ وَ عِتْرَتِهِ الطّاهِرينَ الْمَعْصومين ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعين ]متنِ «ن» به همينجا خاتمه يافته و الباقىِ متنِ رساله را ندارد.[ ـ . و مُلْتَمَس از مؤمنان آنست كه اين شكسته را در مظانِّ إجابتِ دعوات فراموش نفرمايند.

نمّقه محمّدتقى بن ]بن/ «ر»: ابن. ضبطِ نص، موافقِ «م» است.[ مجلسى ـ عُفِىَ عَنْهُما بِالنَّبِىِّ و آلِهِ الأَقدَسين ـ و كانَ ذلکَ فى شَهْرِ جمادى‌الأخرى لِسَنَة ]لسنة/ «م» چُنين است. «ر»: سنة.[ تِسْع وَ سِتّين بَعْدَ الألْف ]الألف/ «م» چُنين است. «ر»: الف.[ الهجريّة ]الهجريّة/ «م» چنين است. «ر»: من الهجرة.[ القُدْسِيَّةِ؛ وَالْحَمْدُ ]والحمد/ «ر»: فالحمد. ضبطِ نص بنا بر «م» است.[ لِلّهِ رَبِّ العالَمينَ وَ الصَّلوةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومين. ]«م»: + نقل من خطّه رحمه اللّه و أنا أفقر العباد محمّد رضا عفى عنه.«ر»: + تمت. صورة خط ملا محمّدتقى بن المجلسى رحمة اللّه عليه و اعلى اللّه مقامه و كنت كتبتم عجلا و من النوم كسلا ]روىِ اين كلمه بعدًا خط زده شده[ 13 ]يا: 12[… سنه 1267. «ن»: + تمّ بعون اللّه.[.

پاره‌اى از منابع و مآخذِ تصحيح

 

 * أحاديث و قصص مثنوى (تلفيقى از دو كتابِ «أحاديثِ مثنوى» و «مآخذِ قصص و تمثيلاتِ مثنوى»)، بديع الزّمانِ فروزانفر، ترجمه كامل و تنظيمِ مجدّد: حسين داودى، چ: 2، تهران: أميركبير، 1381هـ .ش.

* أخلاقِ ناصرى، خواجه نصيرالدّينِ طوسى، تصحيح و توضيحِ مجتبى مينُوى و عليرضا حَيدَرى، چ 4، تهران: شركتِ سهامىِ انتشاراتِ خوارزمى، 1369هـ .ش.

* اسرار التّوحيد فى مقامات الشّيخ أبى سعيد، محمّد بنِ منوّر بنِ أبى‌سعد بن ‌أبى‌طاهر بن أبى‌سعيد ميهنى، 2 ج، مقدّمه، تصحيح و تعليقات: دكتر محمّدرضا شفيعى كدكنى، چ2:، تهران: مؤسّسه انتشاراتِ آگاه، 1367 هـ .ش.

* أسرار الصّلاة، آية اللّه الحاج ميرزا جواد المَلِكىّ التّبريزىّ، تحقيق و تعليق : محسن بيدارفر، ط1:، قم: بيدار، 1382 هـ .ش.

* الذّريعة إلى مكارم الشّريعة، أبوالقاسم الحسين بن محمّد بن المُفضّل المعروف بالرّاغب الاصفهانى، تحقيق و دراسة: الدّكتور أبواليزيد العَجَمىّ، ط:ا (افست)، قم : منشورات الشّريف الرّضى، 1414 هـ .ق./ 1373 هـ .ش.

* المَجازات النَّبَويّة، محمّد بن حُسَيْن الشَّريف الرَّضى، تصحيح مهدى هوشمند، ط1:، قم دارالحديث، 1422 هـ . ق./ 1380 هـ .ش.

* الوافى، المولى محمّد محسن المشتهر بالفيض الكاشانىّ، تحقيق ضياءالدّين الحُسَينىّ العلّامة الاصفهانىّ و…، ط1:، اصفهان: مكتبة الإمام أميرالمؤمنين علىّ ـ عليه السّلام ـ العامّة.

* الوجيز فى تفسير القرآن العزيز، الشّيخ علىّ بن الحسين بن أبى جامع العاملىّ، حقّقه و راجعه، مالک المحمودى، 3 ج ط: 1، قم: دار القرآن الکريم.

* اليَواقيتُ الحِسان فى تفسير سورةِ الرَّحمن، آية اللّه الحاج الشّيخ مجدالدّين النجفىّ الاصفهانىّ، ط1:، قم: مطبعة الخيّام، 1409 هـ .ق.

* أمالى ىِ شيخِ صدوق، با مقدّمه و ترجمه آية اللّهِ كَمَره‌اى، چ: 4، تهران: كتابخانه إسلاميّه، 1362هـ .ش.

* اندوخته خداوند (چهل حديث درباره عَدالت گسترِ جهان)، تأليفِ هادى نجفى، ترجَمه و توضيح: جويا جهانبخش، چ: 1، تهران: حروفيّه، 1382 هـ .ش./ 4124 هـ .ق.

* أصولِ كافى، ثقة الإسلام كليْنى، با ترجَمه و شرحِ محمّد باقرِ كَمَره‌اى، 6 ج، تهران، انتشاراتِ أُسوه، چ: 5، 1381 هـ .ش.

* بهارِ عجم، لاله تيک چند بهار، تصحيحِ دكتر كاظمِ دزفوليان، 3 ج، چ: 1، تهران: طلايه، 1379 هـ .ش.

* بهره أدبيّات از سخنانِ على ـ عليه‌السّلام ـ ، دكتر سيّد جعفرِ شهيدى، چ: 1، تهران : بنياد نهج‌البلاغه، 1379 هـ .ش.

* تفسير كبيرِ منهج الصّادقين فى إلزام المخالفين، ملّا فتح‌اللّه كاشانى، با مقدّمه و پاورقى علّامه ميرزا أبوالحسنِ شعرانى، به تصحيحِ على أكبرِ غفّارى، چ: 5، 1378 هـ .ش.

* تفصيل وسائل الشّيعة إلى تحصيل مسائل الشّريعة، الشّيخ محمّد بن الحسن الحُرّ العاملىّ، تحقيق: مؤسّسة آل البيت ـ عليهم‌السّلام ـ لإحياة التّراث، 30 ج، ط1:، بيروت : 1413 هـ . ق.

* جامع الأصول فى أحاديث الرّسول ]صلّى اللّه عليه و آله و سلّم[، مجدالدّين أبوالسّعادات المبارک بن محمّد بن الأثير الجزرىّ، حقّقه و علّق عليه و خرّج أحاديثه : أبوعبداللّه عبدالسّلام محمّد عمر علوش، 12 ج، ط1:، بيروت: دار الفكر، 1417 هـ .ق.

* چهار مقاله، أحمد بن عمر بن علىّ نظامىِ عروضىِ سمرقندى، به كوششِ دكتر محمّد معين، انتشاراتِ زوّار، چ: 2، 1381 هـ .ش.

* چهل حديث از اصولِ كافى، گزينش و گزارش: جويا جهانبخش، چ: 1، تهران: ساعت، 1383 هـ .ش.

* حاشية الصّاوى على تفسير الجلالين، 6 ج: بيروت: دارالفكر، 1423 هـ .ق.

* حديقة الحقيقه و شريعة الطّريقه (فخرى نامه)، أبوالمجد مجدود بن آدم سنائىِ غزنوى، به تصحيح و مقدّمه مريمِ حُسَينى، چ: 1، تهران: مركزِ نشرِ دانشگاهى، 1382هـ .ش.

* ديوانِ شمسِ مشرقى، تحقيق و بررسى: دكتر سيّد أبوطالب ميرعابدينى، چ: 1، تهران: مركزِ بازشناسىِ إسلام و ايران (انتشاراتِ باز)، 1382 هـ .ش.

* راهنماىِ تصحيحِ متون، جويا جهانبخش، چ: 1، تهران: ميراثِ مكتوب، 1378هـ .ش.

* رَوضُ الجِنان و رَوحُ الجنان فى تفسير القرآن، حسين بن علىّ بن محمّد بن أحمد الخزاعى النّيشابورى مشهور به أبوالفتوحِ رازى، به كوشش و تصحيح: دكتر محمّد جعفرِ ياحقّى (و) دكتر محمّد مهدىِ ناصح، (20 ج، چ: 2) مشهد: بنيادِ پژوهشهاىِ إسلامىِ آستانِ قُدسِ رضوى (ع)، 1378 هـ .ش.

* روضة الواعظين، زَيْن المحدِّثين محمّد بن الفتّال النّيشابورىّ، تحقيق غلامحسين المجيدى (و) مجتبى الفَرَجى، 2 ج، ط1:، قم: دليلِ ما، 1423 هـ .ق./ 1381هـ .ش.

* شرح نهج‌البلاغة، ابن أبى‌الحديد، افست از روىِ ط. مطبعه «دارالكتب العربيّة الكُبرى بمصر» / 1329 هـ .ق.، 4 ج، بيروت: دار إحياء التّراث العربى، 1409 هـ . ق.

* علل الشّرايع، الشّيخ الصّدوق (أبوجعفر محمّد بن علىّ بن الحُسَين بن موسى بن بابويه القُمّى)، قدّم له: العلّامة السّيّد محمّد صادق بحرالعلوم، نجف: المكتبة الحَيْدَريّة، 1385 هـ .ق.

* عين الحيات، علّامه محمّدباقرِ مجلسى، به تصحيح و توضيحِ سيّد على محمّد رفيعى، چ: 1، تهران: قديانى، 1382 هـ .ش.

* عين الحياة (تعريب عين الحياة)، العلّامة الشّيخ محمّد باقر بن محمّد تقى المجلسىّ، تعريب و تحقيق: السّيّد هاشم الميلانىّ، 2 ج، ط1:، قم: مؤسّسة النّشر الإسلامىّ، 1421 هـ .ق.

* فرهنگِ بزرگِ سخن، به سرپرستىِ دكتر حسن أنورى، 8 ج، چ: 1، تهران: سخن، 1381هـ .ش.

* فرهنگِ مأثوراتِ متونِ عرفانى، باقر صدرى نيا، چ: 1، تهران: سروش، 1380هـ .ش.

* فيض القدير، محمّد عبدالرّؤوف المناوى، ط1:، بيروت: دارالفكر، 1416 هـ . ق.

* قبيله عالمانِ دين، هادى نجفى، چ: 1، قم: عسكريّه، 1381 هـ .ش./1423 هـ . ق.

* كتابُ مَن لايَحضُرُهُ الفَقيه، شيخ صدوق (ابن بابويه)، مترجم: غفّارى، چ: 1، تهران: نشر صدوق، 1368 هـ .ش.

* كَشفُ الخفاء و مُزيلُ الإلباس عَمَّا اشْتَهَرَ من الأحاديثِ عَلىٌ أَلْسِنَةِ النّاس، إسماعيل بن محمّد بن عبدالهادى الجرّاحى العجلونىّ الشّافعىّ، ضبطه و صحّحه و وضع حواشيه: محمّد عبدالعزيز الخالدى، 2 ج، بيروت: دار الكتب العلميّة،1422 هـ . ق.

* كشف المُراد فى شرح تجريد الاعتقاد، العَلّامة الحِلّى، صَحَّحَه و قَدَّمَ لَه و عَلَّقَ عَلَيه: آية اللّه الشّيخ حسن حسن‌زاده الآمُلىّ، ط9:، قم: مؤسّسة النّشر الإسلامىّ (التّابعة لجماعة المدرِّسين بقم المشرّفة)،1422 هـ . ق.

* كنزالعُمّال فى سُنَن الأقوال و الأفعال، العلّامة علاءالدّين علىّ المتّقى بن حسام‌الدّين الهندىّ البرهان فورى، ضبطه و فسّر غريبه: الشّيخ بكرى حيّانى، صحّحه ووضع فهارسه و مفتاحه: الشيخ صفوة السّقّا، بيروت: مؤسّسة الرّسالة، 1423 هـ . ق.

* كيمياىِ سعادت، أبوحامد محمّد غزّالىِ طوسى، به كوششِ حسين خَديوجَم، چ: 8، تهران: شركتِ انتشاراتِ علمى و فرهنگى: 1378هـ .ش.

* مثنوىِ معنوى، جلال‌الدين محمّدِ بلخى، تصحيحِ رينولد. ا. نيكلسون، ترجمه و تحقيق: حسنِ لاهوتى، 4 ج، چ: 1، تهران: قطره، 1383هـ .ش.

* مرآة العقول فى شرح أخبار آل الرّسول (صلّى اللّه عليه و آله)، العلّامة المولى محمّدباقر المجلسىّ، تحقيق السّيّد هاشم الرّسولىّ و…، طهران: دار الكتب الإسلاميّة.

* معجم ألفاظ القرآن الكريم، مجمع اللّغة العربيّة، 2 ج، طهران: انتشارات ناصرخسرو، 1363 هـ . ش.

* معراج السَّعادة، ملّا أحمدِ نراقى، چ: 9 (با تجديدِنظر و إصلاحات)، قم: هجرت، 1382هـ .ش.

* مفردات ألفاظ القرآن، الرّاغب الاصفهانى، تحقيق: صفوان عدنان داودى، ط1:، دمشق: دار القلم (و) بيروت: الدّار الشّاميّة، 1412 هـ .ق.

* مكارم الاثار، ميرزا محمّدعلى معلّمِ حبيب‌آبادى، ]به تصحيح و تحشيه آية‌اللّه سيّد محمّدعلىِ روضاتى[، ج 6، چ: 1، اصفهان: نفائسِ مخطوطاتِ اصفهان، 1364هـ .ش.

* مناقب آل أبى‌طالب (عليهم‌السّلام)، أبوجعفر محمّد بن علىّ بن شهرآشوب السّروىّ المازندرانىّ، تحقيق و فهرسة: د. يوسف البقاعى، ط2:، بيروت: دار الأضواء، 1412 هـ . ق.

* نهج‌البلاغه، با ترجَمه دكتر سيّد جعفرِ شهيدى، چ: 3، تهران: مؤسّسه انتشارات و آموزشِ انقلابِ إسلامى، 1371هـ .ش.

* وسائل الشّيعة Ñ تفصيل وسائل الشّيعة.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا